کتاب‌ها و پژوهش‌هایادداشت‌ها و مقالات شخصی

تفاوت کشورهای ثروتمند و فقیر در چیست؟

۱ ـ تفاوت کشورهای ثروتمند و فقیر، تفاوت قدمت آن‌ها نیست. زیرا برای مثال کشور مصر بیش از ۳۰۰۰ سال تاریخ مکتوب دارد و فقیر است! اما کشورهای جدیدی مانندسنگاپور، کانادا، نیوزیلند و استرالیا که ۱۵۰ سال پیش وضعیت قابل توجهی نداشتند، اکنون جزء کشورهایی توسعه یافته و ثروتمند محسوب می‌شوند.

۲ ـ تفاوت کشورهای فقیر و ثروتمند در میزان منابع طبیعی قابل استحصال آن‌ها هم نیست! زیرا به عنوان مثال ژاپن کشوری است با سرزمین بسیار محدود که ۸۰ درصد آن کوه‌هایی است که مناسب کشاورزی و دامداری نیست، اما سومین اقتصاد قدرتمند جهان پس از آمریکا و چین است.

این کشور مانند یک کارخانه پهناور و شناروی می‌باشد که موادخام را از همه جهان وارد کرده و به صورت محصولات پیشرفته صادر می‌کند.

مثال بعدی سوئیس است؛ کشوری که اصلاً کاکائو در آن به عمل نمی‌آید اما بهترین شکلات‌های جهان را تولید و صادر می‌کند. در سرزمین کوچک و سرد سوئیس که تنها در چهار ماه سال می‌توان کشاورزی و دامداری انجام داد بهترین لبنیات (پنیر) دنیا تولید می‌شود. سوئیس کشوری است که به امنیت، نظم و سخت‌کوشی مشهور است و به همین خاطر به گاوصندوق دنیا مشهور شده است (بانک‌های سوئیس). کشورهای کره جنوبی و تایوان نیز چنین هستند.

۳- افراد عالی‌رتبه‌ای که از کشورهای ثروتمند با همتایان خود در کشورهای فقیر برخورد دارند، برای ما مشخص می‌کنند که سطح هوش و فهم نیز تفاوت قابل توجهی در این میان ندارد.

نژاد و رنگ پوست نیر مهم نیستند، زیرا مهاجرانی که در کشور خود برچسب تنبلی می‌گیرند در کشورهای پیشرفته به نیروهای مولد تبدیل می‌شوند. بسیاری ازمتخصصان ایرانی و پاکستانی در خارج ازکشور به عنوان نابغه و کارآفرین مطرح هستند.

۴- تقاضای داخلی هم مهم نیست برای مثال کره جنوبی و ژاپن، بهترین و بیشترین چادر مشکی دنیا را تولید می‌کنند ولی زنان این کشورها از چادر استفاده نمی‌کنند و آن را صادر می‌نمایند.

تفاوت در چیست؟

تفاوت در رفتارهایی است که در طول سال‌ها فرهنگ و مهارت زندگی نام گرفته است. وقتی که رفتارهای مردم کشورهای پیشرفته و ثروتمند را بررسی می‌کنیم، متوجه می‌شویم که اکثریت غالب آن‌ها از اصول زیر در زندگی خود پیروی می‌کنند و هیچ گروهی از امتیازات ویژه برخوردار نیستند:

۱- اخلاق به عنوان اصل اساسی (احترام به افکار و سلیقه‌های دیگران، نفی نکردن عقاید دیگران، خوش رفتاری با همه انسان‌ها، پرسشگری، یادگیری دائمی، کمک به توانمندشدن همه شهروندان، استقبال از نوآوری، صداقت، پرهیز از دروغ و تحقیر).

۲- وحدت‌نظر در اهداف توسعه‌ای (مثل توسعه فناوری، افزایش تولید ملی، فقرزدایی، تعامل با دنیا، مبارزه با فساد اقتصادی و سیاسی، رشد صادرت، مشارکت ملی، آزادی اطلاعات، چرخشی بودن مدیریت سیاسی از طریق انتخابات آزاد و کنترل کامل رشد جمعیت).

۳- مسئولیت‌پذیری دولتمردان و تدوین قوانین ساده و شفاف که امکان نظارت مردمی و رسانه‌ای بر آنها باشد.

۴- احترام به قانون و مقررات توسط تمام طبقات اجتماعی به ویژه اجرای قوانین توسط مسئولان دولتی و نظام قضایی مستقل و پاسخگو.

