یادداشت‌ها و مقالات شخصی

اندیشمندان علوم اجتماعی و انقلاب اسلامی ایران

خلاصه‌ای از مهمترین بخش‌های کتاب: اندیشمندان علوم اجتماعی و انقلاب اسلامی ایران، تدوین و ترجمه: دکتر محمدباقر خرمشاد. ضمناً این مجموعه متضمن ده مقاله از سوی مرکز بازشناسی اسلام و ایران است که با این عناوین به چاپ رسیده است. ‘استبداد نظامی / موریس دوورژه’، ‘شاه، مردم و ارتش / ریمون آرون’، ‘آرامش شتر مرغی / ریمون آرون’، ‘پیامبر بی‌سلاح / ریمون آرون’، ‘انبار باروتی به نام اسلام / میشل فوکو’، ‘فرهنگ اسلامی سلاح مردمی در انقلاب ایران / لیلی عشقی’، ‘اسلام و انقلاب در ایران / کریستیان برومبرژه’، ‘نفی غرب و استراتژی هویتی در ایران / نوشین یاوری’، ‘مردم‌شناسان نزد آیت‌الله‌ها / ژان پیر دیگارد’ و ‘ایران: تشیع و انقلاب / الیویه روا’.

کتاب اندیشمندان علوم اجتماعی و انقلاب اسلامی ایران

مقاله اول

استبداد نظامی

موریس دوورژه: سیاست‌شناس و حقوقدان مشهور فرانسوی است. ازجمله آثار او می‌توان به «اصول علم سیاست»، «جامعه‌شناسی سیاسی»، «احزاب سیاسی»، «تأثیر سیستم‌های انتخاباتی در زندگی سیاسی»، «حقوق عمومی» اشاره کرد. هنگام انقلاب ایران ۶۰ سال داشت و به‌عنوآن‌یک سیاست شناس و جامعه‌شناس سیاسی شناخته‌شده برای تحلیل آنچه در ایران آن روز در جریان بود، دست‌به‌قلم برده و با «استبداد نظامی» نامیدن رژیم شاه سعی در تبیین این پدیده انقلابی نمود.

تاج‌وتخت ایران مدت‌هاست که جز ارتش تکیه‌گاه دیگری ندارد و ارتش تنها پشتیبان و تکیه‌گاه مستحکم و پایدار شاه بوده است. پادشاه که میانه خود را با ناسیونالیست‌ها به دلیل خلع ید مصدق؛

– با زمین‌داران بزرگ به سبب اصلاحات ارضی ۱۹۶۲؛

– با سنت‌گرایان مذهبی به‌واسطه سیاست‌های لائیک و مدرنیستی؛

– با توده‌های مردم به دلیل تبعیت آنان از روحانیت شیعه و همچنین؛

– با لیبرال‌ها برای سرکوب وحشیانه مخالفین به هم زده است، اما ارتش همزمان با طرد و افول تدریجی سایر نیروها، بر عظمت و بزرگی‌اش افزوده‌شده است.

هرچند که سلطنت پهلوی همیشه مورد نفرت و مخالفت بود، ولی گذشت زمان نوعی مشروعیت بدان بخشید که شاه آن را هم در کشتار جمعه خونین ۱۷ شهریور از دست داد.

حفظ شاه می‌تواند برای ارتش منافعی داشته باشد ولی اگر بخواهد او را رها کند هیچ‌چیز جلودار ارتش نخواهد بود.

در قرن هیجده‌ام از این استبداد با عنوان «استبداد دانا» از آن یاد می‌شود. «دانا و خردمند» چون هدفش تأمین و تضمین یک مدرنیزاسیون اقتصادی شتابان بود و استبداد چون قدرت در فقدان هرگونه مشروعیت موردقبول شهروندان تنها بر فشار و سرکوب تکیه داشت.

مقاله دوم

شاه، مردم و ارتش

ریمون آرون فیلسوف، جامعه‌شناس و استراتژیست مشهور فرانسوی است. از آثار مشهور او می‌توان به «درآمدی بر فلسفه تاریخ»، «فلسفه انتقادی تاریخ»، «سه گفتار درباره عصر صنعتی»، «زنجیره جنگ‌ها» و … اشاره کرد. سه مقاله منتشرشده آرون درباره انقلاب اسلامی در ایران در نشریه «اکسپرس» به چاپ رسید. او نگران خروج ایران از اردوگاه غرب و تبدیل‌شدن آن به خطری برای جهان به‌اصطلاح آزاد است.

