یادداشت‌ها و مقالات شخصی

بررسی علمی اندیشه سیاسی گروه داعش

داعش (دولت اسلامی عراق-شام)

گروهی که خود را دولت عراق و شام می‌خوانند و حدود ۳ سال است با حمایت‌های مشخص عربستان، ترکیه، قطر و به‌ویژه آمریکا در منطقه خاورمیانه ظهور کرده است در واقع فرزند نامشروعی است که از دامان داعیه‌داران حقوق‌بشر و معتقدان به خاورمیانه بزرگ رشد و نمو کرده است. به هر روی، مناسب است که در وهله نخست ادعای دولت بودن این گروه جنایتکار را مورد ارزیابی قرار داد. مطابق حقوق بین الملل معاصر برای تشکیل یک دولت وجود چند مؤلفه جمعیت، حاکمیت، سرزمین و قابلیت برقراری ارتباط با دیگر تابعان حقوق بین الملل لازم است. این موارد از جمله در کنواسیون مونته ویدئو ۱۹۳۳ مورد تأیید قرار داده شده است که امروزه به عنوان یک عرف مسلم بین المللی مورد استناد می‌باشد. حال باید وضعیت داعش را در سوریه و عراق با این گروه مورد سنجش قرار داده گروه تروریستی داعش با اعمال شدیدی که پس از این مورد بررسی قرار خواهد گرفت در داخل خاک و مرزهای دو کشور عضو رسمی سازمان ملل متحد مبادرت به نفوذ و پیشروی نموده‌اند که این مسئله خود آغاز عدم مشروعیت اعمال این گروه می‌باشد، از سویی با فرض صحت تشکیل دولتی به اصطلاح با نام دولت اسلامی عراق و شام در این مناطق باز هم این گروه با مشکل دیگری مواجه است و آن عبارت است از تقابل تشکیل این دولت با قاعدهآمره حقوق بین المللی. روشن است که قواعدآمره در حقوق بین الملل، موجب قوام و ثبات مقررات بین المللی نسبت به تابعان و پدیده‌های مختلف در روابط بین المللی است. بنابراین قواعد یا حقوق آمره، تضمین کننده دوام و استحکام روابط کشورها شده و هرگونه تخطی و نادیده گرفتن آن‌ها اگر از حدود یک نقض فراتر رود موجب عقب گرد به نظام بی قید و بند قرون گذشته خواهد شد.

برهمین اساس به بررسی شناخت ابعاد مختلف فکری و ماهیت سیاسی این گروهک تروریستی می‌پردازیم. بررسی‌ها نشان می‌دهد که اگرچه استعمار خارجی و استبداد داخلی دو عامل شکل گیری نهضت‌های بیدارگری و احیاگری اسلامی بوده‌اند اما در این میان، دو رویداد مساله را به گونه ای دیگر رقم زد:

۱-غرب با طراحی و برنامه ریزی برای انحراف آن تلاش کرد تا جریان اصل بیداری را به نفع خود از طریق بدل سازی مدیریت کند.

۲-برخی از جریانات سلفی به تدریج راهی را رفتند که در نهایت نتیجه ای خلاف آنچه در نهضت‌های بیداری منظور بوده، حاصل شده است. یکی از جریان‌ها سلفیت وهابی و تکفیری است. در نوشتار حاضر نگاهی به اندیشه‌های سلفی‌های جهادی به بررسی و واگاه‌های گروهک دولت اسلامی عراق و شام (داعش) پرداخته می‌شود.

سلفی‌ها معتقدند بحران در کشورهای اسلامی پیش از آنکه علت خارجی داشته باشد دلیل داخلی دارد. از این منظر سلفی‌ها دو دشمن را از یکدیگر تفکیک می‌کنند:

۱-دشمن داخلی (العدوالقریب) که در استبداد و فرقه گرایی خود را متجلی می‌کند.

۲-دشمن دور (العدو البعید) که عبارت است از استعمار و قدرت‌های بزرگ.

نگاهی به خاستگاه تاریخی-فکری سلفیت

اولین بارقه‌های جریان سلفیت در دوران احمدبن حنبل یکی از امامان چهارگانه اهل سنت بوده است. وی بر این باور بود که جهان اسلام و حکومت اسلامی و خلافت اسلامی بعد از پیامبر و خلفای اربعه و دوران کوتاه امام حسن (ع) به انحراف رفته و در حقیقت تبدیل به پادشاهی شده است. به گونه ای که در یک خانواده مشخص مسئولیت‌ها و خلافت‌های اسلامی چرخش کرده است. در زمان امویان، بعد در زمان عباسیان، در زمان بنی زبیر و در نهایت در زمان عثمانیان در جنگ جهانی اول که با فروپاشی آن‌ها خلافت نیز به پایان رسید. این تفکر تاکنون هم همین طور ادامه دارد و سلفیون بر همین عقیده‌اند. خود احمد بن حنل به لحاظ همین دیدگاه‌های انقلابی که ارائه شد در اعتراض به خلفای زمان خودش قیام کرد از سوی خلفای بنی عباس در قرن چهارم هجری در زندان از دنیا می‌رود. پیروان او «حنابله» بارها در بغداد قیام می‌کنند اما این تفکر به محاق می‌رود تا اینکه در قرن هفتم در زمان این تیمیه مجدداً سر بر می‌آورد. وی با توسعه مبانی نظری احمدبن حنبل، کتاب‌های را در این زمینه در حوزه‌های مختلف کلامی و اعتقادی به نگارش در می‌آورد. بعد شاگردان او نظیر ابن قیم الجوزیه و دیگران اقدام بیشتری در نظرات ابن تیمیه به عمل می‌آورند که در حال حاضر مورد استفاده جریان سفی در جهان اسلام قرار دارد. سلفیون که عمدتاً زیارت را خلاف اعتقاد اسلامی می‌دانند امروزه مقبره ابن تیمیه در پشت مسجد اموی را محل زیارت خود قرار داده‌اند و در درگیری‌های اخیر هیچ گاه معترض این مقبره نشدند.

وهابیت محصول حمایت استعمار از سلفیت:

جریان سلفیت با زندانی و مرگ ابن تیمیه در قرن هفتم دوباره به محاق می‌رود اما بار دیگر همزمان با جنگ جهانی اول توسط جریان‌های استعماری برای فروپاشی امپراطوری عثمانی فعال می‌شود البته نگرش خاصی از این جریان در داخل جزیره العرب مورد توجه استعمارگران به‌ویژه سرویس اطلاعاتی انگلیس قرار می‌گیرد که محمدبن عبدالوهاب در رأس آن قرار دارد. وی با عقاید خاص تنش‌های و از سوی سرویس اطلاعاتی انگلیس هدایت می‌شود و در نهایت جریان وهابیت را در پیوند با خاندان آل سعود به وجود می‌آورد. که اولین تشکل جریانات سلفی در قالب حکومت هستند این جریان دست ساخته اولین بار از امکانات مالی دولت سعودی بهره برداری نمی‌کند. از پول‌های نفت در سراسر جهان اسلام و سراسر جوامع اسلامی و کشورهای غیراسلامی مثلاً در اروپا، آسیا و آفریقا بهره ورند و تشکیلاتی به عنوان «رابطه العالم الاسلامیه» راه اندازی می‌کنند که تا الان هم به شدت در راستای تفکر سلفی، گرایش وهابی فعالیت می‌کنند.

ایجاد حکومت اسلامی

یک سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، زمانی که سرزمین افغانستان از سوی اتحاد جماهیر شوروی به اشغال درآمد آمریکائی‌ها و به طور کل غربی‌ها سعی می‌کنند از این فرصت استفاده کنند و دشمنان خود را به جان هم بیندازند. مسئول وقت سرویس اطلاعات فرانسه، کنت دمارانش در کتاب خاطرات خود که با عنوان جنگ جهانی چهارم چاپ شده می‌گوید آقای ریگان تازه انتخاب شده بود من رفتم پیش ایشان و پیشنهاد کردم یک عملیات با عنوان پشه مالاریا (منگیتون) طراحی بکنم که ۲ تا دشمن جهان غرب را به جان هم بیندازیم آن هم به این ترتیب بود که بحث کفار اتحاد جماهیرشوروی که تفکرات مارکسیستی دارد را برجسته کنیم و در جهان اسلام اشغال افغانستان را توسط کفار بزرگنمایی کنیم و بعد این گروه‌ها را مسلح و سازماندهی کنیم و با یک خط ارتباطی همه را به پیشاور پاکستان و از آنجا به افغانستان بفرستیم تا یکدیگر را بشکند که در هر دو صورت به نفع غرب محسوب می‌شود. که مورد موافقت قرار می‌گیرد و در آنجا بود که القاعده پدید آمد بدین ترتیب القاعده با اشغال نظامی افغانستان توسط شورای که رویدادی استثنایی در جهان اسلام بود شکل گرفت زیرا برای نخستین بار یک سرزمین اسلامی از سوی کمونیسم جهانی اشغال شده بود. از این رو گروه‌های افراطی اسلامی جهادی که داعیه جهانی مبارزه با دشمنان اسلام را داشتند و کمونیسم را دشمن سرسخت خود می‌دانستند نسبت به اشغال افغانستان حساسیت نشان دادند.

بنابراین کسانی مثل عبدالله العزام اردنی- فلسطینی، ایمن الظواهری مصری و اسامه بن لادن سعودی با ورود به افغانستان به تدریج زمینه‌های سازماندهی و تشکیل القاعده، به عنوان سازمان جهانی را فراهم کردند. در واقع در جنگ افغانستان آنچه که شکل گیری سازمانی رادیکال به نام القاعده را سرعت بخشید ملاقات اسلام گرایان شرق و غرب عربی با یکدیگر در افغانستان بود. دراین میان جنبش‌های رادیکال مغرب عربی (مصر) مهارت‌های سازمانی و تشکیلاتی خود را در اختیار اسلام گرایان سعودی قرار دادند و سعودی‌ها نیز از طریق نفوذ گسترده مالی خود توانستند دیدگاه‌های نیز وهابی و فرقه گرایی خود را دارد چارچوب فکری جریانات اسلام گرایی حاضر در افغانستان کنند. این گونه بود که از اواسط دهه ۱۹۸۰ به بعد دامنه فعالیت‌های گروه‌های رادیکال عربی در کشورهای عرب کاسته شد و با انتقال مرکز فعالیت‌های رادیکال به افغانستان و پاکستان این کشورها به کانون عمده رشد جریانات افراطی با برچسب اسلامی در سالهای دهه ۱۹۹۰ و پس از آن تبدیل شد. در اوج این اتفاقات ما شاهدیم که یکباره کاریکاتوری از امارات اسلامی در برابر انقلاب اسلامی شکل می‌گیرد با تحولاتی که در افغانستان پیش آمده و مجاهدین سرکار آمدند ناکارآمدی خود را به اثبات می‌رسانند طالبان در پاکستان از سوی سرویس عربستان راه اندازی و از سوی سرویس پاکستان تجهیز و وارد افغانستان می‌شوند در گام اول قندهار و در گام دوم وارد کابل شدند و یکباره سلفیون با مشی جدیدی که برگرفته از زمان مجاهدین در افغانستان بوده شکل گرفته و پدید می‌آیند و در آنجا حاکم می‌شوند. مجموعه القاعده که مرکزیتش سودان منتقل شده بود از سوی بن لادن با تمهیداتی که صورت می‌گیرد به داخل افغانستان منتقل و سبب هم افزایی آن‌ها می‌شود پیدایش یک تفکر جدید سلفی محصول این تصورات است.

