غوغایی که تا امروز ادامه دارد
تأمل و تدبر در قیام بزرگ و حیاتبخش امام حسین (ع) در سال ۹۱ هجری قمری حاکی از آن است که در این جنبش و حرکت بزرگ اجتماعی، سنت الهی پیروزی اهل حق بر باطل متجلی است و امروز که ما از بام تاریخ به فراسوی تاریخ پیشینیان مینگریم وعده راستین الهی را تحقق یافته میبینیم که «خدای متعال میخواهد حق را با کلمات خویش استقرار دهد و دنباله کافران را ببرد تا حق را استقرار دهد و باطل را نابود کند هرچند گناهکاران را بد آید». (سوره مبارکه آل عمران)
بدون تردید آموزههای دینی جزو لاینفک هویت ملی ایرانیان است، بنابراین تأثیر و تأثر قیام عاشورا در رویدادهای فرهنگی و اجتماعی ایران اجتنابناپذیر خواهد بود. امام حسین (ع) همچون کوهی سترگ در برابر همه مصائب ایستاد و به بشریت ندا سر داد که عاشورا تکرار خواهد شد، کل یوم عاشورا. عاشورا هماورد حق و باطل بود و این نبرد جاویدان تاریخ از ازل تا ابد است. انقلاب اسلامی ایران نیز حرکت حقطلبانه دیگری با الهام از عاشورای حسینی بود که با رهبری حکیمانه امام خمینی (ره) آن شاگرد مکتب عاشورا به پیروزی رسید.
ریشههای عقیدتی و تاریخی انقلاب اسلامی
در تاریخ پرتلاطم ایران زمین، پیش و پس از اسلام، مقاطع حساس و تعیینکنندهای وجود دارد که آدمی را به تأمل در چرایی و فرآیند آن فرامیخواند و هیچ یک از این مقاطع بدون فهم زمینههای قبلی به درستی قابل درک و فهم نیست. بدون داشتن شناخت صحیح از ایران پیش از اسلام نمیتوان ایران اسلامی را شناخت و نگاه منقطع در این خصوص سودی ندارد، مگر میتوان به آسودگی و آسانی از کنار انقراض سلسله اشکانیان (سلاطین پارت) پس از ۴۵۰ سال حکومت گذشت؛ مگر میتوان چشم بر ستم سلاطین ساسانی، دخالت موبدان زرتشتی در سراسر کشور و شکاف اختلاف عمیق طبقاتی به عنوان عامل موثر بر سرنگونی حکومت ۴۲۰ ساله ساسانیان بست؟ انقلاب اسلامی یکی از مقاطعی بود که ریشه شکلگیری آن به درازای تاریخ این سرزمین بود. کودکانهترین نگاه به انقلاب اسلامی و تحلیل آن، رویکردهای تک بعدی و تک عاملی است. کسانی که چنین تحلیلهایی از ریشههای انقلاب ارائه میکنند نه ایران را میشناسند و نه ریشههای عقیدتی و فکری ایرانیان را. در یک نگاه کلان، ریشههای انقلاب اسلامی را میتوان به ریشههای عقیدتی و ریشههای تاریخی تقسیم کرد. ریشههای عقیدتی انقلاب اسلامی در ایران خود در قرآن کریم سیره پیامبر و ائمه اطهار (ع) ریشه دارد.
سرفصل و آموزههای اساسی قرآن و ائمه در این خصوص عبارتند از: امت واحد، آزادی توأم با مسوولیت، احقاق و اکرام حقوق انسانی، کار شورایی، مسوولیت همگانی، ظلمزدایی، برپایی و گسترش عدالت، مساوات و نفی تبعیض، نفی استکبار و وابستگی به آن، استضعافزدایی، جهاد با دشمنان خدا، نفی سلطه استبداد، نفی سلطه بیگانه، اصل مشارکت و تعاون در فعالیتهای سیاسی، سازشناپذیری در برابر زورگوییهای دشمن، صلحگرایی، پاسداری از امنیت و حل مسالمتآمیز اختلافها و تأمین رفاه مردم.
ریشههای تاریخی انقلاب اسلامی نیز در مروری به تحولات تلخ و شیرین جهان اسلام بازمیگردد و در سرسلسله این تحولات، قیام عاشورا قرار دارد. نهضتهای شیعی در زمان ائمه (ع) شامل قیام توابین، قیام زیدبنعلیبن الحسین (ع)، قیام محمدبن عبداللهبنحسن ثمنی، قیام ابراهیمبن عبدالله بنحسن در عراق، قیام فرزندان زید، نهضت خونین حسینبن علی صاحب فخ و قیام محمدبن ابراهیم حسنی نیز از پیامهای عاشورا بود و آموزههای عاشورای حسینی همان گونه که شرحش آمد در دیگر قیامها و شورشهای مسلحانه، حرکتهای اسلامی تا انقلاب اسلامی و در سراسر جهان اسلام مشهود است. به راستی ریشههای انقلاب اسلامی را چگونه میتوان جستوجو کرد؟ تأمل در خواستهها و مطالبات مردم در انقلاب اسلامی بهترین نقطه بحث است که از چارچوب تنگ نظریهپردازیهای انتزاعی خارج میشود و در ورطه سطحینگری و شعارزدگی نمیغلتند.