۵- احترام‌ به‌ ساختارهای‌ دمکراتیک و التزام مردم به فرهنگ دمکراسی در تمام ابعاد زندگی (رفتار دمکراتیک یعنی احترام به افکار و سلیقه‌های دیگران، تأمین حداقل نیازهای زندگی مثل بهداشت، آموزش و رفاه اجتماعی، دوری از تنفر و خشونت، تقویت خردورزی و مشارکت متوازن همه شهروندان در توسعه سیاسی و اجتماعی).

۶- عشق به کار و ارزشمند بودن کار و تولید درجامعه.

۷- تحمل سختی‌ها به‌منظور سرمایه‌گذاری روی آینده.

۸- میل به ارائه کارهای برتر و فوق‌العاده باتوجه به نیاز روز.

۹- نظم پذیری، لذت از زندگی و آینده‌نگری.

۱۰- انتخاب صالح‌ترین و باهوش‌ترین افراد به عنوان مدیران عالی کشور: در جوامع پیشرفته مسئولان دولتی از نخبگان، متفکران و روشنفکران اجرایی انتخاب می‌شوند (ازطریق انتخابات آزاد).

از میان این شاخص‌ها ۲ شاخص یعنی آزادی‌های مدنی (مثل آزادی بیان، نظریه‌پردازی، آزادی رسانه‌های غیردولتی و…) و آزادی انتخابات در صدر سایر شاخص‌ها بوده و بدون رعایت این دو شاخص توسعه ممکن نیست.

۱۱- تسلط مدیران ارشد به علوم انسانی به ویژه روانشناسی، مردم‌شناسی، علوم اجتماعی، حقوق شهروندی، رعایت قواعد بین‌المللی در کشورهای ثروتمند مشهود است. اما در کشورهای فقیر تنها عده قلیلی از مردم از این اصول پیروی می‌کنند و مردم عادی معمولاً از نظر فکری جلوتر از اغلب سیاستمداران هستند.

بسیاری ازسیاستمداران درجوامع توسعه نیافته گذشته‌نگر هستند یا دچار روزمرگی و خود شیفتگی شده‌اند و دوست دارند با انجام کارهای زودبازده و کم‌بهره قهرمان عوام جامعه شوند.

ما ایرانیان فقیر هستیم نه به این خاطر که منابع طبیعی نداریم یا طبیعت نسبت به ما بی‌رحم بوده است یا اینکه شانس نداشتیم:

۱- ما فقیر هستیم برای اینکه رفتارمان باعث فقرمان شده است و نسبت به سرنوشت کشورمان حساس نیستیم، برای بسیاری از ایرانیان مفاهیم توسعه دقیقاً تبیین نشده است. در ایران تولید علم و نظریه‌پردازی ضعیف است، برای ما یادگیری از جوامع پیشرفته ارزشمند نبوده و علوم انسانی مهم نیست.

۲- ما فاقد اهتمام لازم جهت آموختن و رعایت اصول فوق که توسط کشورهای پیشرفته شناسائی شده است هستیم. سیستم آموزشی در ایران پاسخگوی نیازهای امروزی نیست.

۳- اغلب ما خواهان منافع زودگذر (معجزه) هستیم و قانون را برای دیگران می‌خواهیم.

۴- ما فاقد نوآوری در سطح کلان هستیم، بسیاری از قوانین ما کهنه و قدیمی هستند.

۵- ما در انتخاب مدیران توانمند و دانش پذیر با امّا و اگرهایی مواجه هستیم.

۶- متخصصان و نخبگان ما انگیزه کافی برای پیشبرد اهداف توسعه‌ای ندارند. در نتیجه یا منفعل‌اند یا کشور را ترک می‌کنند.

ضعف تئوری‌پردازی و فقر خردورزی مشکل مهم جامعه ماست. اگر میهن خود را دوست دارید و خواهان پیشرفت کشور هستید، این پیغام را به گردش بیاندازید تا شاید تعداد بیشتری از هموطنانمان مانند شما آن را نقد کنند و تغییر پذیری را در سرلوحه زندگی خویش قراردهند.

+ منبع: وب‌سایت عصر ایران

+ پیشنهاد انتشار از خانم منیره کیخا

+ ویراستاری و انتشار: فتحی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوزده − 7 =

دکمه بازگشت به بالا