پیشینه داعش

ریشه اصلی داعش را باید در تحولات دهه آخر قرن بیستم در افغانستان دانست زیرا با روی کارآمدن رژیم طالبان در افغانستان، این رژیم از القاعده حمایت کرد و القاعده توانست پایگاه‌های متعددی را در سراسر افغانستان دایر کند. با سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱ میلادی تداوم فرماندهی شبکه‌های زنجیره ای القاعده در بیش از ۶۰ کشور جهان حفظ شد. به دنبال حمله آمریکا به عراق، ابومصعب الزرقاوی، از رهبران القاعده با شعار مبارزه با صلیبی‌های اشغالگر وارد عراق شد و این گونه القاعده در عراق شکل گرفت. القاعده از آنجا که در عراق با اشغالگران مبارزه می‌کرد با استقبال جوان مواجه شد و حتی از کشورهای دیگر نیز بسیاری راهی عراق شدند. این اتفاق موجب شد که زرقاوی به قدرتی در عراق تبدیل شود. بعد از کشته شدن الزرقاوی در سال ۱۳۶ توسط آمریکائی‌ها گروه‌های جهادی وابسته به القاعده زیر چتر سازمانی به نام دولت اسلامی عراق، به رهبری ابوعمرالبغدادی گرد آمدند. پس از کشته شدن ابوعمر، ابوبکر البغدادی که نام اصلی وی ابراهیم عوادابراهیم علی البدری ملقب به ابودُعا از اهالی شهر دیاله عراق که در دانشگاه اسلامی بغداد در مقطع دکترا تحصیل کرده و در سال ۲۰۰۶ که به دولت اسلامی عراق پیوسته بود از شیوخ سلفی و امام جماعت مسجد احمدبن حنبل در سامرا بود و سپس به مسجد جامع بغداد رفت و در نهایت ساکن فلوجه شد. نیروهای آمریکایی وی را در ۴ ژانویه ۲۰۰۴ به مدت حدود ۳ سال بازداشت کردند بغدادی پس از آزادی گروهی تحت عنوان ارتش اهل سنت راه اندازی کرد و پس توانست به القاعده بپیوندد. وبه رهبری دولت اسلامی رسید. با خروج آمریکایی‌ها از عراق و نیز حملات ارتش عراق و عشایر، این گروه دچار افول شد تا اینکه با شروع بحران سوریه جان تازه ای گرفت. البغدادی با گسترش فعالیت‌های خود در سوریه، سازمان خود را به دولت اسلامی عراق و شام که مخفف آن داعش است تغییر نام داد. به کاربردن نام شام به جای سوریه، که منطقه ای به گستردگی سوریه، اردن، رژیم صهیونیستی و فلسطین و بخشهای از عراق و صحرای سینا را شامل می‌شود ریشه‌های فکری این سازمان را نمایان می‌کند. به عبارت دیگر رهبران داعش با برگزیدن این نام، آرمان بازگشت به دوران اقتدار خلافت اموی به عنوان آرمان این سازمان در سر می‌پرورانند.

تاریخچه پیدایش گروه

در سال ۲۰۰۴ میلادی تشکیل گروه جماعه توحید و جهاد به سرکردگی ابومصعب الرزقاوی در عراق اعلام شد و بیعت آن با اسامه بن لادن سرکرده سابق القاعده این گروه را به شاخه سازمانی القاعده در عراق تبدیل نمود. این گروه با گسترش عملیات خود به یکی از قدرتمندترین گروه‌های تروریستی در عراق تبدیل شد، تا اینکه الزرقاوی در سال ۲۰۰۶ در اظهارتی ضبط شده به صورت مصور از تشکیل شورای مجاهدین به سرکردگی عبدالله رشید البغدادی خبر داد. پس از هلاکت زرقاوی در سال ۲۰۰۶ ابوحمزه المهاجر به عنوان سرکرده این گروه تعیین شد.

سپس در پایان همین سال نیز گروه دولت اسلامی عراق به ریاست ابوعمر البغدادی تشکیل شد. تشکیل دولت اسلامی عراق در ۱۵ اکتبر ۲۰۰۶ در پس نشست چندین گروه مسلح اعلام شد که در چارچوب معاهده موسوم به حلف المطیبین، ابوعمر البغدادی را به عنوان سرکرده این گروه جدید انتخاب کردند. این گروه از زمان تشکیل حملات تروریستی بسیاری را در عراق برعهده گرفت. دوران سرکردگی ابوعمر شاهد گسترش عملیات‌های تروریستی همزمان همانند حمله به بانک مرکزی، وزارت دادگستری، یورش به زندان‌های ابوغریب و الحوت بود. سرانجام در تاریخ دوشنبه ۱۹ آوریل ۲۰۱۰ میلادی، نظامیان آمریکایی و عراقی طی یک عملیات نظامی در منطقه الثرثار، محلی را هدف قرار دادند که ابوعمرالبغدادی و ابوحمزه المهاجر در آن حضور داشتند، پس از درگیری‌های شدید میان دو طرف، در آن محل دو سرکرده تروریست‌ها به هلاکت رسیدند و تصویر اجساد آن‌ها در رسانه‌ها منتشر شد، یک هفته بعد، این گروه تروریستی در بیانیهای هلاکت البغدادی والمهاجر را رسماً اعلام کرد و پس از حدود ۱۰ روز، مجلس شورای دولت اسلامی عراق ابوبکر البغدادی را به عنوان جانشین ابوعمر البغدادی و الناصرالدین الله سلیمان را به عنوان وزیر جنگ خود انتخاب کرد. با روی کار آمدن ابوبکر البغدادی، دامنه عملیات و حملات این گروه تروریستی مجدداً وسعت گرفت و همزمان با آغاز بحران در سوریه، عناصر این گروه در سوریه نیز فعال شدند.

پس از آغاز بحران سوریه و درگیری گروه‌های تروریستی و مسلح مختلف با ارتش سوریه، گروه‌های تروریستی نیز در بین خود دچار اختلافات متعددی شدند و به چند گروه با عناوین گروه ارتش ازاد و …. تقسیم شدند. که علاوه بر جنگ با ارتش سوریه با همدیگر نیز به جنگ و نبرد می‌پردازند. در اواخر سال ۲۰۱۱، گروه موسوم به جبهه النصره به سرکردگی ابومحمد الجولانی اعلام موجودیت کرد و طولی نکشید که توانمندی این گروه تروریستی باتوجه به حمایت‌های گسترده برخی کشورهای منطقه ای به طور چشمگیری افزایش یافت تا در طی چند ماه به یکی از مهم‌ترین و قدرتمندترین گروه‌های مسلح در سوریه تبدیل شود. در روز نهم آوریل ۲۰۱۳ میلادی، یک پیام صوتی از طریق شبکه شیوخ الاسلام منتسب به ابوبکر البغدادی پخش شد که در آن اعلام می‌کند که جبهه النصره امتداد دولت اسلامی عراق است و در این نوار، تشکیل گروه دولت اسلامی عراق و شام (داعش) را با ادغام جبهه النصره و دولت اسلامی عراق اعلام کرد.

سازماندهی داعش

این گروهک شامل یک رهبر و یک شورای فرماندهی نظامی است. کادر اصلی این گروهک به صورت کامل از عراقی‌ها شکل گرفته است. زیرا البغدادی هیچ تابعیت دیگری را در این شورا نمی‌پذیرد. تعداد اعضای شورای نظامی کم و زیاد می‌شود و معمولاً بین ۸-۱۳ نفر هستند. فرماندهی شورا بر عهده یک افسر سابق ارتش بعثی عراق است. این افسر یک سرهنگ ستاد در ارتش سابق عراق است که حجی البکر خوانده می‌شود. وی در زمان فرماندهی ابوعمر البغدادی، فرمانده مقتول دولت اسلامی عراق که در سال ۱۳۸۹ کشته شد بعد از توبه از فعالیت در حزب بعث عراق وارد تشکیلات این گروه شد و تمام تجربه نظامی و مناسبات خود را در خدمت این گروه قرار داد. وی مدتی بعد مشاور نظامی ابوعمرالبغدادی و معاون او ابوحفض الهاجر شد.

ابوبکر البغدادی در آن زمان در شورای فرماندهی سابق دولت اسلامی عراق نبود بلکه تنها عضوی از این دولت بود و در شهر فلوجه اقامت داشت. بعد از کشته شدن ابوعمر و معاون وی تعداد دیگری از مقامات ارشد القاعده حجی البکر اعضای شورای نظامی را با بیعت با ابوبکر البغدادی به عنوان رهبر این گروه غافلگیر کرد. نام اصلی البغدادی «ابراهیم عواد ابراهیم علی البدری» است و دارای دو کنیه ابوعواد و ابودعا است اما ابوبکر کنیه مستعار و سازمانی اوست که در زندان برای خود انتصاب کرد. به این ترتیب فعالیت گروه وارد مرحله جدیدی شد که در آن ابوبکر البغدادی به عنوان فرمانده اصلی و حجی البکر به عنوان فرمانده در سایه کار خود را آغاز کردند. البته حضور سرهنگ ستاد با ریش تراشیده و قیافه غربی در کنار ابوبکر حساسیت‌های را در میان اعضای دولت اسلامی عراق ایجاد کرد از این رو وی نیز ریش خود را بلند کرد ولی برخورد و نحوه صحبت کردنش را تغییر داد.