اعتراضات مردمی که برای مدت‌های طولانی سرکوب‌شده است. زمانی که قدرت سیاسی به آن اجازه بیان و اظهار دهد، خطر آن وجود دارد به یک انفجار تبدیل شود. همینطور هنگامیکه سپاهیان تلاش می‌کنند تا از درگیری رهایی جویند و از قدرت فاصله گیرند این خطر به وجود می اید که ارتش نیز متلاشی شده و تجزیه شود.

چنانچه تلاش شاه درنهایت به فاجعه جمعه سیاه در هفده شهریور تبدیل شد.

شاه ایران به‌عنوان فرزند ژنرالی که در ۱۹۲۵ قدرت را به دست گرفت و آخرین پادشاه سلسله قاجار را برانداخت، همیشه مورد اعتراض و مخالفت، خصوصاً در محافل آریستوکراسی کهن بوده است. او بتدریج اکثر گروه‌های اجتماعی را از خود دور وبیزار کرد، خواه با اصلاحاتی که در ذات خود پذیرفتنی است (اصلاحات ارضی) و خواه با نحوه حکومت کردنش (خشونت‌های پلیسی مخفی)

در ۱۹۶۳، یعنی در اوایل انقلاب سفید امام خمینی به تبعید رفت و او مردم ایران را به مبارزه تند و افراطی علیه پهلوی دعوت کرد.

شاه خود را در چنان شرایط و وضعیت سخت و دشواری قرار داده بود که خصومت و دشمنی همه مخالفین را برانگیخته بود. او، خانواده و اطرافیانش همگی مورد نفرت مردم قرار داشتند. روحانیون او را، مسئول تهاجم و استیلای ارزش‌ها، روش‌ها و آداب و رسوم غربی در کشور خود می‌دانستند.

لیبرالیزه کردن جامعه در چارچوب رژیم پهلوی مستلزم قبول شاه و خاندان او توسط نیروهای اپوزیسیون می‌شد.

آینده شاه و رژیم او به ارتش وابسته شده بود. ایران امروز که شاهد شکاف بین سنت‌گرایان و غرب گرایان، بین انبوه توده ای محروم مردم به اقلیت صاحب امتیازات و بین روحانیون و تکنوکرات ها، برای حفظ آزادی خود نیاز به یک انتقال و گذار قانونی دارد که آن نیز نیاز مند یک مصالحه است.

شانس لیبرال‌ها در رسیدن به یک راه حل در شرایط فعلی رسیدن به یک کودتا یا یک انقلاب است.

 

مقاله سوم

آرامش شتر مرغی؛ سردر گریبان بردن و ندیدن خطر

خطر اصلی انقلاب اسلامی ایران تاثیرات سیاسی آن هست؛ زیرا اگر روسیه بتواند با حمایت از رژیم‌های پیشرو، مارمسیست یا مارکسیست – اسلامی توان کنترل شیرهای طلای سیاه را به دست آورد به‌طور گریز ناپذیری اروپای غربی را وابسته خویش خواهد کرد. بدون آنکه حتی یک گلوله شلیک کند.

خروج شاه از ایران پایآن‌یک پرده نمایش بود و نه پایان کل نمایش. دومین پرده نمایش انقلاب با تقابل و آرایش نیروهای دو قدرت یا دو مرد قدرتمند در برابر یکدیگر آغاز شد. آیت‌الله خمینی و بختیار.

این تقابل در صحنه بین‌المللی به تقابل بین ایران و اعراب تبدیل شد که اعراب راه چاره را به سمت امضای معاهدات صلح با غرب و اسراییل کشاند.

مقاله چهارم

پیامبر بی‌سلاح

ریمون آرون

در برابر انتقادات امام از روستایی در فرانسه شاه در کاخ‌های خود به اشتباهاتش اعتراف می‌کرد؛ و قول می‌داد که آزادی‌های سلب کرده را به مردم بازگرداند. این استراتژی خنده دار بود؛ زیرا یک رژیم استبدادی زمانی می‌تواند با اصلاحات توافقی از شورش‌های مردمی جلوگیری کند که نارضایتی‌ها به خشم تبدیل نشده باشد. بر همین اساس پیامبر بی سلاح بر تمام سلاح‌هایی که تا چند روز قبل در خیابان‌های پایتخت رژه می‌رفتند، غلبه کرد.

