یادداشت‌ها و مقالات شخصی

تحول در نظریه‌های روابط بین‌الملل – مکتب انتقادی

مکتب انتقادی

(شامل: جزوه کلاس دکتر دبیری، خلاصه اول فصل کتاب پنجاه متفکر بزرگ روابط بین الملل گریفیتس و همکاران ترجمه علیرضا طیب نشر نی؛ صص ۲۴۵ و ۲۴۶)

اندیشه ورزان این حوزه نگاه خود را متوجه سرچشمه‌های نابرابری ساختاری  سرشته شده در نظام بین الملل و راه‌های فائق آمدن بر آن ساخته‌اند.

اندیشه انها الهام گرفته از سنت فکری مارکسیسم بوده اما بدان محدود نمانده‌اند.

آن‌ها از دو جهت ریشه نگر به‌حساب می‌آیند:۱. نظریه و عمل را حوزه‌های جدا و مستقل از اندبشه و کنش نمی‌دانند.۲. آن‌ها اصلاحات بین المللی را محدود به تنظیم مناسبات دولتهاو اگر مبتنی برخواست و توانایی قدرت‌های بزرگ باشد کافی نمی‌دانند.

پیروان مکتب انتقادی بر این باورند که لیبرالیسم و واقع گرایی هردو به حفظ توزیع اساسی قدرت و ثروت کمک می‌کنند.

آن‌ها معتقد به نگاه انتقادی به شرایط شالوده ساز نابرابری، نیروهای مادی و ایدئولوژیک حافظ آن برای اصلاح ریشه ای نظام به نفع نوعی نظام جهانی عادلانه هستند.

از منظر آن‌ها دامنه روابط بین الملل گسترده و شامل نیروهای فعال در جامعه جهانی است و حصول عملی آن مستلزم تردید رواداشتن در وفاداری سنتی مان به دولت برخوردار از حاکمیت است.

با محوریت متفکرانی بنام کاکس؛ هافمن و اشلی

طرح در دهه ۱۹۸۰ و متبادر کردن دو فضا در ذهن پژوهشگران روابط بین الملل

ارائه جانشینی در برابر برداشت واقع گرایانه از روابط بین الملل به‌عنوان روش میان رشته ای

دیدگاهی متأثر از مکتب انتقادی فرانکفورت و کثرت گرایی که نظریه تفسیری انتقادی نامیده می‌شود. با محوریت چهار متفکر: هابرماس، آدرنو، هورکهایمر و مارکوزه

گرامشی معتقد است هر پدیده ای تاریخمندی خود را دارد یعنی وابسته به سیل تاریخی خودش است که این تاریخمندی از انگاره‌ها ایدئولوژی‌ها نظریه‌ها و نهادها ناثیر می‌پذیرد که نقش انسان در این ساختار قابل توجه بوده و هست.

تاکید بر سوژگی انسان راهی برای اجتناب ازساختارگرایی غیر تاریخی و جبرگرایانه حاکم بر روابط بین الملل است که به مساله آگاهی اهمیت می‌دهد (انگاره‌های فلسفی، نظری و اخلاقی و متعارف)

از منظر مکتب انتقادی فهم پدیده‌ها در قالب مثلثی با اضلاع کارگزار؛ ساخت اجتماعی (واقعیت‌ها) وساخت انگاره‌ها ممکن خواهد شد.

کتاب: گرامشی: در عین حال که انسان‌ها در فرآیند تولید واقعیت به شکل تاریخی متحول می‌شوند قادر هستند به‌طور آگاهانه این فعالیت را هدایت کنند (نقش آفرینی در راه فرآیند شدن اما فقط در شرایط تاریخی خاص) ص ۲۱۷

استفان گیل

نظریه همواره برای کسی  که در راه هدفی است.

هابرماس ضمن نفی سوژه متعالی بر متغییر بودن سوژه شناسا (انسان به‌عنوان کسی که دنبال فهم و درک است) تاکید نموده و معتقد است سوژه متأثر تاریخ، جامعه، آگاهی و تجربه می‌باشد.

فعال مایشاء یعنی کسی که توانایی تام داشته باشد. (قادر متعال)

از نگاه هابرماس نظریه و نظریه پردازی یک فرآیند بینا ذهنی و زبانی است.