همچنین البغدادی و البکر در خصوص توقف دیدارهای سران درجه یک این گروه با فرماندهان فرعی و درجه دوم به توافق رسید. این ترتیب مناسبات فرماندهان میدانی با سران در حد دریافت دستورهای امیر از طریق اعضای مجلس شورا که سران آن را تشکیل داده بود منحصر شد. اقدام دیگر در ایجاد یک دستگاه امنیتی برای اجرای ترورهای محرمانه بود. این ترورها از سوی شخصی بنام ابوصفوان الرفاعی به صورت مستقیم زیر نظر فرماندهی دولت اسلامی عراق قرار داشت این گروه هر کسی را که احساس می‌شد سودای جدایی یا تمرد از دستورهای فرماندهی یا مقامات میدانی یا قضات شرعی را در سر دارد ترور می‌کرد.

اقدامات دولت گروه تروریستی عراق و شام بعد از ایجاد خلافت

۱-با استفاده از اینترنت به عنوان ابزاری برای تبلیغ و پیشبرد اهداف خود

۲-چاپ اسکناس و گذرنامه. پس از اعلام خلافت و تغییر نام به «دولت اسلامی» در مناطق تحت سیطره خود دست به چاپ اسکناس و گذرنامه جدید زد.

۳- چاپ مجله: به نوشته «انتخاب» و شبکه خبر ایران، داعش نخستین نشریه خود را به دو زبان انگلیسی و عربی در ماه رمضان در ۵۰ صفحه با نام «دابق» منشر کرد که بر روی آن عبارت «بازگشت خلیفه» خود نمایی می‌کند در دو نسخ اینترنتی و چاپی منتشر می‌شود.

۴- داعش در تیر ۱۳۹۳ شبکه تلویزیونی جدیدی «دابق» را در شهر موصل راه اندازی کرده است که اخباری را در خصوص جنگ‌ها در عراق و سوریه‌ی دوره گذشته پخش می‌کند.

۵- صدور نفت: داعش در ۱۴ تیر ۹۳ نخستین محموله نفت را از میدان نفتی عجبیل آغاز و آن‌ها را از منطقه کردستان عراق صادر کرد.

۶- تبلیغات: به گزارش «انتخاب» داعش در زمان اعلام خلافت در عراق و سوریه اقدام به تولید خبر و گزارش اینترنتی، تهیه فیلم‌های تبلیغاتی و حتی فروشتی شرت هایی با آرم داعش، چاپ نقشه جهان جدید با عبارت «الدوله الاسلامیه» کرده که در فروشگاه‌های ترکیه و کشورهای جنوب شرق آسیا و حتی هند دیده شده است.

ثروث داعش:

افراد مسلح پس از تصرف شهر موصل، دست به غارت‌های بانک‌های این شهر زده‌اند. این گروه موفق شد حدود ۴۲۹ میلیون دلار از بانک‌های موصل غارت کند. که او را به ثروتمندترین گروه تروریستی در جهان تبدیل کرد. پیش از تصرف موصل «دارایی نقدی داعش ۸۷۵ میلیون دلار» بوده است.

تاکتیک و شعار گروه داعش

جنگ روانی و وحشت در میان مردم تاکتیک اصلی داعش در عراق و سوریه است و علت توسل به این شیوه نیز شمار اندک تروریست‌های است که داعش در اختیار دارد. «مایکل تایتز» کارشناس امریکایی و عضو در موسسه واشنگتن نقطه نظرات جالب را در رابطه با روش‌های جنگی د اعش ارائه کرده است. به گفته وی داعش در عراق و سوریه خوشبینانه ترین حالت فقط حدود ۱۵ هزار نیرو در اختیار دارد. به خاطر همین نقطه ضعف داعش نمی‌تواند برای فتح سرزمین‌های وسیع و پرجمعیت فقط بر نیروهای خود تکیه کند. لذا توسل به حیله و نیرنگ برای داعش امری حیاتی است. (النصربالرعب)

برخی از تاکتیک‌های داعش درعراق مثل وحشت پراکنی، ایجاد تفرقه میان قبایل و غافلگیری است که مهم‌ترین تاکتیک داعش ایجاد وحشت در میان مردم مخالفان است. این گروه تروریستی برای ایجاد شک و ترس از ابزارهای مثل کشتارهای دست جمعی و بی رحمانه، عملیات انتحاری، انتشار تصاویر سر بریدن و انفجارهای خیابانی بهره می‌برد. هر چند این کارشناس روی ایجاد ارعاب و وحشت به عنوان اصلی‌ترین و محوری‌ترین تاکتیک داعش انگشت گذاشته است ولی به نظر می‌رسد این دامن زدن به رعب و وحشت در چارچوب «جنگ روانی» قابل تغییر است. و به عبارت دیگر داعش موجودیت خود را مدیون جنگ روانی است. البته در پیش زمینه‌ی فکری سلفیت آن‌ها شعار قوام الدین به کتاب الدین و نصر بالصیف موج می زند.

حامیان بین المللی و قدرت‌های بزرگ منطقه ای داعش

بی تردید گروهی همچون داعش با حجم بالای از عملیات‌های نظامی و انفجارات تروریستی، بدون حمایت قدرت‌های منطقه ای و جهانی قادر به ایفای چنین نقشی نیست. در میان حامیان داعش بیش از همه نام عربستان سعودی و امریکا مطرح است.

عربستان

اطلاعات موثق از نقش سازمان اطلاعات عربستان و شخص بندربن سلطان، ریس سابق دستگاه جاسوسی این کشور، در تشکیل گروه‌های تروریستی خطرناک همچون داعش و جبهه النصره حکایت می‌کند. عربستان سعودی به عنوان مدعی رهبری جهان اسلام از دیر باز رقابت سختی را با سایر قدرت‌های منطقه به ویژه جمهوری اسلامی ایران آغاز کرده است. از نگاه عربستان ایران مدعی رهبری منطقه و بسط نفوذ خود با رویکرد تشیع است. بنابراین هم پیمانان ایران به ویژه دولت عراق و سوریه باید آماج حملات سعودی قرار بگیرند. راهبرد عربستان، ایجاد فتنه طایفه ای و مذهبی است ودر چنین شرایطی است که سازمان القاعده و گروه‌های تکفیری همچون داعش برجستگی خاصی می‌یابند. به عبارتی دلارهای نفتی عربستان خرج حمایت مالی و تسلحاتی گروه‌های مانند داعش می‌شود تا علیه شیعه و هم پیمانان جمهوری اسلامی دارد عمل شده و در واقع نقشه شوم هم پیمانان غربی و صهونیستی خود را در منطقه حساس آسیای غربی پیاده کنند. از سوی دیگر عربستان با حمایت از تکفیری‌ها در عراق و سوریه، عملاً، انتقال بحران از درون خاک خود به این کشورها ما کمک می‌کند. زیرا حجم بالایی از تکفیری‌های حاضر در سوریه و عراق را نوسلفی هایی تشکیل دهند که رژیم سعودی نیز سر جنگ و درگیری دارند.

نکته دیگر اینکه عربستان ذاتاً سیستمی محافظه کار دارد و تلاش می‌کند، منافع ایران لطمه بزند. هدف اصل آن‌ها ایجاد نا امنی نیست هدف مهم آن‌ها ایجاد جوی است که منافع جمهوری اسلامی ایران تأمین نشود رسیدن به این هدف برای آن‌ها همواره با ایجاد نا امنی در منطقه باشد. آن‌ها ترس بنیادی و رقابت دیرینه با ایران دارند و راهبردهای منطقه ای خود را با همین سیاست جلو می‌برند. به همین دلیل بود گروه داعش در نزدیک مرز عربستان سعودی در صحرای استان الانبار عراق که مرز وسعی با عربستان دارد شروع به شکل گیری نمود به خاطر شرایط صحرایی و دور افتاده استان الانبار، این منطقه کم جمعیت، تقریباٌ خالی از سکنه و به دور از کنترل نظامیهاست و از حمایت عربستان، قطر و یکسری از کشورهای خلیج فارس که منافع مشترکی با غرب در منطقه دارنده برخوردار شد. گروه داعش با استفاده از مرزهای بی در و پیکر عربستان تسلیحات و کمک‌های نظامی را از طریق این مرز با صحرایی الانبار، عراق و سپس از مرزهای مشابه با سوریه به مناطق درگیری می‌رساند.

در کل داعش برای سعودی‌ها مثل یک شمشیر دو لبه است از یک طرف آن‌ها مایل هستند از طریق داعش و تروریست‌ها دولت مرکزی عراق را آزار بدهند و با ایجاد تفرقه قومی و جنگ مذهبی، عراق را به سمت فرو پاشی نظام سیاسی فعلی سوق بدهند. ایجاد جنگ داخل، تجزیه این کشور و فروپاشی دولت بغداد از اهداف ثابت فعلی عربستان در عراق است. از نگاه سران آل سعود، داعش می‌تواند این اهداف را محقق کند. در همین راستا مأموریت بعدی از جانب سعودی‌ها و قطری‌ها به این گروه تکفیری برای هدف قرار دادن حزب الله واگذر شده است و حملات اخیرشان در مرز لبنان و تلاش ورود به بعلبلک ودرگیر شدن با حزب الله حاکی از این موضوع است و این قضیه به نفع عربستان، فطر، رژیم صهیونیستی و گروه ۱۴ مارس است.

ترکیه

ترکیه در مقایسه با دیگر کشورهای همسایه عراق و سوریه نگاه ویژه‌ی به داعش دارد و در این رابطه شاید اردن را بتوان با این کشور مقایسه کرد در ماجرای سوریه، دولت‌های انکارا و امان به طور فعال از تروریست‌های سوری از جمله داعش حمایت هم جانبه می‌کردند و حتی در آموزش و اعزام آن‌ها به داخل خاک سوریه نقش داشته اما آ کنون که سیاست اعلام شده آمریکا مقابله با داعش است آنکارا نمی‌تواند خود را کاملاً با این سیاست هماهنگ کند به نظر می‌رسد که مقامات ترک حس می‌کنند در مقابل حملات تروریستی و عناصر داعش آسیب پذیر هستند و علاوه بر آن درکشان این است که از طریق این گروه تروریستی بهتر می‌توانند به اهداف خود در سوریه برسند. آنکارا هم اکنون نیز نفت عراق را از طریق داعش سایر کشورها منتقل می‌کند و البته سهم خود را نیز بر می‌دارد. در هر حال ترکیه اکنون علاقه ای به انجام عملیات علیه داعش ندارد ماجرای آزاد شدن دیپلمات‌ها و شهروندان ترک از دست عناصر داعش در موصل، ثابت کرد که دستگاه اطلاعاتی ترکیه پیوند نزدیکی با این گروه دارد. در حالی که تمام تلاش ترکیه برای همسو شدن با نظام مصر و حمایت از مرسی به دلیل داشتن ریشه‌های اخوانی با شکست مواجه شده به تاریخ پیوست مزید برآن از قبال تحولات منطقه و نا امنی در سوریه نیز ضررهای اقتصادی و سیاسی زیادی کرده‌اند. ترکیه تنها در صورتی می‌تواند ضررهای اقتصادی و سیاسی را جبران کند که یک دولت همسو با این کشور در سوریه به قدرت برسد بنابراین تنها را ه باقی مانده پیش پای اردغان و دولتش سقوط نظام بشار اسد است. اگر این اتفاق توسط نیروهای تروریستی صورت نگیرد ترکیه متضررترین کشور منطقه در برابر تحولات چند ساله اخیر سوریه خواهد بود. این در حال است که ترکیه با ایجاد یک دولت همسو با خود در دمشق می‌تواند به نسبت رقبای منطقه ای خود یعنی عربستان و ایران در موقعیت ژئوپولتیکی بهتری قرار بگیرد. ترکیه می‌خواهد مسیر گاز خاورمیانه، به اروپا در انحصار خودش باشد. آن‌ها معتقدند حمله داعش به تنهایی اسد را تقویت می‌کند و باعث تحکیم نظام اسد می‌شود که باعث پیروزی اسد و کشورهای همچنین ایران برای صادرات گاز خود به اروپا از مسیر سوریه به راحتی و با هزینه به‌صرفه تر استفاده کند. این مسئله خود به خود ایران را با توجه به در اختیار گرفتن تنوع مسیر صادرات گاز به اروپا در برابر ترکیه در موقعیت برتر خواهد داشت.

