اسلایدر / مهمترین مطالبکتاب‌ها و پژوهش‌ها

بحران اصلی پیش روی دانشگاه در ایران کدام است ؟

امیر دبیری مهر

پژوهشگر توسعه پایدار

پیشتر در نوشته ها و سخنانم در جمع اهل نظر  پیش بینی کرده بودم که میل و علاقه به ورود به دانشگاهها روز به روز کاهش خواهد یافت و این بی میلی روزگاری به متقاضیان دوره دکتری هم تسری خواهد یافت . کاهش بالغ بر ۳۸ هزار نفری دوطلبان ازمون دکتری سال ۹۷ علی رغم تمدید چندباره مهلت ثبت نام شاهدی براین مدعاست . ان روز گار فرارسیده است .تعداد متقاضیان ورود به دوره دکتری زمانی بالای ۲۵۰ هزار نفر بود ولی امسال به ۱۹۵ هزار نفر کاهش یافت و جالب اینجاست  از این تعداد ۱۸ هزار نفر حتی حاضر نشدند کارت ورود به جلسه را دریافت کنند علاوه بر این  هنوز امار غایبین آزمون اخیر اعلام نشده تا عمق بحران را نشان دهد. برای درک این مساله باید مقداری به عقب باز گردیم زمانی که بحران از مقطع کارشناسی شروع و رسما اعلام شد متقاضیان ورود به دانشگاه کاهش یافته و صندلی های خالی دانشگاهها در مقطع کارشناسی رو به افزایش  است . در حال حاضر ۳۰۰ هزار صندلی در دانشگاههای دولتی و ۴۵۰ هزار صندلی خالی در دانشگاه ازاد وجود دارد. اخبار ی حکایت از این دارد که در برخی واحدهای دانشگاه ازاد بعلت فقدان دانشجو توان تامین هزینه های اب و برق و گاز خود را هم ندارند و حتی در برخی واحدها عذر استادان نیمه وقت و حق التدریسی بعلت نبود دانشجو خواسته شده و استادان تمام وقت رسمی هم دچار بحران کلاس شده اند.  بگذریم از این که امروزه بعید است دانشگاه ازاد اساسا مانع ورود هیچ متقاضی ای در همه رشته ها در این دانشگاه شود و درواقع کنکور دراین دانشگاه کاملا فرمایشی و صرفا محلی برای اخذ درامد می باشد. آن زمان نظام اموزش عالی با  هدایت تقاضا به سوی مقطع کارشناسی ارشد سعی کرد از مسئولیت حقیقی خود شانه خالی کند و چند سالی هم با سرنوشت جوانان کشور این گونه بازی شد. بعد از انکه تقاضای ورود به مقطع کارشناسی ارشد هم اشباع شد اشتباه گذشته در مورد مقطع دکتری تکرار شد که این واقعا یک فاجعه ملی در حوزه اموزش بود.  نتیجه این شد که ایران ۱۰۰ هزار دانشجوی دکتری گرفت و هر سال هم حدود ۲۵ هزار نفر بر تعداد انها افزوده می شد. این در حالی است که دانشجویان دکتری در دانشگاههای کشور اعم از دولتی و ازاد از حداقل های لازم برای این مقطع محروم بوده و هستند. از استادان لازم (با پایه دانشیاری و استاد تمامی )گرفته تا دوره های تخصصی خارج از کشور و حداقل امکانات پژوهشی وازمایشی . برای تقریب به ذهن خوب است بدانید کشوری با توان و عظمت المان در سالهای گذشته بدون در نظر گرفتن کیفیت اموزشی دانشگاههای این کشور تنها ۲۵ هزار فارغ التحصیل در مقطع دکتری داشته است . اما ترفند اخر نظام اموزش عالی کشور هم به بن بست رسیده و اوضاع روز به روز حادتر خواهد شد .