هابرماس سه انگیزه و علایق شناختی را که به به‌واسطه آن سه نوع شناخت حاصل می‌شود به شرح ذیل بیان می‌کند.

علایق تکنیکال (فنی) که منجر به شناخت علوم تجربی و اثباتی می‌شود.

علایق پرکتیکال (تفاهمی و ارتباطی) منجر به شناخت هرمنوتیک (تفسیری) مثل عمل خواندن شعر

علایق رهایی بخش که شناخت رهایی بخش را ایجاد می‌کند. مثل کسی که دوست دارد هیچ گدایی در خیابان نباشد. شخصی که دغدغه آسیب‌های اجتماعی را دارد و در راستای رفع آن تلاش می‌کند.

علوم سیاسی از جمله رشته‌هایی  است که در هر سه حوزه قابل تعریف است ۱. درک پیچیدگی‌ها ۲. خوانش و تفسیر و ۳. رهایی بخش

اعتبار هر گونه شناخت بستگی به اهداف شناخت دارد.

نظریه انتقادی معتقد است نباید صرفاً در پی فهم واقعیت بود بلکه لازم است برای تغییر آن تلاشی و همتی انجام پذیرد. زیرا مشاهده گران  در باز تولید قوام بخشیدن و تثبیت واحدهای اجتماعی که مورد مشاهده قرار می‌دهند درگیرند.

بدین ترتیب می‌توان گفت چشم انداز تاریخی مکتب انتقادی در زمانی است و نه همزمانی

درزمانی: یا تاریخمند و تدریجی یا در اصطلاح عکاسی پالروما (قرار دادن چند عکس در کنار هم و تصویر کردن یک منظره)

همزمانی: از منظر این نوع نگاه لحظه ای نگاه انسان‌ها هم ناقص است و اکتفائ می‌شود به هنجار نا هنجار خواندن یک عمل (قضاوت زود هنگام و لحظه ای) بدون توجه به پیشنیه تاریخی و اجتماعی آن

این نوع نگاه می‌تواند متأثر از ایدئولوژی در جوامع نسبت به خیلی از مسائل ایجاد شود.

تحلیل بحران کریمه/ بیداری اسلامی و … از منظر همزمانی و در زمانی؟

مکتب انتقادی: توجه به تحول و پدیده‌ها در طول زمان در تلاش است رویه‌های سیاست زدایی شده را سیاسی کند و پیوستگی نظریه‌ها  قدرت را برملا سازد. (تفسیر سیاسی از پدیده‌های غیر سیاسی و شناخت نظام‌های سیاسی و صاحبان قدرت)

روابط بین الملل اثبات گرا را محافظه کار می‌خوانند زیرا امکان تغییر را سلب می‌کند زیرا نظریه‌های خرد گرا اعم از واقع گرایی و آرمانگرا جهان را در چارچوبی می‌دانند که باید در آن به حل مشکلات پرداخت اما در مکتب انقادی نظم موجود را برساخته و قابل تغییر می‌پندارند.

نظریه چارچوب کنش کاکس (۱۹۸۱):

بر اساس این نظریه در هر ساختاری سه مقوله از نیروها در تعامل‌اند:

  1. توانمندی‌های مادی: اعم از فناوری، سازمان دهی، ثروت، منابع (اقتصادی و انسانی) که خود شامل دو بعد، الف. مولد (زیرساخت‌های تولید) و ب. مخرب (تسلیحات (کره شمالی))
  2. انگاره‌ها

خود دارای دو فضای:

الف. بیناذهنی: برداشت‌های مشترک از سرشت روابط اجتماعی که تعامل بخش عادات هستند

متنظر با این برداشت کارگزاران مفعول ساختار و نظام اجتماعی هستند. (منفی بافی، آیه یاس خواندن)

سعی در تحریک منفی آدم‌ها و تاثیرگذاری منفی روی آن‌ها دارند و ناخواسته مأمور زمین زدن افراد هستند.

آدم مثبت بیشتر متوجه داشته‌هاست تا غصه نداشته ها را خوردن

ب.تصاویر جمعی از نظم اجتماعی: بیان مشکلات با نگاه و تاکید بر راه حل‌ها و حل کردن آن‌ها (کجا، کی، چگونه و…)

  1. نهادها: بازتاب روابط قدرت مسلط هستند و تصاویر جمعی هستند وتصایر جمعی متناسب با این روابط را تشویق می‌کنند و به کاهش استفاده از زور از سوی قدرت هژمون کمک می‌کنند.