ترکیه km1200 با سوریه و عراق مرز مشترک دارد که نشان دهنده موقعیت کلیه‌ی آن می‌باشد در ۳ سال گذشته مخالفان دولت اسد از این مرز عبور کرده‌اند. ترکیه می‌خواهد از این طریق هم اسد را از میان بردارد و کردها را تضعیف کند و هم ایران و لبنان را در منطقه کم رنگ کند که ۱۰۰ درصد به شکست خواهد رسید به همین دلیل حتی به گروه‌های تروریستی در خاک خود آموزش می‌دهد. تا جایی که مسئول کنونی روابط خارجه گروه تروریستی داعش با دوست خواندن دولت ترکیه از افتتاح دفتر دیپلماتیک خود در استانبول و تقویت روابط خارجی با آنکارا خبر داد. پایگاه خبری روزنامه «آید نلک دیلی» نوشت «ابوعمرالتوسنی» مسئول کنونی روابط خارجی گروه تکفیری داعش اعلام کرد دولت خلافت قصد دارد از طریق این دفتر به کسانی که تمایل دارند به داعش در عراق بپیوندند خدمات کنسولی ارائه دهد و در عین حال مسائل مربوط به درمان تکفیری‌ها در بیمارستان‌های ترکیه را حل و فصل کند ضمناً ترکیه از این رهگذر می‌خواهد از طریق داعش هم نظام اسد را بر چیند و هم کردها را تضعیف نماید برای همین ترکیه در ماجرای کوبانی در نقش یک بی طرف ظاهر شد که این خود نیز باعث شد که چه مداخله بکند ویا نکند در هر دو صورت متضرر می‌شود. در همین راستا اردغان بعد از پایان سفر افغانستان برای پیوستن به ائلاف بین الملل مبارزه با داعش به رهبری آمریکا خواسته‌های را مطرح کرد که شامل ۱- ایجاد منطقه پرواز ممنوع ۲- ایجاد منطقه حائل ۳- آموزش معارضان سوری و تجهیز، سلاح ۴- حمله به نظام سوریه است.

اردوغان در استفاده از ارتش ترکیه در خاک سوریه به‌شدت محافظه کار است و تردیدهای جدی پیش روی می ببیند پیش بینی‌ها حاکی از آن است که ارتش سوریه قادر به وارد کردن ضربات سنگین به ارتش ترکیه است، همین دلیل می‌خواهد تا آمریکا برای آن‌ها منطقه پرواز ممنوع و منطقه ایجاد کند تا آسیب‌های نظامی ارتش ترکیه به شدت پایین بنماید.

در همین احوال داعش نیز یکی از مأموریت‌های که از سوی ترکیه دریافت کرده نابودی کردها و به هم ریختن حکومت خود مختار، حسکه در شمال شرق سوریه است. لذا در پی مأموریت جدید این گروه تروریستی نوک پیکان را از عراق و سوریه به سمت به کردهای دمشق متمرکز کرده است تا با این اقدامات هم سیستم دولت خود گردان رابه هم بریزد و هم بهانه ای برای ایجاد منطقه پرواز ممنوع در شمال سوریه به دست ترکیه بدهد.

این گروه تروریستی شاید برای ترکیه در دراز مدت تهدید تلقی می‌شود اما تا کنون با هم تفاهم داشته و همکاری می‌کند چرا که از یک سو سوریه و عراق را درهم ریخته و باعث عدم تقویت کردها و خود مختاری آن‌ها می‌شود و از سوی دیگر نیز با ایجاد اختلاف میان مسلمانان و ایجاد مساله ضد ادیان به نفع سس است کشورش عمل می‌کند اما همان طور که تجربه نشان می‌دهد آنگونه که گروه‌های طالبان و القاعده علیه آمریکا و سعودی منقلب شدند و در نتیجه گروه تروریستی داعش نیز این موضوع را در پیش خواهد گرفت اکنون تاکتیک داعش به طور ی است که با دولت سوریه و عراق درگیر نیست و حالت تدافعی نسبت به این دو دولت دارد ولی درمقابل نسبت به گروه‌ها و حزب الله حالت تهاجمی دارد.

آمریکا

در خصوص حمایت آمریکا از این گروه نیز تردیدی وجود ندارد زیرا گزینه فعلی (جنگ مذهبی میان مسلمانان و عملکرد جریان‌های تکفیری همچون داعش) بهترین گزینه برای استکبار جهانی و صهیونیسم در جهت فرسایش و تضعیف جهان اسلام محسوب می‌شود. منطق آمریکا در بحران سوریه مبتنی بر موازنه قوا می‌باشد. زیرا پس از شروع موج سوم بیداری اسلامی در کشورهای منطقه و سقوط دومینووار رژیم مستبد مورد حمایت آمریکا که تا قبل از آن تأمین کننده امنیت رژیم صهیونیستی بودند به یکباره نگرانی‌ها در مورد تامیین امنیت این رژیم را در میان حامیان غربی آن افزایش داد. این شرایط در حالی حادث شده بود که از دیدگاه آمریکایی‌ها مهم‌ترین تهدیدی که در شرایط آن زمان متوجه امنیت رژیم صهیونیستی بود از ناحیه محور مقاومت اسلامی بود. از این رو، آمریکا و هم پیمانان غربی آن تصمیم گرفتند تا به زعم خود حلقه ضعیف این محور بعثی سوریه را که به قول خودشان نظامی دیکتاتوری بر آن حاکم بود و از سوی دیگر مردم آن با دیگر کشورهای منطقه اشتراکات بیشتری داشتند، باتوجه به اینکه مردم در سایر کشورها نیز علیه دیکتاتورها قیام کردند مورد هدف قرار دهند. از اینجا بود که سناریوی آمریکا در سوریه شروع شد. از قضا این مساله با حضور گروه تکفیری در سوریه نیز همراه شد. بنابراین آمریکا که از یک سو درصدد تضعیف بشار اسد و محور مقاومت بود و از سوی دیگر می‌دانست که گروه‌های تکفیری نیز در نهایت دشمن رژیم صهیونیستی محسوب می‌شوند. بهترین گزینه پیش روی خود را در حمایت و تجهیز همه جانبه این گروه دید. به عبارت دیگر آمریکا با میدان دادن به تکفیری‌ها در سوریه و حمایت از تداوم بحران در این کشور بر آن است تا با تضعیف هرچه بیشتر طرفهای درگیر از نگرانی‌های خود در ارتباط با رژیم صهیونیستی بکاهد زیرا برآیند بازی در سوریه به تضعیف دو طرف درگیر در بحران، بعثی رژیم بشار اسد و تکفیری‌ها انجامیده است که هر دو طرف از دشمنان رژیم صهیونیستی هستند.

نقش آمریکا را می‌توان در گزارشی که نشریه تایمز لندن منتشر کرده بیشتر روشن کرد. مطابق با گزارش این نشریه گروهک تروریستی داعش با دخالت مستقیم سازمان نظامی و امنیتی آمریکا به وجود آمده است. آن‌ها با کشف، تربیت و معرفی ابوبکر البغدادی او را به سرعت، عنوانی یک از سران مطرح سلفی معرفی کردند. در سال ۲۰۰۴ نیروهای ایالات متحده براساس یک پروژه از پیش طراحی شده و هدفمند ۳۳ ساله ای به نام «ابراهیم عواد ابراهیم علی البدری» را که جاه طلب و ماجراجو بود شناسایی و اتهامات کلیشه ای به او زدند و را به ابوعرب فرستادند. ابراهیم البدری به صورت هدفمند با سران تندرو القاعده در یک سلول حبس شد و در مدت سه ماه به یک سلفی تندرو تغییر شخصیت داد. او هنوز از زندان آزاد نشده بود که لقب ابوبکر البغداد را برای خود برگزید.

پنتاگون و وزارت خارجه آمریکا در سال ۲۰۱۱ نام البغدادی مشهور به ابو دعا در لیست افراد خطرناک و تحت تعقب قرار دارد و برای دستگیری او پاداش ۱۰ میلیون دلاری را تعیین کردند. این اقدام ظاهری آمریکا موهبتی بزرگ برای البغدادی بود تا او را به عنوان یکی از سران گروه‌های سلفی مطرح شود و فعالیت تازه تروریستی خود را در عراق و سوریه آن کند.

