کتاب‌ها و پژوهش‌هایادداشت‌ها و مقالات شخصی

باورهای خرافاتی به دانشگاه و ادامه تحصیل و…

یکی از مضحک ترین باورهای متعارف در جامعه ما این است که فکر می کنیم دانشگاه و درس خواندن نقش بسیار زیادی در رشد شخصیتی و استکمال انسانی دارد. مثلا فکر می کنیم هر کس رفت دانشگاه و یک لیسانس و فوق لیسانس و دکتری گرفت لزوما ادب و متانت و سواد و بینش و شعور اجتماعی را هم به پیوست مدرک تحویل او می دهند …واقعیت این است که واقعیت چنین نیست .. به نظر حقیر که دست کم ۲۰ سال در فضای دانشگاه نفس می کشم و بیشترین حشر و نشرم با ارباب علم و دانش و معرفت است ..در رشد شخصیتی انسانها عوامل متعددی دخیل هستند که مهمترین انها عبارتند:از خانواده ، محیط اجتماعی  ، رسانه ها، مدرسه و دانشگاه و الگوهای بیرونی و محیطی . سهم دانشگاه و مدرسه حداکثر در این میان بین ۱۰ تا ۲۰ درصد است . و اگر در روز اول ورود دانشجویان این نکته به انها گوشزد شود شاید متوهم نباشند که با پاس کردن واحدهای درسی به شخصیت و هویت بالایی دست پیدا می کنند .اما نکته جالب اینجاست که دانشگاه ها در ایفای کارکرد اصلی خود یعنی انتقال مهارت و تخصص هم به دانش اموختگان خود سهم قابل توجهی ندارند و انچه که مهم و اساسی است خود اموزی و انگیزه های فردی است . از

