نمایشگاه مطبوعات و ضرورت باشگاه گفتگوی رسانه نگاران
نه فضای دانشگاه مانند دهه ۶۰ و ۷۰ هست ونه فضای مطبوعات مانند ان سالها که برای برگزاری نمایشگاه کتاب و مطبوعات روز شماری می کردیم البته این نگاه حسرت الود برامده از “نوستالوژی فرهنگی ” نیست و می دانم که سپهر معرفتی و اگاهی بخشی و روش ها و ابزارهای کسب اطلاعات و تحلیل و دانش عمومی تغییرات اساسی کرده است . امروز فضای مجازی و کانال های خبری و اپلیکشین های متنوع نه تنها رقیب مطبوعات هستند بلکه جا را نیز برای انها نزد مخاطبان بسیار تنگ کرده اند و در بازار مطبوعات تقاضای مطبوعات چاپی را کاهش داده اند و از این روی کمتر مطبوعه ای را می شناسیم که بدون یارانه و رانت بتواند روی پای خود بایستد. در چنین وضعیتی که نهاد مطبوعات بطور ساختاری با تهدیدات جدی مواجه است مشکل بزرگتری دامان مطبوعات این ملک را گرفته و رها نمی کند و ان هم دسته بندی و رقابتهای سیاسی و حتی رویارویی های رسانه ای است که در مطبوعات بازتاب می یابد و این کشاکش ها اندک رمق باقی مانده در نهاد مطبوعات را نیز می زداید.
متاسفانه جامعه مطبوعاتی و نخبگان روزنامه نگاری ما که باید در فرهنگ عمومی پیش رو و الگوی جامعه باشند خود از کمترین مدارا و تساهل و اعتقاد به تضارب ارا و اندیشه ها برخوردارند و با نیش قلم و پتک کیبورد بر جان دگر اندیشان می کوبند و این قصه پر غصه چپ و راست و اصولگرا و اصلاح طلب و رادیکال و محافظه کار نمی شناسد . این ماجرا ی دیرینه و امروزین ریشه در فاصله ها و خیال اندیشی ها و فقدان باشگاه همفکری و همدلی و تعامل و ارتباطات نزدیک تر دارد . روزنامه های ما به ادرارات و روزنامه نگاران ما به کارمندان مطبوعاتی تبدیل شده اند که فقط ساعت کار انها با کارمندان متفاوت است تعامل و ارتباط حرفه ای و تعیین اهداف ملی مشخص و قابل اجماع در مطبوعات ما کمتر یافت می شود . این وضعیت جایی اسفناک می شود که فهرست مشکلات و مسایل مبتلا به جامعه ایرانی از ریز و درشت بلند بالا و تقصیلی است و از منظر کارکردگرایی باید رسانه ها و مطبوعات در طرح انها پیشرو و مقدم باشند . مسایل جامعه ما لزوما و صرفا برجام و تورم و اشتغال و نرخ بیکاری و یارانه و سهام عدالت و اختلاس و فساد نیست . مسایل اساسی تر جامعه ما بعد از دهها سال همچنان لاینجل باقی مانده است مسایلی مانند بی نظمی و بی قانونی و نقض حقوق مدنی و شکاف دولت و ملت و سیطره تفکر قیبله ای بر تفکر مدنی و…. که ان مشکلات اولیه معلول این مشکلات ریشه ای هستند . در جوامع توسعه یافته رسانه ها و مطبوعات با شجاعت و صراحت و یکصدا به نقد تلخ اجتماعی می پردازند اما در ایران این مسایل بنیادی از سوی عده ای سطحی نگر تحت عنوان مسایل نظری به حاشیه رانده می شوند و معلولها محل نزاع ومجادله از چشم انداز سیاسی واقع می شود.
نمایشگاه مطبوعات از جهتی متبرک و خجسته است زیرا مجالی برای ارتباط نزدیک تر جامعه مطبوعاتی و رسانه ای کشور است .فرصتی است برای زدودن دیوارهای ساختگی فاصله و شکاف و اختلاف در خانواده مطبوعات کشور . فضایی است که روزنامه نگاران و خبرنگاران در وجود این همه مرز بندی های خیالی تشکیک کنند و بدانند که دردها و مشکلات و اهداف مشترک بسیاری دارند که در پشت دسته بندهای مضحک و بی ر یشه سیاسی پنهان مانده است .مجالی است تا در گفتگو با هم باور کنند می توانند وشایسته است که به اختلاف نظرها و رویکردهای متفاوت هم احترام بگذازند و به رد و طرد هم نپردازند.
ولی افسوس که این نمایشگاه فرصتی کوتاه مدت و موقت و گذراست و هرچند در ایجاد فضای گفتگو در خانواده مطبوعات موثر است اما این تاثیر گذراست و بعد از چند هفته روز از نو و روزگاران متداول حاکم می شود.
از این رو در انتها ی این نوشتار پیشنهادی را مطرح می کنم تا شاید برکات و خیرات نمایشگاه مطبوعات مستمر و جاری و بی وقفه گردد . خانواده مطبوعات و رسانه ها و خبرنگاران ایرانی به باشگاهی برای دیدار های مستمر و تبادل نظر و زدودن فاصله های نیازمندند. خانواده مطبوعات در ایران از نجمن های صنفی خیری ندیدند زیرا انجمن ها هم بیشتر از هر چیز به سیاست پرداختند و می پردازند . جامعه رسانه ای کشور به نهادی نیاز دارد عینی و از جنس خاک و گل و اهن که هم تفرجگاهی باشد برای خانواده هایشان و هم مجالی و محملی باشد برای ارتباطات نزدیک تر و صمیمی تر و در عین حال مسئولانه و متعهدانه تر به مسایل لاینحل کشورمان ایران . جایی که موزه مطبوعات هم در ان جای گیرد و تبار و ریشه و پیشینه روزنامه نگاری ایران را بتوان در آن ورق زد و متوجه مسئولیتهای مهم این شغل و پیشه شد.
اگر نمایشگاه مطبوعات مسیری را بپیماید که تبدیل به چنین باشگاهی دایمی برای خانواده مطبوعات و رسانه های ایرانی شود باید قدر آن را دانست و آن را شوی دولتی برای توجه به مطبوعات نخواند . امید است شاهد چنین رویداد مهمی باشیم .