هیلاری کلینتون در کتاب خاطرات خود به نام انتخابات دشوار اعتراف می‌کند داعش توسط آن‌ها به وجود آمد و قرار بود که ابتدا آنرا در مصرهدایت کنند و از آنجا به کویت، قطر، امارات، بحرین وارد می‌شود به تبع آن آمریکا وارد میدان شود و به بهانه مبارزه با داعش چاه‌های نفت آن را تصاحب کند. وی می‌گوید به همین منظور به ۱۱۲ کشور سفر کردم تا مقدمات به رسمیت شناختن داعش را به وجود بیاوریم ولی انقلاب مصر باعث به تأخیر افتادن این ماجرا شد. یکی دیگر از برکات داعش برای آمریکا این بود که با جنگ و گریزهایی از خرداد گذشته تاکنون در عراق انجام داده ایالات متحده را در رأس ائتلاف موسوم به ائتلاف ضد داعش به منطقه عراق برگرداند. به عبارت بهتر، دشمنی را که مردم عراق در پایان سال ۲۰۱۱ از حد خارج کردند داعش این دشمن را از پنجره وارد عراق کرد. نوری مالکی نخست وزیر سابق عراق، سیاستی را طی دوره دولتش به اجرا گذاشته بود که حاصل آن جز کم کردن نفوذ آمریکا در عراق نبود. در چارچوب همین سیاست، قراردادهای کلان بیش از ۳ میلیارد دلاری در حوزه تسلیحات میان بغداد و مسکو امضاء شده بود. همچنین دولت عراق علی رغم خواست آمریکا، روابط اقتصادی و سیاسی خود را با ایران گسترش داده بود و ارتباط با تحولات سوریه نیز سیاست بی طرف و حتی سیاست حمایت از دولت بشاراسد را را در پیش گرفته بود.

در مجموع شرایط به گونه ای پیش می‌رفت که آمریکایی‌ها عراق را از دست رفته می‌دانستند و خود را به خاطر هزینه‌های جانی و مالی‌شان در جنگ ۹ ساله (۲۰۱۱-۲۰۰۳) سرزنش می‌کردند. اما داعش طی چند ماه گذشته سعی کرد همه چیز را به نفع آمریکا تغییر دهد. در این میان شهر «اربیل» مرکز منطقه خودمختار کردستان عراق که به عنوان خط قرمز غرب دانسته می‌شد مورد تهدید داعش قرار گرفت. کاخ سفید هم با مشاهده همه‌ی افکار عمومی یکبار دیگر ائتلاف تشکیل داد و به منطقه آمد. اکنون به بهانه داعش جنگیده آمریکا و ائتلاف برفراز شمال عراق و سوریه در پرواز هستند و مناطق تروریست‌ها و غیرتروریستها را یکجا هدف قرار می‌دهند و در سوریه حتی زیر ساختهای نفتی و گازی را بمباران می‌کند. جعفرقناد باشی کارشناسی مسائل خاورمیانه می‌گوید: انگیزه ایالات متحده آمریکا از ساخت جایگاه نظامی این کشور در اقلیم کردستان (شمال عراق) گفت: آمریکایی‌ها به بهانه سرکوب گروه تروریستی داعش قصد دارند سال‌ها در منطقه حضور داشته باشند، لذا این امر مستلزم این است که از طریق ایجاد پایگاه نظامی بتواند سریع‌تر به این منطقه استراتژیک دسترسی پیدا کند. طبیعی است که پرواز از فراز پایگاه هوایی آمریکا در خلیج فارس تا شمال عراق برای دولت این کشور خطر ساز است چرا که این پایگاه نیرو بر بوده و در صورت هر نوع پرواز خطرآفرین سرعت عملیات نظامی آن‌ها کاهش می‌یابد.

دولت آمریکا نگران در پایگاه انجرلیک، خود در ترکیه است باتوجه به فضای ضدآمریکایی حاکم در این کشور طبعاً نمی‌توان از این پایگاه نظامی خود بهره ببرند. از سوی دیگر در رابطه با پایگاه نظامی‌شان در خلیج فارس واقع در کشور بحرین، عمان و قطر احساس نگرانی می‌کنند، چرا که تضمینی نیست که این پایگاه‌های دریایی و هوایی برای سالیان طولانی امنیتشان را تأمین کند از آمریکا در برابر خطراتی که پایگاه‌هایش را تهدید و امکان عملیات نظامی را کاهش می‌دهد درصدد ایجاد پایگاه نظامی در شمال عراق است. آمریکائیان طی ۴ دهه گذشته پایگاه‌های خود را در ایران از دست داده‌اند و به این نتیجه رسیده‌اند که یک حضور شناور در منطقه داشته باشند و نگذارند هیچ مخالف ضد صهیونیستی رشد کند برخی معتقدند هدف از ایجاد چنین پایگاهی فشار محافل صهیونیستی است که از آمریکا می‌خواهد در پشت جبهه مقاومت اسلامی (سوریه، عراق، لبنان و ایران) حضور داشته باشد تا در صورت بروز جنگ‌های همانند نبرد ۵۱ روزه غزه سریع‌تر به کمک رژیم صهیونیستی برسد. آمریکا با ایجاد چنین پایگاهی قصد دارد یک آلترناتیو به جای پایگاه نظامی‌اش در ترکیه داشته باشد و خود به داد خودش برسد.

بنابراین وجود داعش به وی کمک می‌کند که پایگاه نظامی خود را در شمال عراق حفظ کند و با این اوضاع متشنج تلاش می‌کند بر شمار نظامیان خود در عراق، تحت پوشش «مربی» و «مستشار» بیفزاید ودر ساختارهای نظامی و امنیتی این کشور بیشتر نفوذ کند حتی مقامات آمریکایی از اعزام نیروی زمینی هم حرف زدند که البته با واکنش مقامات بلند پایه عراقی مانند حیدر ابعبادی نفت وزیر، ابراهیم جعفری وزیر خارجه، عمار حکیم رئیس مجلس اعلا و مرجعیت شمع جداگانه با هر گونه اعزام نیروی زمینی به کشورشان مخالف کرده‌اند.

طرح آمریکا برای بالکانیزه کردن عراق و سوریه

به نظر می‌رسد که حمله آمریکا و متحدانش به عراق می‌تواند ایالات متحده و انگلیس را به یکی از مهم‌ترین اهداف خود برساند کاخ سفید همواره هدف بالکانیزه کردن سوریه و عراق را دنبال کرده و حمله به این دو کشور تحت عنوان مقابله با تروریسم داعش می‌تواند به عنوان کاتالیزوری برای بالکانیزه شدن این دو کشور عمل می‌کند. حمایت همه جانب آمریکا و انگلستان و هم دستان منطقه‌اش از استقلال اقلیم خودمختار کردستان و حمایت بسیاری از مقامات آمریکایی از برگذاری همه پرسی در این منطقه شاهدی به راین مدعاست. اساساً هدف از بالکانیزه کردن، جلوگیری از ایجاد ثبات و کاستن از خطر تهدید یک کشور قدرتمند است و آمریکا می‌خواهد با این سناریو تهدیدات احتمالی سوریه و عراق به عنوان دو کشور قوی در منطقه از بین ببرد با توجه به نزدیکی عراقی و سوریه به حلقه مقاومت بالکانیزه شدن این دو کشور تأثیر مستقیمی بر مقاومت منطقه ای خواهد داشت. این سناریدی است که ایران در حمله مجدد به عراق و سوریه وعده‌اش را داده است رهبر انقاب بعد از ترخیص از بیمارستان در مصاحبه خود فرمودند: آمریکا با این کار می‌خواهد بهانه ای پیدا کند که همچنان که در پاکستان با وجود دولت مستقر و ارتش قوی بدون اجازه وارد پاکستان می‌شود هر کجا را که دلش می‌خواهد بمباران می‌کند می‌خواهد در عراق و سوریه نیز چنین کاری را بکند و چنین پایگاه‌های را داشته باشند.

اسرائیل

۳ ارتش برای اسرائیل تهدید استراتژیک است ارتش عراق، سوریه و مصر. بنابراین علت ناامنی سوریه یک ارتش آن است که هدفی برای اسرائیل محسوب می‌شود. عامل دوم سلفی‌های تکفری است برنامه ریزی سلفی تکفیری در سوریه این بود که در مقابل ارتش قرار بگیرد به رغم آن‌ها هر کس کشته می شوئ به سود اسلام است. این در حالی است که این به نفع رژیم صهیونیستی است ارتش سوریه به لحاظ تاریخی نقش بسیار مهمی ایفا کرده است. درجنگ ۱۹۶۷ که همه شکست خوردند، مصر و عربستان هم قسم شدند که انتقام بگیرند. لذا از سال ۶۷ تا ۱۹۷۳ از شوروی اسلحه گرفتند و در روز عیدی به اسرائیل حمله کردند. سوریه موفق شد بخش‌هایی از جولان را ازاد کند ارتش مصر هم از بزرگ‌ترین استحکامات نظامی جهان که در شرق کانال سوئز درست شده بود عبو کردند، در اسرائیل یک ویژگی وجود دارد و آن این است که جامعه یک جامعه نظامی است و تمامی افراد در خدمت سیستم نظامی بوده، پس از انجام وظیفه نظامی در فهرست نیروهای احتیاط قرار می‌گیرد و باید هر چند سال تجدید آموزش نماید. از این نظر در سرزمین‌های اشغال شهروند مدنی وجود ندارد بلکه تمام آن‌ها نظامی محسوب می‌شوند.

ارتش رژیم صهیونیستی در مقابل آن‌ها مقابله برخاست و بعد از پاتک علیه مصر، به سمت سوریه پیشروی کردند که ارتش سوریه ۹۰ روز در مقابل آن‌ها مقاومت کرد. بنابراین ارتش سوریه به عنوان تنها ارتشی که توان مقابله در برابر اسرائیل را داشت همواره از اهداف سهیونیست ها بود. بنابراین می‌توان گفت حضور سلفی‌های تکفیری در سوریه در راستای تضعیف این ارتش بوده و از علل نا امنی این کشور محسوب می‌شود بنابراین علت اصلی ناامنی عراق و وسریه نقشه‌های رژیم غاصب اسرائیل در این کشورهاست.

همه سرو صدای که در قالب ائتلاف علیه داعش راه افتاد نتوانسته است مناسبات پنهانی دو طرف را قطع کند. این ارتباط برخی مواقع توسط رسانه‌های فلسطین اشغالی رسانه ای هم می‌شود. مثل انتشار اظهارات صریح مقامات رژیم اسرائیل در رابطه با وجود چنین ارتباطات و انتقال مجروحان داعش از سوریه به بیمارستان‌های فلسطین اشغالی. داعش برای اسرائیل فرصت مختنمی است این گروه ضربانش را مستقیماً متوجه محور مقاومت (عراق، سوریه و لبنان) کرده علاوه بر آن می‌تواند منازعه مذهبی را در دنیای اسلام نیز چهره ای نازیبا به جهانیان ارائه کند.

رژیم صهیونیستی از رهگذر تشکیل گروهی مانند داعش می‌کوشد شعار رهبران تفکر صهیونیسم جهانی، یعنی از نیل تا فرات را محقق کند. برای تحقق این هدف، رهبران صهیونیست کوشیدند سودان جنوبی را از سودان تقسیم کنند و هم اکنون حضور فیزیکی صدها کارشناس نظامی در سودان جنوبی، در کنار نیل است و اسرائیل در این منطقه اهداف استراتژیکی دارد و تلاش می‌کند گلوگاه حیاتی مصر و سودان یعنی رود نیل را در اختیار داشته باشد.