باورهای خرافاتی به دانشگاه و ادامه تحصیل و…

یکی از مضحک ترین باورهای متعارف در جامعه ما این است که فکر می کنیم دانشگاه و درس خواندن نقش بسیار زیادی در رشد شخصیتی و استکمال انسانی دارد. مثلا فکر می کنیم هر کس رفت دانشگاه و یک لیسانس و فوق لیسانس و دکتری گرفت لزوما ادب و متانت و سواد و بینش و شعور اجتماعی را هم به پیوست مدرک تحویل او می دهند …واقعیت این است که واقعیت چنین نیست .. به نظر حقیر که دست کم ۲۰ سال در فضای دانشگاه نفس می کشم و بیشترین حشر و نشرم با ارباب علم و دانش و معرفت است ..در رشد شخصیتی انسانها عوامل متعددی دخیل هستند که مهمترین انها عبارتند:از خانواده ، محیط اجتماعی  ، رسانه ها، مدرسه و دانشگاه و الگوهای بیرونی و محیطی . سهم دانشگاه و مدرسه حداکثر در این میان بین ۱۰ تا ۲۰ درصد است . و اگر در روز اول ورود دانشجویان این نکته به انها گوشزد شود شاید متوهم نباشند که با پاس کردن واحدهای درسی به شخصیت و هویت بالایی دست پیدا می کنند .اما نکته جالب اینجاست که دانشگاه ها در ایفای کارکرد اصلی خود یعنی انتقال مهارت و تخصص هم به دانش اموختگان خود سهم قابل توجهی ندارند و انچه که مهم و اساسی است خود اموزی و انگیزه های فردی است . از این رو اگر فردی انگیزه های فردی قوی نداشته باشد اگر در بهترین دانشگاهها هم باشد رشدی نخواهد کرد و بالعکس اگر متکی بر خود اموزی و همت علمی و دانش جویی خود باشد طبیعتا رشد می کند حتی اگر در دورافتاده ترین دانشگاه درس خوانده و محل تحصیلش از اعتبار متعارف کمی برخوردار باشد . واقعیتی که به وارونه به ما یاد داده شده این است که مثلا دانشگاه شریف چون دانشگاه خوبی است دانشجویان خوبی را اموزش می دهد اما واقعیت این است دانشگاه شریف از طریق ساختار کنکور دانشجوهای خوب را شناسایی می کند و برای خود اعتبار می خرد … همین وضعیت برای دانشگاههای اکسفورد و پرینستون و هاروارد هم حاکم است … از این رو تفاخر به دانشگاه و محل تحصیل اساسا باطل است و ادعای پوچی است … حال ببینید شوربختانه برخی از دانشگاههای کشور بیشترین بهایی که در جذب هیات علمی به متقاضیان می دهند محل فارغ التحصیلی انهاست .. همینطور احساس خود کم بینی بخاطر تحصیل در دانشگاههای ناشناخته نیز نوعی اسارت در خرافات است .. انچه مهم است دانشجوست و بس … البته نمی توان نقش برنامه ریزی و اموزشی و امکانات و استاد خوب و.. را نادیده گرفت روی سخن من مهم و اهم است … انچه از همه مهمتر است خود اموزی دانشجوست ..در جهان جدید و ابزارهای ارتباطی می توان در گوشه ای از ایران بود از محضر درس استادان دانشگاه ییل امریکا استفاده کرد می توان اخرین کتابهای علمی دنیا را خرید و خواند .. می توان در یک فلش مموری یا هارد اکسترنال مجهزترین کتابخانه های علمی را همراه داشت می توان با اپلیکیشن های موبایلی رایگان زبان های دوم و سوم را اموخت .