نخست وزیر بازرگان با تحصیلات و ترکیبی از تحصیلات علمی و مذهبی، تجسم همان سنتزی شد که ایران را از تجزیه و استبداد نجات داد.

 

مقاله پنجم

انبار باروتی به نام اسلام

میشل فوکو (فیلسوف و روشنفکر فرانسوی که امروزه پست مدرنیسم به گونه ای غیرقابل انکار با نام او گره خورده است. اگر آرون یک متفکر دست راست لیبرال محسوب شود، قطعاً فوکو در کنار سارتر یک روشنفکر چپ متعهد بود. سال‌های قبل از انقلاب، فوکو در کنار فیلسوفان نامداری چون ژان پل سارتر، نامه‌ها و اعلامیه‌های تندی را علیه شاه و رژیم دیکتاتوری او به طرفداری از مردم صادر کرد.)

آثار مهم فوکو درباره ایران: «ایرانیان چه رؤیایی در سر دارند»، «ایران؛ روح یک جهان بی روح» و «انبار باروتی به نام اسلام»

تاریخ بر پایین صفحه حوادث ایران علامت قرمزی نهاده که نشان انقلاب است. مذهب نقش بر کنار زدن پرده‌ها و ایجاد تغییر و تحول خود را بازی کرد. اکنون روحانیون به هر طرف سری خواهند زد. حرکت اصلی به زودی آغاز می‌شود. توان مذهب به گونه ای است که جبهه ملی در برابرش سر تسلیم فرود آورد.

تصمیم تعیین‌کننده برای نهضت این بود که یک ملت بدون سلاح به‌صورت همگانی و به تمامه قیام کرد و با دستان خالی یک رژیم «کاملاً قدرتمند» را سرنگون کرد؛ و اهمیت این انقلاب به این مربوط می‌شود که داده‌های سیاسی در خاورمیانه و توازن استراتژیک را در جهان متحول ساخت. بعد از انقلاب رود اردن در فلسطین با فاصله کمی از ایران جاری است.

 

مقاله ششم

فرهنگ اسلامی، سلاح مردم در انقلاب ایران

لیلی عشقی (از محققین ایران‌شناس ایرانی‌الاصل فرانسوی است که با انجمن بین‌المللی فلسفه در پاریس همکاری کرد. دارای مدرک دکترای جامعه‌شناسی فرهنگی از دانشکده رنه دکارت دانشگاه سوربن پاریس هست.)

انقلاب در ایران زمانی به وقوع پیوست که نمی‌توانست غیر «اسلامی» باشد؛ و این‌که چرا این انقلاب مردم ایران «اسلامی» بوده، صرفاً برای فهم یک رویداد مربوط به گذشته نیست بلکه کوششی است برای اینکه ما بتوانیم جایگاه خود را در روند رو به رشد پس از قیام تعیین کنیم.

درباره این موضوع تحلیل بر این است که:

درزمانی که کلیه سازمان‌ها و تشکل‌های سیاسی و صنفی غیر وابسته به رژیم شاهنشاهی منحل شده بودند، مساجد تنها مکان‌های عمومی برای ابراز نظر باقی‌مانده بود و به‌این‌ترتیب روحانیت به تنها دارنده قدرت بسیج عمومی تبدیل‌شده بود.

تحلیل دوم این است که شیعه آن‌قدر مذهبی قدرتمندی است که تقریباً به‌طور ناگهانی می‌تواند کل جامعه پیروش را به حرکت درآورد.

بر همین اساس علیرغم اختلاف جدی سه گروه در اکثر زمینه‌های اجتماعی در رفتار مذهبی به گونه غیرقابل‌باوری به هم شباهت داشتند که شامل کارگران، صاحبان صنایع‌دستی کوچک و کارمندان سطح پایین.

وقتی تقویم را رژیم تغییر داد درواقع آهنگ تغییر خودش را هم نواخت؛ زیرا مردم تغییر تقویم به شاهنشاهی را آسیبی جدی به هویت خود تلقی نمودند. زمانی که جمعه تعطیلی‌اش حذف و یکشنبه تعطیل شد، خطر کاملاً برای مردم حس شد؛ و باعث شد که جامعه ایران کاملاً دوقطبی شود، گروهی امپراتوری هخامنشی مبنای تاریخشان بود و گروهی هجرت پیامبر اسلام (ص) اینجا بود که مردم از یک انکار خاموش وارد یک مقاومت خصمانه شدند. درنتیجه تبدیل دین به سلاح ایدئولوژیک و سلاح عرصه نبرد کار مردم بود و نه هیچ‌کس دیگر.