مقوله دوم اینکه اسرائیل بودن در کنار فرات را با تشکیل داعش دنبال می‌کند تا از طریق شکاف میان شیعه و سنی، زمینه‌ی تجزیه عراق؛ سه بخش شیعه نشین، سنی نشین و کردنشین را فراهم کند. از این رو می‌کوشد از طریق تجزیه عراق، درآینده حضور فیزیکی در کنار فرات هم داشته باشد. این مقوله ای قدیمی است که رهبران صهیونیست ایجاد کرده‌اند و آن دو خط آبی در پرچم این رژیم غاصب که در دل آن ستاره‌ی داوود است. نماد تفکرات صهیونیستی است که حوزه جغرافیایی از نیل تا فرات را شامل می‌شود.

روسیه

روسیه تروریسم در سوریه را محکوم نمود و از سایر اعضا شورای امنیت نیز خواستار همچنین مسئله شد. سرگفی لاوروف وزیر امور خارجه روسیه در سخنان تأکید کرد مبارزه با تروریسم مستلزم کنار گذاشتن سیاست یک بام و دو هوا و همچنین سیاست تمایز قائل شدن میان تروریست‌ها است. باید سیاستی یکپارچه مشترک و بدون استانداردهای دوگانه برای مبارزه با تروریسم استفاده گردد. وی تأکید کرد ائتلاف که ناتو برای مبارزه با داعش بدون مشارکت روسیه، ایران و سوریه شکیل می‌دهد براساس معیارهای دوگانه است.

ایران

ایران از روزهای نخستین و به درخواست دولت‌های عراق و سوریه کمک‌های تسلیحاتی و مشاوره ای به ارتش و گروه‌های داوطلب مردمی در سوریه وعراق داده است به طوری که دمشق و بغداد بارها علناً از تلاش‌های ایران برای مقابله دولت‌های نرکزی عراق و سوریه با تکثیری‌ها تقدیر و تشکر کرده‌اند.

جان آلن نماینده آمریکا در ائتلاف بین المللی ضد داعش ضمن اعلام اینکه ایران به‌دقت اقدامات آمریکا در سوریه و رعاق را دنبال می‌کند گفت اعتراف می‌کنم ایران نفوذ بالای در عراق، سوریه و منطقه دارد.

عمر حدود ۷۰ سال رژیم صهیونیستی را با ۳۵ سال از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نگاه می‌کنیم به این نتیجه می‌رسیم که رژیم صهیونیستی تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی درهر جنگی وارد شد پیروز میدان نبرد بود اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، اسرائیل وارد جنگ شد یا شکست خورد یا دچار ناکامی شد بزرگ‌ترین هزینه ای که رژیم صهیونیستی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی کرد جنگ ۱۹۸۲ بود که به جنوب لبنان حمله کرد و تا پیروزی هم آمده عقب نشینی او از جنوب لبنان پس از پیروزی خرمشهر ما در سوم خرداد و کاملاً مفتضحانه بود و کاملاً اقتدار اسرائیل شکست خورد و به پایان رسید. جنگ ۳۳ روز، ۲۲ روزه و ۸ روزه، اقتدار اسرائیل با مدعای چهارمین ارتش بزرگ دنیا کاملاً شکست خورد و ناکام ماند. اینجا تقابل انقلاب اسلامی با رژیم صهیونیستی را کاملاً متوجه می‌شویم.

از سال ۱۳۷۰ یعنی ۲ سال بعد از اتمام جنگ، شروع کردیم ظرفیت‌های موجود را به بیرون منتقل کردن و انقلابمان را صادر کردیم و خاکریزمان را به سواحل شرقی مدیترانه بردیم و در آنجا با دشمن درگیر شدیم. در این فضای که با دشمن درگیر شدیم. سلفی‌ها چگونه عمل کردند و جهان اسلام را دوباره به جان هم انداختند.

۱-بعد از قدرت یابی خلافت اسلامی عثمانی که تا حوزه بالکان نفوذ داشت که با تهدید و توطئه غرب مواجه و با فروپاشی آن کشور جعلی اسرائیل به وجود آمد. و بخش آسیایی را از بخش آفریقایی جهان اسلام جدا کد.

۲-دومین حادثه انقلاب اسلامی باعث شد ایران به پیروزی برسد و نیز بعد از اشغال عراق نیز به دست شیعیان بیفتد برای اولین بار بعد از دوران آل بویه شیعیان بر سر کار آمدند و برای اولین بار سرزمین عراق به دست شیعیان افتاد، دولت شیعی علومی نیز در داخل سوریه فعال است و از آن طرف حاکم بلامنازع لبنان حزب الله است که او هم شیعه است یعنی ۲ تا دروازه خاورمیانه که مدیترانه را به خلیج فارس وصل می‌کند. شیعیان به وجود آورنده از دید اهل سنت وهابی و سلفیون به این داستان بنگرید. می‌بینید که این شیعیان هم پایه صهیونیست و دشمنان جهان اسلام و عدو القریب هستند لذا این بار دشمنان جهان اسلام با تحریک بخشی از اهل سنت تهاجم کردند آمدند بر روی سوریه تمرکزکردندولی موفق نشدند چرا؟ چون ایران یک تحلیل راهبردی از سوریه داشت تحلیل این بود که در سوریه دو مرکز حکومتی به لحاظ اجتماعی، سیاسی و اقتصادی وجود دارد. این دو مرکز دمشق و حلب هستند لذا تمرکز ارتش و نیروهای بعثی به راین دو مرکز پیش از جاهای دیگر بود و توانستیم قضیه را جمع کنیم و الان خیلی حادثه خاصی در سوریه نیست. احساس کردند باید محیطی دیگر را انتخاب کنند و چونکه صحنه عمل در سوریه در اختیار آن‌ها نبود وارد عراق شدند. در عراق هم روی ۲ جا تمرکز البته با ارزش کمتر یکی بغداد و دیگری موصل که موصل با درجات تمرکز از حلب هویت پیدا می‌کند و گفتند که ابتدا موصل را می‌گیریم سپس، به سمت بغداد می‌رویم.

راهبرد جریانات تکفیری در منطقه این است که بتوانند یکی از ۳ پایتخت کابل، بغداد و دمشق را تسخیر کنند که البته اصلش بر آن است که هر ۳ را بگیرند. اگر چنانچه یکی از این ۳ پایتخت را بگیرند نوبت بعدی ایران است یعنی اقدامات تروریستی و تکفیری به داخل ایران منتقل می‌شود پس اگر ما می‌خواهیم امنیت را در داخل ایران تأمین کنیم باید به این شرایط محیطی توجه کنیم. اگر چنانچه یکی از این مناطق سقوط کند محیط بعدی ایران است پس ما نباید اجازه دهیم هیچ یک از این سه پایتخت دست آن‌ها بیفتد. اگر در عراق هم موفق نشوند حوزه بعدی قطعاً افغانستان است.

به طور کلی ریشه بحران داعش به نقل از دکتر سید حمزه صفوی

بحران داعش را می‌توان از سه زاویه مورد بررسی قرار داد:

۱) ریشه‌های داخلی آن در ساختار قدرت درون عراق

۲) بازیگران بین المللی مؤثر بر آن

۳) بازیگران منطقه ای مؤثر برآن

الف) ریشه‌های داخلی:

برای ریشه‌های داخلی بحران به وجود آمده در عراق دلایل ذیل را می‌توان بیان کرد:

۱-تغییرات سریع در سیستم توزیع قدرت از حزب بعث و نظام توتالی‌تر به ساختار دموکراسی

۲- در جامعه‌ی عراق حفظ نظم به‌طور سنتی یک منبع مقتدر غیر قابل منازع توسط حزب بعث و صدام حسین، ارتش و استخبارات عراق تأمین می‌شد و فرد درون کشور مجالی برای عرضه پیدا نمی‌کرد و پس از سقوط صدام ایالات متحده نقش این قدرت بلامنازع را ایفا می‌کرد و تأمین نسبی امنیت را بر عهده گرفت. پس از کاهش نیروهای آمریکایی و خروج بخش قابل توجهی از آن‌ها از عراق، وظیفه تأمین امنیت بر عهده نظام سیاسی عراق افتاد که فاقد آن سطح قدرت برتر بودند و این نبود قدرت فائقه، طمع نارضایان اهل سنت، بعثی‌ها و فرماندهان سابق ارتش و عناصر استخبارات عراق از توزیع جدید قدرت در ساختار حکومت عراق مبتنی بر رأی مردم را برانگیخت که به دلیل شکست رأی‌های انتخاباتی از راه‌های دیگر دست به تأمین منافع خود بزنند.

۳- اهمال در رسیدگی به طرح‌های عمرانی و رفاهی مصوب در سه استان مهم و سنی نشین الانبار، نینوا وصلاح الدین

۴- عدم تصفیه کامل بعثیان از ارتش و دستگاه‌های امنیتی، عدم اشراف نظام اطلاعاتی ارتش نوری مالکی از کودتای شکل گرفته و آموزش ناکارآمد آن‌ها در طول سال‌های اشغال، و مهم‌تر از همه شکل نیافتن یک قدرت نظامی وفادار به نظام سیاسی جدید (همچون سپاه بدر در تشکیل یک تشکل نظامی قدرتمند) برای دفاع از استقلال و تمامیت ارضی عراق و نظام سیاسی آن.

۵- سیاست‌های دوگانه اقلیم کردستان عراق در برابر دولت مرکزی از زمان سقوط صدام حسین عملاً موجب ایجاد دو قدرت مجزای بغداد و اربیل در این کشور شده بود.

۶- ضعف نوری مالکی در ایجاد اتحاد بین محورهای مختلف دارای دارای قدرت در میان شیعیان و نیز اهل تسنن به نحوی که خود را در قدرت سهیم بدانند.

ب) ریشه‌های بین الملل

به‌طور کلی به نظر می‌رسد منافع قدرت‌های جهانی اقتضا مکند منطقه‌ی خلیج فارس از صلح و ثبات و امنیت پایدار برخوردار نباشد که سه دلیل عمده دارد:

۱-خلأ امنیتی که نیاز به حضور قدرت‌های جهانی را در منطقه توجیه می‌کند. هر چه این عدم امنیت بیشتر باشد، نیاز بیشتر و در نتیجه وابستگی بیشتر را در پی خواهد داشت. منابع سرشار زیر زمینی نفت و گاز را می‌توان دلیل تقلای قدرت‌های جهانی برای حضور فیزیکی در منطقه دانست.