مطالبات ملت ایران در انقلاب اسلامی در شعاری مشهور، پرمعنا و ریشهدار تبلور یافته است و این شعار همانا استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی است. این شعار که به تعبیری بیانیه انقلاب اسلامی است در جایی، مکانی و محفلی طراحی نشده بلکه از خواستههای تاریخی یک ملت برخاست و همه چیز را در خود داشت، در این نوشتار علل و عوامل انقلاب را زیر همین چارچوب بررسی خواهیم کرد.
استقلال: آنچه مردم ایران سالهای سال در حسرت فقدان آن سوختند عزت، استقلال و حاکمیت بر سرنوشت خود بود. وابستگی سیاسی، وابستگی اقتصادی، دخالتهای مکرر اجنبی در امور داخلی کشور، دردهایی بود که سالیان دراز در پیکره ایران زمین وجود داشت.
تحمیل انواع قراردادهای یک جانبه استعماری، از دست رفتن بخشهایی از خاک مام میهن، کشتار بزرگ مردان و خدمتگزاری چون امیرکبیر، دخالت وقیحانه بیگانگان اعم از انگلیس، روسیه تزاری، فرانسه و در دورهای پرتغال در تمامی امور کشور تنها سرفصلهایی است که نبود استقلال را در ایران گوشزد میکرد.
آزادی: یکی دیگر از مطالبات بحق و ریشهدار ملت بزرگ ایران که در انقلاب اسلامی جستوجو شد آزادی بود و در رأس همه آزادیها، آزادی سیاسی ملت ایران سالیان دراز از استبداد، خفقان، خودرایی و دربندی به ستوه آمده بود. ملت ایران در حافظه تاریخی خود اسلام را منادی آزادی میدانست و پیامبر رحمت را پیامآور آزادی. آزادی از جمود و تحجر فکری، آزادی از تسلط بیمنطق حاکمان، آزادی از ولنگاریهای زرمداران، آزادی از تحمیل عقاید صاحبان زور و زر و آزادی در انتخاب عقیده و مردم، آزادی در بندگی خداوند یکتا، آزادی در کسب فضائل و طرد رذایل، آزادی در تعیین سرنوشت خود، آزادی در انتخاب حاکم خدمتگزار و عزل آن، آزادی در انتخاب شیوه اداره ملک و …
جمهوری اسلامی: ترکیب جمهوری اسلامی از ابداعات و نوآوریهای تفکر سیاسی در انقلاب اسلامی بود. مراد از جمهوریت بسیار روشن و واضح است. جمهوریت از دستاوردهای فکری بشر در عرصه سیاسی است که مبتنی بر حاکمیت ملت و پایان تاریخ حکومت یک نفر، یک دسته و یک تفکر است و جمهوری اسلامی با پذیرش همه مولفههای جمهوریت قید اسلامیت را به آن افزود.
مولفههای تأثیرگذار عاشورای حسینی بر انقلاب اسلامی
۱ـ اگرچه نجات جامعه مسلمانان از ساختارهای تبعیضآمیز و از میان بردن شکافهای عمیق طبقاتی و رفع تبعیض را از جمله انگیزههای قیام امام حسین (ع) دستگاه یزیدی بدانیم، همین معضلات در نظام پهلوی نیز خودنمایی میکرد و همه گروههای دخیل در انقلاب اسلامی به آن معترض بودند و خواستار تغییر در آن. در این هدف مملو از الهامات دینی، اسلامی، تاریخی و فرهنگی بودند. جامعه اسلامی با فقر، نداری و تبعیض نسبتی ندارد.
جامعه اسلامی جامعه برخورداری، غنا و قناعت و وفور نعمت و شایستهسالاری است و هرچه از این مختصات کم کنیم از اسلامیت نظام کاستهایم.
۲ـ انحراف دستگاه حاکم از ارزشهای مسلم اسلامی و خطر تحریف اسلام زیر چتر دینداری و در انزوا قرار دادن تجسمهای اسلامی یعنی ائمه اطهار علیهمالسلام خطر دیگری بود که امام حسین علیهالسلام در برابر آن به پا خواست و شاید مهمترین هدف قیام آن حضرت در همین نکات نهفته بود. در انقلاب اسلامی نیز چنین خطرهایی وجود داشت و مدنظر رهبران انقلاب و و در رأس آنها امام خمینی (ره) بود. امام (ره) در آغاز اعتراض فراگیر خود به نظام شاهنشاهی در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به بخشهایی از انقلاب سفید شاه اعتراض کرد که ماهیتی ضداسلامی داشت. اعتراضهای مردم به مظاهر فساد و بیحرمتی به مقدسات و شعائر اسلامی نیز در همین چارچوب قابل ارزیابی است و این حقیقتی است که محمدرضا پهلوی نیز به آن اذعان کرد. او در مصاحبهای که پیش از مرگ در قاهره انجام داد در پاسخ به پرسشی مبنی بر این که آیا احساس پشیمانی نمیکنید، گفت: شاید در تقسیم املاک خود بین افراد محروم تأخیر کردم، شاید نمیبایست روحانیون را با این شدت تحت تعقیب قرار دهم، شاید نمیبایست کشور را با این سرعت متجدد و مطابق عصر حاضر نمانیم؛ همچنین نمیبایست فرهنگ غربی بسیار تند و زننده را میپذیرفتیم، باید مشروبات الکلی را قدغن میکردم. بعضی کابارهها و سینماها را تعطیل میکردم و با قدرت بیشتری با مواد مخدر مبارزه میکردم.