هیچ  دانشگاهی این امکانات را برای شما فراهم نمی کند …به عبارت دیگر امروز اعتبار هر دانش اموخته ای با اورده های علمی و مهارتی و تخصصی اوست نه به دانشگاه و کشور و شهر محل تحصیل او .. معیار ارزیابی فارغ التحصیلان ما باید زبان و قلم و مهارت و تخصص و اراستگی درونی و برونی و ذهنی و روحی انان باشد نه اینکه معدلشان چند است کجا فارغ التحصیل شده اند و دیگر معیارهای ظاهری و پوسیده .. باید از باورهای پوسیده متعارفمان خرافات زدایی کنیم ….بحث درباره رشته های دانشگاهی نیز به شدت الوده به خرافات است ..رشته های علمی هیچ ترجیحی بر هم  ندارد مهم این است که دانش اموخته در رشته خود کجا ایستاده است …چه بسیار پزشکان بی سواد که حتی با شواهد بالینی هم قدرت تشخیص بیماری ندارد و چه کم پرشکانی حاذقی که اسباب شفای خلایق هستند.. چه بسیار مهندسانی که شهری مثل تهران را مهندسی و معماری کرده اند که نه زیباست و نه کارامد و شکوهی در ان یافت نمی شود …..و چه معماران زیباسازی که خانه های قوام در شیراز و طباطبایی در کاشان را ساخته اند که با حضور در انها ارامش و زیبایی و کارامدی را یکجا دریافت می کنید. چه بسیار اعضای هیات علمی علوم سیاسی که نه خود قدرتی دارند و نه به قدرت ملی می افزایند و تمام هنرشان تدریس چند جزوه قدیمی و انتزاعی در طول سالهای مدید است و چه کم دانش اموخته علوم سیاسی مانند ظریف که با تکیه بر دانش خود بعداز ۱۲ سال سنگی به نام تحریم ها را از پیش پای ملت برداشت ودهها مثال دیگر ….همه رشته های دانشگاهی در زندگی به کار می اید اما مهم این است که دانش اموخته هم هم متبحر باشد و هم اهل عمل به علم خوب اموخته ….کار دانشگاه و علم کار کمی و فله ای نیست کار کیفی و میناگرانه است …خدا می داند صدای ناخوش جذب این همه جذب دانشجوی ارشد و دکتری چه زمانی دراید … دانشجویانی که دقیقا نمی دانند برای چه وارد مقاطع تحصیلات تکمیلی شده اند از سر بیکاری ؟ برای کسب پرستیژ؟ برای یافتن شغل ؟ برای تدریس ؟ برای کسب پول ؟ برای تسهیل ازدواج ؟ و دهها بیراهه دیگر ….. چه بسیار دانشجویان ارشد و دکتری که ماهی یک کتاب هم نمی خوانند ….و حتی اساسا به مطالعه علاقه ای ندارند…ایا این صحنه کمدی نیست ؟ شاید هم تراژیک باشد…  د رنتیجه باید عرض کنم در حوزه درس و تدریس و دانشگاه و علم و  دانشجو اسیر خرافات فراوانی هستیم و نظام و ساختار اموزشی کشور هم مانند وزارت علوم و شورای انقلاب فرهنگی هم این خرافات را دایم بازتولید می کنند و دست اندرکاران دانشگاه هم از انجا که خود کارگزار این سیستم هستند جرات و وقت و شهامت و دانش نقد این وضعیت را ندارند … نتیجه آن هم وضع کنونی نظام دانشگاهی ماست خروجی دانشکده های مکانیک ان سمند وپراید است و خروجی دانشکده های معماری و مهندسی آن اپارتمان های زشت و ناچسب کلان شهرها و خیابان های اضطراب اور و خروجی دانشکده های علوم اجتماعی و علوم انسانی ان هم نظام  مدیریتی اجتماعی موجود است . انچه هم بدست اورده ایم محصول ان اقلیت موفق دانش اموخته نظام دانشگاهی ماست که با خود باوری و اتکای بر خود اموزی و ترسیم اهداف بلند و افق های روشن درس خوانده اند و کار کرده اند و زیر بار منت هیچ دانشگاه و سیستم اموزشی ای نیستند. در این باره به فراخور باز هم سخن خواهم گفت .