۲- فروش اسلحه یکی از پرسودترین تجارت‌ها با تولید ثروت ماندگار برای قدرت‌های جهانی می‌باشد. رقابت‌ها، چالش‌ها و مشکلات امنیتی در منطقه، بزرگ‌ترین فرصت را برای کارتل های تسلیحاتی قدرت‌های بزرگ و رسیدن منابع سرشار ثروت را فراهم می‌آورد.

۳- ایجاد امنیت پایدار برای رژیم صهیونیستی

تشکیل اعتلاف ضد داعش؛

زمینه‌ها، اهدافو چشم انداز

منطقه خاورمیانه پس از یازده سپتامبر، شاهد شکل گیری سومین پروزه ائتلاف بین المللی توسط آمریکا به بهانه مبارزه با تروریسم و عوامل مخل نظم و امنیت منطقه است. اولین ائتلاف برای مقابله با القاعده و طالبان تشکیل شد. دومین ائتلاف بر ضد صدام شکل گرفت و سومین ائتلاف در ایام اخیر بر ضد داعش و گروه‌های مشابه راه اندازی شده است.

مهم‌ترین و اصلی‌ترین زمینه‌های شکل گیری ائتلاف، حفره در راهبرد هرج و مرج سازنده واشنگتن در جغرافیای گفتمان مقاومت به‌واسطه کارکردهای داعش و تقویت و قدرت یابی گفتمان مقاومت علی رغم سیاست‌های نابودسازی و تضعیف کننده بازیگران منطقه ای (رژیم صهیونیستی، سعودی‌ها و ترکیه) و فرامنطقه ای (آمریکا، انگلیس و فرانسه) می‌باشد. محورهای زیر بیانگراین موضوعات است:

  1. افزایش اقتدار گفتمان مقاومت
  2. افزایش نفوذ و توان جمهوری اسلامی ایران در منطقه
  3. تغییر کارکرد داعش در جنگ نیابتی
  4. باز گرداندن داعش به کارکرد تعریف شده
  5. خطر بازگشت جریانات تکفیری به جوامع غربی
  6. خطر قدرت گیری داعش
  7. سایر موارد:

البته به غیر از موارد ذکر شده موارد دیگر نیز به عنوان زمینه‌های شکل گیری ائتلاف ضد داعش می‌توان ذکر کرد؛ از جمله چالش‌هایی چون تداوم حمایت‌های قدرتمندانه ایران از حکومت سوریه و عدم سرنگونی دولت بشار اسد علی رغم راه اندازی جنگ داخلی، عدم هماهنگی و اجماع نظر بین مخالفین و معارضین بشار اسد، تضعیف نیروهای میدانی معارض در مبارزه با دولت بشار اسد، مشروعیت یابی دولت اسد پس از انتخابات ریاست جمهوری، رأی بالای نوری مالکی در انتخابات علی رغم تلاش تضعیف کننده علیه آن، رو به رو شدن متحدان منطقه ای آمریکا با برخی مشکلات داخلی (اعتراضات داخلی به عملکرد دولت ترکیه در خصوص فساد و ناآرامی‌های مصر بعد از کودتا).

اهداف و سناریوی تشکیل ضد داعش

تردیدی نیست که در عالم سیاست، سیاست‌های اعلامی با سیاست‌های اعمالی تفاوت اساسی دارد. بخشی از اهداف آمریکا در سال ۲۰۰۱ و ۲۰۰۳ تسلط بر منابع نفتی منطقه، مدیریت رفتار سیاسی دولت‌های قدرتمند چین و روسیه، امنیت سازی برای رژیم صهیونیستی و متحدین آمریکا، برخورد با جمهوری اسلامی ایران، برخورد با جبهه مقاومت، حرکت‌های استقلال طلبانه و بیداری اسلامی و در یک عبارت کلی، شکل دهی خاورمیانه جدید بود که از طریق سناریوهای جنگ با طالبان و القاعده (اشغال افغانستان)، جنگ با رژیم بعثی صدام (اشغال عراق)، جنگ با حزب الله، جنگبا حماس در غزه، جنگ نیابتی در سوریه، موج سازی از طریق جریان تکفیری دنبال شد. سناریوهای آمریکا عملاً نتوانست هدف‌های مورد نظر را تحقق ببخشد و به تعبیر تمام استراتژیست ها و تحلیل گران سیاسی سناریوهای کاخ سفید با شکست و ناکامی مواجه شده‌اند. اکنون با توجه به شرایط جدیدی که بخشی از آن‌ها از رهگذر سیاست‌ها و سناریوهای واشنگتن به وجود آمده، سناروی ائتلاف ضد داعش طراحی شد تا در پرتو عمل به آن به اهدف زیر دست یابد.

  1. تضعیف قدرت داعش و کاهش تهدیدآمیز بودن آن: برای متحدین منطقه ای از جمله عربستان و رزیم صهیونیستی و جلوگیری از دست اندازی داعشبه منافع اقتصادی و نفتی در عراق و ممانعت ازتعرضات فراتر از قلمروهای تعیین شده؛
  2. تقویت جریانات معارض سوری و تغییر موازنه: درصحنه مبارزه علیه دولت سوریه و سرنگونی بشار اسد. علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران در این خصوص اظهار داشت که تشکیل ائتلاف نلاش برای سرنگونی حکومت بشار اسد در سوریه به بهانه مبارزه با داعش است.
  3. اختلال و تضعیف ظرفیت‌های بومی منطقه برای مقابله با داعش: گروه‌های مشابه و ممانعت‌ها شکل گیری ساختارهای جدید دفاعی و امنیتی مبتنی بر ظرفیت‌های مردمی و منطقه ای در جهت مقابله مؤثر با جریانات تروریستی تکفیری – بعثی؛
  4. جلوگیری از افزایش نفوذ راهبردی – امنیتی ایران: در سوریه عراق و لبنان و کاهش وزن و موقعیت ژئوپلیتیکی جمهوری اسلامی ایران و در نهایت تغییر موازنه قدرت در منطقه به ضرر جمهوری اسلامی ایران؛
  5. بازگشت مجدد نظامی در عراق و حضور نظامی در سوریه: در خصوص این هدف آمریکا رهبر معظم انقلاب فرمودند: «هدف آمریکا از طرح مبارزه علیه داعش حضور نظامی در منطقه است.» همچنین اظهار داشتند که؛ «واقعیت آن است که آمریکایی‌ها به دنبال بهانه ای هستند تا همان کاری را که در پاکستان انجام می‌دهند وب آ وجود دولت مستقر ارتش قوی، بدن اجازه وارد خاک این کشور می‌شوند و نقاط مختلف را بمباران می‌کنند، در عراق و سوریه انجام دهند.»
  6. برجسته سازی مجدد مبارزه با تروریسم برای کسب موقعیت دموکرات‌ها در صحنه مبارزات انتخابی آتی
  7. جلوگیری از متهم شدن آمریکا به کمک و حمایت از جریان تروریسم در واقع کاخ سفید با حمایت از داعش و فراهم کردن زمینه‌های رشد و تقویت آن‌ها موفق شد چهره ای خشن و غیر انسانی از اسلام رحمانی را به جهانیان معرفی نماید و اکنون قصد دارد چهره‌ی مخدوش خود را در قالب رفتار نمایشی مبارزه علیه داعش و تروریسم، ترمیم کند.

گام‌های اساسی آمریکا برای تغییر جغرافیایی مقاومت

گام اول؛ تغییرات در سوریه: بیرون سازی جریان تکفیری داعش و شاخه‌های آن از مناطق تحت نفوذشان در سوریه و تقویت گروه‌های معلرض سوری قابل اعتماد و جایگزینی آن‌ها در مناطق موصوف و جداسازی این مناطق از نفوذ حاکمیت سوریه و جلوگیری از هر نوع تعرض ارتش سوریه به این مناطق به تدریج تضعیف توان نظامی و اقتصادی سوریه و تنگ کردن عرصه بر دولت بشار اسد و در نهایت سرنگونی بشار اسد.

گام دوم، تغییرات در لبنان: تعمیم اساسی ائتلاف ضد تروریستی به لبنان و همانندسازی حزب الله و داعش گام دوم است. به نظر کارشناسان برخورد آمریکا با داعش در سوریه این احتمال را دارد که این جریان به سمت مناطق لبنان گسیل شوند یا اساساً براساس برنامه هدفمند آن‌ها را به این منطقه سوق دهند. موضع رژیم صهیونیستی و برخی از دولت‌های عربی منطقه راجع به حزب اله گام دوم سناریو را تقویت می‌کند.

گام سوم، تغییرات در عراق: از نظر طراحان سناریو عراق فعلی نباید تداوم یابد از نظر آن‌ها عراقی که تحت نفوذ ایران یا دارای پیوند راهبردی با ایران باشد، موازنه منطقه ای را به هم می زند و اوضاع منطقه به ضرر منافع آمریکا، رژیم صهیونیستی و ارتجاع عرب خواهد بود. البته سناریوی تغییر در عراق دارای طیفی از اشکال مختلف است که یک عراق با دولت مرکزی ضعیف تا تجزیه آن را شامل می‌شود. در خصوص تجزیه عراق می‌توان به اظهارات «جو بایدن» معاون رئیس جمهوری آمریکا اشاره کرد که گفته بود عراق در آینده به ۳ بخش کردنشین، شیعه نشین و سنی نشین تقسیم خواهد شد. سخنان اخیر نتانیاهو درباره کردستان عراق بخشی از آرزوهای صهیونیست‌ها در منطقه است.

گام چهارم، تغییر موازنه منطقه ای به ضرر ایران: تحلیل کسینجر در این رابطه، از نظر ژئواستراتژیک من ایران را مسئله ای بزرگ‌تر از داعش می دانم. داعش گروهی ماجراجو با ایدئولوژی بسیار تهاجمی است اما آن‌ها برای اینکه به یک واقعیت ژئواستراتژیک بدل شوند باید اراضی زیادی اشغال کنند. فکر کنم درگیری با داعش قابل مدیریت تر از رویارویی با ایران باشد.