در برابر پرسشگران این سؤال که چرا آنان که درِ مراکز و سازمان‌های سیاسی را بستند اما نتوانستند درِ مساجد را ببندند؟ پاسخ می‌شود که زیرا نمی‌توانستند متعرض ائمه شوند، هیچ‌کس در ایران نمی‌تواند متعرض ائمه شیعه شود. چراکه اقتدار آنان از هر قدرتی برتر است.

 

مقاله هفتم

اسلام و انقلاب در ایران: چند اثر و نشانه برای یک قرائت و تحلیل

کریستیان برومبرژه (یکی از ایران‌شناسان شناخته‌شده فرانسوی، دارای تخصص مردم‌شناسی و اکنون استاد دانشگاه مارسی و مدیر تحقیق در مرکز ملی تحقیقات علمی است. او سال‌ها در ایران زندگی کرده و پایان‌نامه‌اش نیز درباره ایران است.)

انقلاب ایران برهم زننده و اخلال آفرین است. توازن قوای جهانی را برهم زده است. مفهوم مشروعیت را تغییر داده است.

زمینه‌های این تغییر آفرینی به دلیل این بود که ایران از حیث کشاورزی وابسته به بیگانگان شد، طبقات گوناگون اجتماعی دچار زوال شدند، روحانیون از امتیازات سنتی‌شان محروم شدند. آنچه این مسائل را جهت داد، گذر از فئودالیسم به کاپیتالیسم وابسته به بازار جهانی بود که نتیجه‌اش برای کشور یک اقتصاد کاملاً پیرامونی بود. انقلاب ایران نتیجه ورشکستگی نظام توسعه وابسته پهلوی بود.

برخلاف رژیم پهلوی اسلام شیعی در دوران ماقبل انقلاب توانسته بود یک چارچوب اجتماعی هماهنگ با حوزه عمل و نمایندگی طبقات فرودست از حقوق و امتیازات سنتی بود.

 

مقاله هشتم

نفی غرب و استراتژی هویتی در ایران

نوشین یاوری (محقق ایرانی‌الاصل، تبعه فرانسه که دارای تخصص جامعه‌شناسی هست. ایشان مدیر تحقیق در مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه بود و یکی از ایران‌شناسان دقیق و صاحب‌نظر بود. آثار جامعه‌شناسانه او قبل و بعد از انقلاب اسلامی ایران را در برگرفته و موضوعاتی نظیر هویت و مدرنیته، بیگانه و هویت جمعی، شعارهای انقلاب، گروگان‌های آمریکایی در تهران، شریعتی و … را شامل می‌شود.)

همه اشکال اظهار نظرات و ابراز احساسات جمعی (شامل تظاهرات و اعتصابات توأم با شعارها، اعلامیه‌ها، تراکت‌ها، اشعار و سرودهای انقلابی و سخنرانی‌های سیاسی و مذهبی) دربردارنده مطالبات هویتی است که در آن، بین حس و ادراک بیگانه – دشمن و بازگشت به خویشتن- ملی، اعم از مذهبی یا فرهنگی، رابطه برقرار می‌شود.

بیگانه نفی‌شده و نه شرقی و نه غربی بر بیش از یک نفی سیاسی دلالت داشت. غرب فاسد جلوه‌گر شد؛ زیرا زنان این استوانه‌ای مقاومت و سمبل‌های سنت و اخلاق را به فاحشگان و مردان را به نوکران ناتوان تبدیل می‌کند. همچون آدم کش هرزه برادرکشی راه می‌اندازد.

خشم و نفرتی که علیه یک موضوع زشت و ناپسند توسط کلیه گرایش‌های سیاسی ابراز می‌شد. این فرصت و اجازه را در اختیار قرار می‌داد تا با هویت‌یابی خویش با یک موضوع خوب و شایسته تصویری ارزشمند و ارزش بخش از خویشتن ارائه شود. ملت ایران پس از پنجاه سال دیکتاتوری، وابستگی چندبعدی و «تهی سازی فرهنگی» اکنون در حال یک انتقام‌گیری سخت و خشن بود.