این رو اگر فردی انگیزه های فردی قوی نداشته باشد اگر در بهترین دانشگاهها هم باشد رشدی نخواهد کرد و بالعکس اگر متکی بر خود اموزی و همت علمی و دانش جویی خود باشد طبیعتا رشد می کند حتی اگر در دورافتاده ترین دانشگاه درس خوانده و محل تحصیلش از اعتبار متعارف کمی برخوردار باشد . واقعیتی که به وارونه به ما یاد داده شده این است که مثلا دانشگاه شریف چون دانشگاه خوبی است دانشجویان خوبی را اموزش می دهد اما واقعیت این است دانشگاه شریف از طریق ساختار کنکور دانشجوهای خوب را شناسایی می کند و برای خود اعتبار می خرد … همین وضعیت برای دانشگاههای اکسفورد و پرینستون و هاروارد هم حاکم است … از این رو تفاخر به دانشگاه و محل تحصیل اساسا باطل است و ادعای پوچی است … حال ببینید شوربختانه برخی از دانشگاههای کشور بیشترین بهایی که در جذب هیات علمی به متقاضیان می دهند محل فارغ التحصیلی انهاست .. همینطور احساس خود کم بینی بخاطر تحصیل در دانشگاههای ناشناخته نیز نوعی اسارت در خرافات است .. انچه مهم است دانشجوست و بس … البته نمی توان نقش برنامه ریزی و اموزشی و امکانات و استاد خوب و.. را نادیده گرفت روی سخن من مهم و اهم است … انچه از همه مهمتر است خود اموزی دانشجوست ..در جهان جدید و ابزارهای ارتباطی می توان در گوشه ای از ایران بود از محضر درس استادان دانشگاه ییل امریکا استفاده کرد می توان اخرین کتابهای علمی دنیا را خرید و خواند .. می توان در یک فلش مموری یا هارد اکسترنال مجهزترین کتابخانه های علمی را همراه داشت می توان با اپلیکیشن های موبایلی رایگان زبان های دوم و سوم را اموخت .هیچ  دانشگاهی این امکانات را برای شما فراهم نمی کند …به عبارت دیگر امروز اعتبار هر دانش اموخته ای با اورده های علمی و مهارتی و تخصصی اوست نه به دانشگاه و کشور و شهر محل تحصیل او .. معیار ارزیابی فارغ التحصیلان ما باید زبان و قلم و مهارت و تخصص و اراستگی درونی و برونی و ذهنی و روحی انان باشد نه اینکه معدلشان چند است کجا فارغ التحصیل شده اند و دیگر معیارهای ظاهری و پوسیده .. باید از باورهای پوسیده متعارفمان خرافات زدایی کنیم ….بحث درباره رشته های دانشگاهی نیز به شدت الوده به خرافات است ..رشته های علمی هیچ ترجیحی بر هم  ندارد مهم این است که دانش اموخته در رشته خود کجا ایستاده است …چه بسیار پزشکان بی سواد که حتی با شواهد بالینی هم قدرت تشخیص بیماری ندارد و چه کم پرشکانی حاذقی که اسباب شفای خلایق هستند.. چه بسیار مهندسانی که شهری مثل تهران را مهندسی و معماری کرده اند که نه زیباست و نه کارامد و شکوهی در ان یافت نمی شود …..و چه معماران زیباسازی که خانه های قوام در شیراز و طباطبایی در کاشان را ساخته اند که با حضور در انها ارامش و زیبایی و کارامدی را یکجا دریافت می کنید. چه بسیار اعضای هیات علمی علوم سیاسی که نه خود قدرتی دارند و نه به قدرت ملی می افزایند و تمام هنرشان تدریس چند جزوه قدیمی و انتزاعی در طول سالهای مدید است و چه کم دانش اموخته علوم سیاسی مانند ظریف که با تکیه بر دانش خود بعداز ۱۲ سال سنگی به نام تحریم ها را از پیش پای ملت برداشت ودهها مثال دیگر ….همه رشته های دانشگاهی در زندگی به کار می اید اما مهم این است که دانش اموخته هم هم متبحر باشد و هم اهل عمل به علم خوب اموخته ….کار دانشگاه و علم کار کمی و فله ای نیست کار کیفی و میناگرانه است …خدا می داند صدای ناخوش جذب این همه جذب دانشجوی ارشد و دکتری چه زمانی دراید … دانشجویانی که دقیقا نمی دانند برای چه وارد مقاطع تحصیلات تکمیلی شده اند از سر بیکاری ؟ برای کسب پرستیژ؟ برای یافتن شغل ؟ برای تدریس ؟ برای کسب پول ؟ برای تسهیل ازدواج ؟ و دهها بیراهه دیگر ….. چه بسیار دانشجویان ارشد و دکتری که ماهی یک کتاب هم نمی خوانند ….و حتی اساسا به مطالعه علاقه ای ندارند…ایا این صحنه کمدی نیست ؟ شاید هم تراژیک باشد…  د رنتیجه باید عرض کنم در حوزه درس و تدریس و دانشگاه و علم و  دانشجو اسیر خرافات فراوانی هستیم و نظام و ساختار اموزشی کشور هم مانند وزارت علوم و شورای انقلاب فرهنگی هم این خرافات را دایم بازتولید می کنند و دست اندرکاران دانشگاه هم از انجا که خود کارگزار این سیستم هستند جرات و وقت و شهامت و دانش نقد این وضعیت را ندارند … نتیجه آن هم وضع کنونی نظام دانشگاهی ماست خروجی دانشکده های مکانیک ان سمند وپراید است و خروجی دانشکده های معماری و مهندسی آن اپارتمان های زشت و ناچسب کلان شهرها و خیابان های اضطراب اور و خروجی دانشکده های علوم اجتماعی و علوم انسانی ان هم نظام  مدیریتی اجتماعی موجود است . انچه هم بدست اورده ایم محصول ان اقلیت موفق دانش اموخته نظام دانشگاهی ماست که با خود باوری و اتکای بر خود اموزی و ترسیم اهداف بلند و افق های روشن درس خوانده اند و کار کرده اند و زیر بار منت هیچ دانشگاه و سیستم اموزشی ای نیستند. در این باره به فراخور باز هم سخن خواهم گفت .

دکتر امیر دبیری‌مهر

امیر دبیری مهر متولد 1356 در تهران، دانش اموخته علوم سیاسی در مقطع دکتری است و از سال 1374 تا کنون در حوزه‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و رسانه‌ای به پژوهش و تدریس مشغول است. وی تا کنون پژوهش‌ها، مقالات، سخنرانی‌ها و گفتگوهای مطبوعاتی و رادیویی - تلویزیونی متعددی انجام داده است که دسترسی به برخی از آنها از طریق درگاه اینترنتی اندیشکده خرد میسر شده است. ریاست انجمن اندیشه و قلم از جمله مسئولیت‌هایی است که این عضو پیوسته انجمن علوم سیاسی ایران هم اینک عهده‌دار آن است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 × دو =

دکمه بازگشت به بالا