علل مخالفت جمهوری اسلامی با ائتلاف ضد داعش

  1. برخوردهای دوگانه غرب و آمریکا با مقوله تروریسم: برخورد گزینشی برای مبارزه با این پدیده است به طور اصولی در رویکرد سیاست خارجی ایران، مقوله ای تحت عنوان تروریسم خوب و تروریسم بد جایگاهی ندارد.
  2. ضرورت تشکیل ائتلاف بومی منطقه ای برای مبارزه با تروریسم تکفیری: طرح ائتلاف بومی با مشارکت کشورهای منطقه است و کشورهایی که خود بانی و پشتیبان چنین گروه‌هایی هستند در چنین ائتلاف‌هایی جا ندارد.
  3. بی اعتمادی و بدبینی ایران به سیاست‌های آمریکا: تجارب گذشته ایران در همکاری غیر مستقیم با آمریکا جهت تأمین ثبات و امنیت در افغانستان و عراق، این بی اعتمادی را به جدیت آمریکا در مبارزه‌ی واقعی با تروریسم برای ایران حاصل کرده است که تمایلی برای همکاری با آمریکا در مبارزه با داعش نداشته باشد.

ژئوپولیتیک شکست ائتلاف

به دلایلی که بحث شد، امکان اندکی وجود دارد که ائتلاف بین المللی قادر به تضعیف داعش باشد، نابودی که جای خود را دارد. مفهوم شکست در برابر گروه‌های تروریستی، بسیار ساده تر از شکست‌های کلاسیک در جنگ‌های کلازویتسی تعریف می‌شود. در جنگ‌های کشوری معیارهای شکست نظامی چنان مشخص هستند که به ندرت کسی می‌تواند در خصوص آن تردید کند؛ تسخیر سرزمین، سرنگونی رژیم سیاسی و یا نابودی بخش بزرگی از جمعیت و ارتش به طوری که دولت را از ادامه جنگ منصرف سازد. این امکان را می‌بخشد که بی درنگ کشور پیروز و کشور شکست خورده را از هم جدا کنیم.

در جنگ‌های جدید که حداقل یک طرف شامل یک گروه شبه نظامی، یک گروه تروریستی یا هر سازمان دیگری غیر از ارتش‌های منظم و کشور باشد. شکست عبارت است از ناتوانی در تفوق به راین سازمان‌ها. بنابراین به مجرد عدم موفقیت در نابودی آن‌ها، که تشکیلات اداری، برنامه ریزی و عضوگیری این گروه‌ها را دست نخورده باقی می‌گذارد، به معنای شکست در مقابل آن‌هاست. اگر بدین معنا، ائتلاف بین المللی در برابر داعش متحمل شکست شود، چه پیامدهایی خواهد داشت؟ در این صورت برای غرب و البته منطقه فاجعه‌های بزرگ تری در راه خواهد بود. بدون تردید یکی از دلایل جسارت القاعده و تکفیری‌های در واپسین دهه قرن بیستم، ناکامی اتحاد جماهیر شوروی در نجات حکومت کمونیستی افغانستان در پایان دهه ۱۹۸۰ بود. هر نوع شکست دیگری در برابر نسل جدید افراط گرایان تکفیری به سرعت می‌تواند به اردن، لبنان، یمن و مصر نیز کشیده شود و این مسئله به نوبه خود می‌تواند، جسارت بیشتری به آن‌ها برای حمله به اروپا و آمریکا خواهد ببخشد.

از این گذشته، پیروزی‌های نظامی گروه‌های تروریستی، داعیه تشکیل دولت را در آن‌ها تقویت خواهد کرد. متءسفانه کشورهای درمانده ای مانند یمن، افغانستان، عراق و سومالی در بالای لیست کشورهایی قرار دارند که استعداد فروپاشی و افتادن در دام این گروه‌ها را دارند.

فاجعه شکست در برابر داعش به این موارد و البته در سطحی قابل انتظار تر، ادامه کشتار شمار بیشتری از بیگناهان ختم نمی‌شود. تمامی پیامدهای بعدی را می‌توان دراز هم گسیختن تتمه نظام جهانی جست و جو کرد. با وجود اینکه هیچ کس با تقویت قوای داعش در برابر نیروهای نظامی رسمی سودی نخواهدبرد. اما اگر این پیروزی به بهای شکست ائتلاف تحت رهبری آمریکا باشد، چندان هم آزار دهنده نیست.

روسیه، چین و البته جمهوری اسلامی ایران که از کانون ائتلاف کنار هستند، این شکست احتمالی را به منزله بی اعتباری نظام جهانی آمریکایی در نظر خواهند گرفت. روسیه از دست بازتری در اوکراین و شاید فراتر از آن در اروپای شرقی برخوردار خواهد شد. چین یک آمریکا و به طور کلی غرب شکست خورده را بسیار مناسب تر برای پیگیری آمال ژئوپولیتیکی خود در شرق دور خواهد دید؛ چه بسا ایالات متحده با چنین شکستی، یکسره اعتبار استراتژی‌های موازنه جویانه اش در برابر ظهور چین را از دست بدهد.

با در نظر کرفتن اینکه ژاپن، کره جنوبی، فیلیپین، استرالیا و سایر متحدان آمریکا در آسیا – اقیانوسیه، کمتر از گذشته بر تضمین‌های امنیتی آریکا تکیه خواهند کرد، اوضاع در شرق دور پیچیده تر نیز خواهد شد. نهایتاً جمهوری اسلامی ایران ازفرصت پیش آمده برای اثبات ناشایستگی‌های ایلات متحده در اداره نظام جهانی و چیرگی بر مشکلات مناطق دور دست و توسعه دادن ایده «وحدت جهان اسلام» در دوران زوال قدرت و نفوذ آمریکا بهره خواهد جست.

البته این وضعیت سخت بر اندیشه‌های ایرانی نسبت به بازسازی نظام منطقه ای که با همسایگان بی مسئولیت تهدید می‌شود نیز تأثیر خواهد گذاشت و ممکن است نتیجه نهایی این اندیشه‌ها، ایران را به سمت اعاده موازنه قوایی عمیق تر از آنچه سیاست‌های همجواری صلح آمیز با کشرهای برادر مسلمان تا کنون دیکته کرده است هدایت کند.

تعمیق شکاف میان اروپا و آمریکا با کشورهای برادر مسلمان تاکنون دیکته کرده است هدایت کند.

تعمیق شکاف میان اروپا و آمریکا با این استدلال که شکست در عملیات‌های مشترک با آمریکا پس از افغانستان، عراق و … اعتبار سیاست‌های مستقل اروپا را زیر سئوال خواهد برد، رو به افزایش خواهد گذاشت.

نفوذ تاریخی اروپا بر جهان اسلام به واسطه سوابق ارتباطات تجاری، فلسفی و بعدها استعماری، دانش و انعطافی به مراتب بیشتر از ایالات متحده در رویارویی با چالش‌های این بخش از جهان، به او می‌بخشد.

اگر بنا باشد ماهیت مناسبات غرب و جهان اسلام بر مبنای دیپلماسی و حقوق بین الملل سازمان دهی شود، اروپا از قابلیت‌های بیشتری برای مشارکت در تنظیم نظام ژئوپولیتیک بینا فرهنگی برخوردار است. احتمالاً شکافی که سال‌ها پیش رابرت کیگان، مورخ آمریکایی، از آن به عنوان تفاوت فرهنگ استراتژیک آمریکایی مریخی و اروپایی ونوسی نام برد. در این دوران به طور جدی تری سرباز خواهد کرد.

در قرنی که پشت سرگذاشتیم، نمونه‌های فراوانی از «اثر پروانه ای» (تأثیر گذاری رویدادهای کوچک بر تغییرات بزرگ) را در سیاست‌های جهانی نظاره کردیم. قتل آرشیدوک فردیناند، ولیعهد اتریش، در سرآغاز جنگ اول جهانی، حمله آلمان نازی به لهستان در روزهای نخستین جنگ دوم جهانی، اشغال آذربایجان از سوی قوای شوروی در آغاز جنگ سرد، فروپاشی دیوار برلین، حادثه ۱۱ سپتامبر، خودسوزی جوان تونسی در زنجیره انقلاب‌های عربی و احتمالاً شکست ائتلاف بین المللی در مقابله با داعش.

حتی اگر به طور قطع چنین توقعی با چنین شتابی روی ندهد، به تشخیص ما نسبت به استعداد شکنندگی نظام جهانی پوسیده ای که ایالات متحده در پایان جنگ سرد بر پا کرد، لطمه ای نخواهد زد.

از دیگاه منافع ملی ایران، فروپاشی شتابان یک نظام جهانی کهنه و جایگزینی آن با جهانی آشوب زده؛ حتی اگر به واسطه اشتباهات ابر قدرت مخاصم و حاکم باشد، مطلوب نیست. زیرا نمی‌توانیم مطمئن باشیم که قدرت‌های بزگی که فضای تنفسی بیشتری به دست آورده‌اند، مسئولانه تر در قبال منافع سایر بازیگران سیستم رفتار خواهند کرد.

همچنین نظام جهانی پساآمریکایی با آرایش شمار بیشتری از قدرت‌های آسیایی مانندژاپن، هند و چین تزیین خواهد شد که باید هراس از ما نسبت به مجاورت این قدرت‌های جدید را افزایش دهد (منطبق ساده پشت این استدلال اشاره ای به این واقعیت است که قدرت‌های بالقوه هژمون مجاور، خطری بزرگ تر در مقایسه با قدرت‌های بزرگ دور دست هستند)

لذا نه ما ونه هیچ قدرت دیگری نمی‌توانیم با تزریق هوش استراتژیک، ایالات متحده را از راتکاب خطاهای مکرر و مرگبار برای نظام جهانی ازداریم؛ اما در رابطه با سیاست‌های منطقه ای آمریکا در مقابله با گروه‌های تروریستی هر ابتکار عمل دیگری می‌باید با این استدلال پشتیبانی شود که نمی‌توانیم اجازه دهیم که حوزه نفوذ طبیعی ایران با رفتارهای غیر مسئولانه یک ابر قدرت مداخله گر به آشفتگی کشانده شود.

منابع:

فصلنامه سیاسی اخوت، معاونت سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

سخنان مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی)

سایت‌های فارس، انتخاب، خبرگذاری جمهوری اسلامی

اختصاصی وب‌سایت جهان سوم

+ عنوان درس: سمینار جنبش‌های اسلامی در قرن ۲۰

+ تهیه کنندگان: محمد کیانی، حبیب‌اله راهداری، حمیدرضا ریاحی و هادی کیخانژاد

+ استاد مربوطه: دکتر امیر دبیری‌مهر

+ ویراستاری و انتشار: علی فتحی

+ تبصره: نوشته‌های مندرج در سایت جهان‌سوم، نتیجه پژوهش دانشجویان است و لزوماً مورد تأیید استاد و مدیر سایت نیست و گردانندگان سایت نیز از نقدهای مخاطبان استقبال می‌کنند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نه − 5 =

دکمه بازگشت به بالا