سنت‌ها و خرافه‌ها و حتی در برخی موارد خود دولت‌ها در قالب نهادها قابل تعریف هستند.

تثبیت انگاره‌ها و ارائه تصاویر درست از انگاره‌ها به‌عنوان مطلوب سازی آن‌ها متناسب با نگاه توده‌ها

این سه مقوله شکل تاریخی. انتزاعی ساختارها را در سه قالب شکل می‌دهند.

  1. سازمان دهی تولید (نظام اقتصاد)۲. اشکال دولت (نظام سیاسی)۳. نظم جهانی (نظام بین الملل)

کاکس ثبات را  هژمونی مبتنی بر شاکله ای مرکب از قدرت مادی، تصویر جمعی غالب نظم جهانی (هنجارهای بین المللی) و مجموعه آ ی از نهادهای اداره نظم می‌داند. او هژمونی را فراتر از قدرت و زور و اجبار دانسته و بر بعد نمادین و نهادین هژمونی که منجر به ایجاد رضایت می‌شود تاکید دارد.

رویکرد کاکس نظریه انتقادی رژیم‌های بین المللی است. زیرانهادهای بین المللی تجسم قواعد بسط نظم جهانی هژمونیک هستند زیرا دولت هژمون است که به قواعد و نهادهای بین المللی نظم می‌دهد در ضمن اینکه نهادهای بین المللی نقشی ایدئولوژیک نیز دارند. و به هنجارهای نظم جهانی که به نفع نیروهای اجتماعی مسلط است در سطح ملی نیز مشروعیت می‌بخشد.

نظریه انتقادیون و تحول در روابط بین الملل

تحلیل تکنیک‌های هژمونی در داخل  و تسری آن به خارج و عرصه بین الملل (مساله پارک‌ها)

آن‌ها خواهان شکل گیری نظریه‌هایی هستند که صراحتاً به آشکار ساختن و از میان بردن ساختارهای سلطه متعهد باشند.

بازگشت اخلاق هنجاری در روابط بین الملل، کاهش نابرابری‌های جهانی، برقراری عدالت بین المللی، احترام به تنوع و تکثر و تفاوت از جهت گیری‌ها و خصوصیات اصلی نظریه انتقادی است.

از نگاه انها دولتی مفهوم برساخته تاریخی، مشروط و موقتی است. و تنها کنشگر بین المللی نیست و نباید دولت‌ها با ترجیح منافع خود مانع شکل گیری و ساختار اجتماعی جهانی شوند.

لازم است علاوه بر منافع بیرونی‌ها به منافع درونی‌ها توجه نمود.

بین امر عام (یونیورسال) و امر خاص موازنه عادلانه باید برقرار باشد. (هر چیز سر جای خودش)

امر عام مثل جهانی شدن و امرخاص مثل قومیت‌ها و مذهب

یعنی توجه به شهروندان فراتر از مرزهای ملی (حمایت از همه سوژه‌های انسانی و شکل گیری اجتماع بشریت)

هابرماس با تاکید بر نقش گفتگو در تحقق صلح بین الملل، گفتگوی مبتنی بر حداقل از تجارب مشترک، و تفاسی رجمعی از زیست جهان با وجود تنوع و تفاوت فرهنگی برای رسیدن به مفاهیم جمعی و اجماع مشترک را به‌عنوان راه حل معرفی می‌کند.

زیست جهان: این زندگی و زیست است که جهان را می‌سازد، تقدم زیست سوژگی بر ایجاد جهان نه نوع رفتارها را با جهان ساخته شده تطبیق دادن

نقد اصلی بر نظریه انتقادی غرق شدن به بحث‌های فرانظری و بی توجهی به تبیین جهان و بیش از حد نسبی بودن و فراتر از حد علو و اخلاق را متداخل کردن است.

+ منبع: وبلاگ دانشجویان کارشناسی ارشد سال ۱۳۹۲

+ ویراستاری و انتشار: علی فتحی

تبصره: مدیر وب‌سایت پیشاپیش از وجود اشکالات ویرایشی و غلط‌های املاء که برخی از آنان به دلیل کمبود وقت اصلاح نشده‌اند، عذرخواهی می‌نماید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2 × پنج =

دکمه بازگشت به بالا