روند غربی سازی جامعه ایران در خلال سال‌های دهه شصت و بعد از انقلاب سفید شاه شتاب بیشتری گرفت و در اواخر دهه هفتاد به اوج خود رسید. غرب لیبرال و سرمایه‌دار الگوی گروه‌های خاصی در کشور قرار گرفت. برعکس بخشی از جوانان برخاسته از سرمایه‌داری جذب و شیفته الگوی متضاد و ایدئولوژیک همان غرب یعنی گرایش‌ها مختلف مارکسیسم شدند. به‌موازات این تحول و تکامل یک‌روند شتابان نو اسلام‌گرایی جامعه ایران خصوصاً محافل دانشجویان آن را مسخر خویش کرد.

در دهه ۱۹۶۰ امام توانست جوانان طبقه متوسط و پایین و روشنفکرانی که در مبارزات ملی شدن صنعت نفت شناخته‌شده بودند را جذب خود کرد. به‌این‌ترتیب در دهه ۱۹۷۰ گفتمان‌های مختلف اپوزیسیون بر روی‌هم انباشته‌شده، باهم متحد یا متناسب با موضوع موردبحث و مناقشه باهم به مخالفت برخاسته ولی هیچ‌گاه درهم ادغام نمی‌شدند.

درنهایت سنگینی واقعیت و نیازهای اقتصادی، جمهوری اسلامی ایران را به سمت حفظ روابط تجاری با کشورهای غربی سوق داده است. ولی گفتمان ضد غربی ایران انقلابی سلاح مبارزه علیه استعمار نو آمریکایی شد.

«اجماع» بر عدم سازگاری بین اسلام و غرب تبعات و نتایج دوگانه‌ای دارد: اولاً غرب ابزار و وسیله‌ای برای یک سلسله اظهار نظرات سیاسی و موضع‌گیری‌های فرهنگی می‌شود. ثانیاً باعث تغذیه و تداوم سوءتفاهم و سوء ادراک‌هایی می‌گردد که پایه و اساس اتحادها بین گروه‌های رقیب را شکل می‌دهد.

 

مقاله نهم

مردم شناسان نزد آیت‌الله: رهیافت‌های مردم شناسانه از انقلاب ایران

ژان پیر دیگارد (یکی دیگر از معدود ایران‌شناسان فرانسوی است و دارای تخصص مردم‌شناسی است. از آثار وی می‌توان «تشیعی دیگر»، «تشیع و دولت در ایران» و «ایران در قرن بیستم» را نام برد.)

ترکیب جامعه ایران در زمان انقلاب چه بوده است؟ روستاییان دیگر اکثریت را تشکیل نمی‌دادند. جامعه شهری نیز بسیار پیچیده شده بود. بین سرمایه‌داران نوین غرب‌گرا و سرمایه‌داران سنتی شکاف و رقابت بود. همین مسئله برای طبقات متوسط هم قابل‌ارائه است.

اما برخلاف تصور رایج همه مردم ایران در انقلاب شرکت نکردند، انقلاب یک پدیده کاملاً شهری بود.

آنچه برای غرب نگران‌کننده بود این بود که انقلاب «به نام خدا» صورت می‌گرفت؛ و این اثبات بی‌چون‌وچرای قدرت روحانیت را تثبیت می‌کرد.

غربیان اگر تصور کنند انقلاب ایران با ترور آفریده‌شده است تجربه مردم شناسانه خلاف آن را نشان می‌دهد. باید توجه داشته باشیم که خود اسیر آنچه ایران را به خاطر آن سرزنش می‌کنیم یعنی ابلیس سازی رقیب باقی نمانیم؛ زیرا می‌دانیم در آینده تاریخ باصداقت کامل درباره انقلاب ایران خواهد گفت. اگر این انقلاب شکست بخورد، در روزشمار وقایع سالیانه جز به‌صورت یک واقعه معترضه اسفناک منعکس نخواهد شد. اگر برعکس موفق شود و به یک نظام اجتماعی قابل‌قبول و قابل‌تحمل برای اکثریت ایرانیان منجر شود خاطره آن نتیجه خوبی خواهد داشت.

 

مقاله دهم

ایران: تشیع و انقلاب

اولیویه روا؛ پژوهشگر ارشد و دبیر برجسته گروه علمی ایران‌شناسی مرکز پژوهش‌های علمی فرانسه هست.