۳ـ اگر درهم شکستن انسداد سیاسی در زمان یزید را از دیگر اهداف امام حسین (ع) بدانیم، اگر اعتقاد داشته باشیم آن حضرت که میراثدار فرهنگ غنی اسلام بود از فضای خفقان و رعبآور یزید به تنگ آمد و معترض بود و با عاشورا چنان ضربهای به آن نظام معوج وارد کرد که هیچ گاه مجال استقرار نهادینه پیدا نکرد. باید بپذیریم که انقلاب اسلامی نیز در برابر رژیم استبدادی، مبتنی بر زور، زدوبند و وحشت قد برافراشت و در این ایستادگی جانفشانیهای عاشورا الهامبخش بود. مگر میتوان جز با توسل به امام حسین (ع) و یاران باوفایش کسانی چون مرحوم طالقانی، شهید غفاری و شهید محمدرضا سعیدی و صدها و هزاران بزرگمرد دیگر را تربیت کرد که چون کوه استوار بودند و در راه رسیدن به آمال خود خم به ابرو نیاوردند.
۴ـ فرهنگ شهادت و پایداری: آنچه یاران باوفای امام حسین (ع) در قیام آن حضرت به ویژه در روز عاشورا از خود نشان دادند به حق ستودنیترین و حماسیترین تراژدی تاریخ بوده است و از آن میتوان به عنوان تجلی ایثار، از خودگذشتگی و شهامت برای به کرسی نشاندن موضع حق نام برد و یکی از درسهای عاشورا برای آیندگان این بود که گاهی به علت کثرت جبهه باطل و غبار غلیظ فتنه باید برای نصرت کلام حق از جان مایه گذاشت و این همان مفهوم عمیق شهادت است. نگاهی به تاریخ انقلاب اسلامی در ایران نیز نشان میدهد مبارزان این نهضت بزرگ دینی ـ ملی با الهام از عاشورای حسین (ع) و با نصبالعین قرار دادن فرهنگ شهادت از هیچ تهدید و مجازاتی هراس نداشتند وحداکثر آن را شهادت میدانستند که خود فخر و سعادتی بزرگ بود. حرکت بزرگی که رادمردانی چون علی شریعتی در تفسیر فرهنگ شهادت کردند و تصویر صحیحی از این توفیق عظیم معنوی نشان دادند این باورهای عمیق را نهادینه کرد و عجیب این است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در تداوم آن یعنی ۸ سال دفاع مقدس این فرهنگ شهادت بود که رمز و راز پیروزی ما بود. رهبر کبیر انقلاب اسلامی نیز در وصیتنامه خود به درستی به این مطلب اشاره کردند که: «ای اهل مجاهد… شما راهی را میروید که تنها راه انبیاء علیهمالسلام و یکتا راه سعادت مطلق است. در این انگیزه است که همه اولیاء، شهادت را در آغوش میکشند و مرگ سرخ را احلی من العسل میدانند و جوانان شما در جبههها جرعهای از آن نوشیده و به وجد آمدهاند و در مادران و خواهران و پدران و برادران آنان جلوه کرده و ما باید به حق بگوییم یا لیتنا کنا معکم فنفوزا فوزا عظیما. «گوارا باد بر آنان آن نسیم دلآرا و آن جلوه شورانگیز».
۵ـ رهبری: بیشک عاشورا اگر صحنهای بینظیر از تجلی دینخواهی، آزادیطلبی و انسانیت در درازای تاریخ است، همه عاشورا از درون حسین (ع) جوشیده بود و شمه غوغای درون او بود. حسین آنقدر بزرگ و بالا رفته بود که جوشش معنوی وی در جسم نمیگنجید و در عالم خارج غوغایی افکند و مسیر تاریخ بشریت را دگرگون کرد و این حقیقتی انکارناپذیر است و همواره دلهای بزرگ و شخصیتهای بزرگ جهان بزرگ را تغییر میدهند و این از ماهیت دگرگون طلب و ساختارشکنی آنها ناشی میشود.
در انقلاب اسلامی نیز امام خمینی (ره) به عنوان رهروی تیزهوش، مستعد و مصمم پا در راه حسین (ع) گذاشت و از ابتدا هم گفت که ما هر چه داریم از محرم و صفر است یا کل یوم عاشورا و کل عرض کربلا. اگر ایمان راسخ، اهداف روشن، اخلاص در عمل و شهادت را ۴ ویژگی بارز امام خمینی در نهضت اسلامی بدانیم نقطه عزیمت تک تک آنها در فرهنگ عاشورا است.