 ایران تنها کشوری است که در آن تشیع دین رسمی است و نیز تنها کشوری است که در آن‌یک انقلاب اسلامی واقعی تحقق‌یافته است.

هویت متقابل شیعی و ایران در دو مقطع تاریخی پدید آمده است: شیعه سازی ایران توسط صفوی‌ها در قرن شانزدهم و سپس ایرانی سازی نیمی از اقلیت‌های شیعه مقیم خارج از ایران

انقلاب ایران تنها حرکت اسلام‌گرایی است که در آن روحانیت نقش تعیین‌کننده‌ای را ایفا کرده است، همچنین تنها حرکتی است که کاملاً و به‌طور آشکار ایدئولوژیک بوده است.

– شیعه سازی ایران (قرون شانزدهم و هفدهم میلادی)

تشیع در نگاه تاریخی یک پدیده عربی است. تشیع مدعی کسب مشروعیت و ضمانت از اهل‌بیت پیامبر است که عرب ناب اصیل می‌باشند.

در آغاز قرن شانزدهم، رهبر روحانی یک فرقه که آئین و اعتقادات آن تلفیقی از تشیع و نوعی مذهب محلی معنوی و روحانی گرای موسوم در میان قبایل ترکمن (قزلباش) بود، بر سرزمین فعلی ایران استیلا یافته و سلسله صفوی را بنیان گذاشت.

حاکمان جدید ترک‌زبان شیعه اثنی عشری را که به نسبت مذهب اهل سنت با اعتقادات و باورهای سپاهیان آنان کمتر تضاد داشت، به‌عنوان مذهب حکومت خود برگزیدند.

– شکل‌گیری یک روحانیت تشکیلاتی و فراملی (قرون هجدهم و نوزدهم میلادی)

قرن هفدهم دربرگیرنده یک سری تحولات بنیادین در ایران بود:

به روی کار آمدن سلسله‌های جدید زندیه و قاجاریه که فاقد مشروعیت مذهبی بودند؛

خروج علمای ایرانی از ایران که خود را در معرض تهدید و هجوم افغان‌ها دیده بودند.

روحانیت شیعه از پایان قرن نوزدهم به بعد سیاسی شد.

ورود روحانیت به سیاست با فتوای آیت‌الله شیرازی در ۱۸۹۱ نمودار شد که در آن استعمال توتون و تنباکو حرام اعلام گردید.

اتحاد روشنفکران و روحانیون

برای این‌که منطق سیاسی سازی روحانیت به نهایت خود رسید و اعمال قدرت توسط خود روحانیت را ایجاب کند، باید منتظر آمدن خمینی بود. امام توانست در درجه اول بر شبکه شاگردان خود تکیه داشت و در درجه دوم جوانان اسلام‌گرای غیرروحانی قرار داشتند که در امام خمینی سنتزی یافتند که در جستجوی آن بین رادیکالیسم سیاسی و ایمان مذهبی بودند.

پس‌ازآن شاهدیم که ایران امروزه شاهد شکل‌گیری تدریجی ایدئولوژی‌های فلسفی – مذهبی مرکب و چند عنصری (هگلی- اسلامی، اسلامی- مارکسیستی) بوده است. جهان سوم گرایی هم یکی از اصول ثابت انقلاب اسلامی هست.

نقش امام خمینی در انقلاب شرایط را پیچیده و مبهم کرده است و سطوح عالی روحانیت را وارد یک انقلاب سیاسی نمود که برای آن آمادگی نداشت. امام دارای شخصیت عجیب و خارق‌العاده‌ای بود. او هم یک بنیادگرای سنتی و هم یک انقلابی جهان‌سومی بود.

اختصاصی وب‌سایت جهان‌سوم

+ استاد ناظر: دکتر امیر دبیری‌مهر

+ تهیه‌کنندگان: خانم‌ها زهرا جهان‌تیغ (به عنوان سرگروه) و منیره کیخا، عصمت دهمرده، سمیه نظری و شهرکی.

+ ویراستاری و انتشار: علی فتحی

+ تبصره مهم: نوشته‌های مندرج در سایت جهان‌سوم، نتیجه پژوهش دانشجویان است و نه تنها خالی از اشکال نبوده بلکه لزوماً مورد تأیید استاد و مدیر سایت نیست و گردانندگان سایت نیز از نقدهای مخاطبان استقبال می‌کنند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یازده − پنج =

دکمه بازگشت به بالا