مشکل اساسی اینجاست که نظام اموزش عالی در چنبره و تور مهلکی به نام عدد و رقم و معیارهای صوری اموزشی افتاده است و به کمیت های بی محتوا می نازد و افتخار می کند و بر اساس نقشه مهندسی علمی حرکت نمی کند. دانشگاه ازاد به یک بنگاه زیان ده اقتصادی تبدیل شده و به هر دانشجو به مثابه یک مشتری کم توقع و بی اطلاع می نگرد . نظام اموزش عالی در کشور به تنها چیزی که بطور جدی نمی اندیشد تربیت و اموزش انسانهای متفکر و خلاق و عاشق علم و مساله دار و مثبت اندیش  و اینده نگر است . بلکه به دیوان مدرک سازی و صدور گواهی فارغ التحصیلی تبدیل شده است . شوق ورود به دانشگاه در اکثر جوانان نه از بابت تحصیل و تحقیق و جستجو گری و گره گشایی از مشکلات کشور در حوزه های گوناگون بلکه صرفا ایجاد فرجه ای برای گذران دوره ای دیگر از زندگی و تعویق و تعلیق نا امیدی ها به اینده است . جوانان می اندیشند با ورود به دانشگاه هم زمان اعزام به سربازی به تعویق می افتد عدم ازدواج و اشتغال هم موجه می شود و در ضمن در دوران دانشگاه شاید بخت و اقبالی از باب ازدواج و اشتغال پیش رویشان باز شد و انچه در این فرایند مهم نیست مساله اموزش و پژوهش است . جالب اینجاست که متولیان نظام اموزشی نه به این موضوعات می اندیشند و نه برای ان چاره ای می جویند و در سالهای گذشته فقط این بحران را از مقطعی به مقطع دیگر منتقل کردند غافل از این که در واقع در جای دیگری بحران جدیدی ایجاد می کنند . برای نمونه وقتی دختر یا پسری به مقاطع بالاتر تحصیلی می رود و بدون طی کردن دقیق ضوابط علمی فارغ التحصیل می شود به غلط یا درست دچار توهم خود برتر بینی و دانای کل شده و سطح توقعات او از خانواده و جامعه و دولت انقدر بالا می رود که تن به هر کار و فعالیت و موقعیتی نمی دهد و حتی تواضع لازم برای اموختن دانش های نداشته و مهارت های لازم را ندارد و این مساله به نا امیدی و افسردگی او منجر می شود. و در نتیجه پس از چند سال با انبوهی با دختران و پسران فوق لیسانس و دکترای بیکار و افسرده و ناراضی و نا امید مواجه می شویم که فی نفسه خسارت و البته تهدید بزرگی است.  عرف جهانی این است که فقط و فقط کسانی به دانشگاه می روند که در برنامه ریزی های زندگی خود نیازمند کسب دانشی در سطح لیسانس هستند و از میان خیل فارغ التحصیلان لیسانس فقط کسانی وارد مقطع فوق لیسانس می شوند که استعداد و علاقه و نیاز تحقیق و پژوهش در رشته و شاخه ای از دانش را در خود دیده و کشف کرده اند و از میان خیل فارغ التحصیلان فوق لیسانس معدود و نادر انسانهایی هستند که استعداد بالایی و شوق بالاتری در خود می یابند که بتوانند با تحقیق و مطالعه تمام  وقت مرزهای دانش را مقداری جلو ببرند از این رو وارد مقطع دکتری می شوند و چشم از بسیاری از مواهب زندگی می شویند. و البته نظام هوشمند اموزش عالی همه این فرایند ها را ریل گذاری کرده و هدایت می کند و با سیاست گذاری های درست از ایجاد ابتذال و سطحی نگری در دانشگاه ها جلوگیری می کند و اینگونه است که دانشگاه مبدا تحول و خلاقیت و نواوری و پیشرفت و حتی ثروت کشور ها می شود . تعدادمقالات علمی وپژوهشی هیچ افتخاری برای نظام اموزش عالی نیست زیرا این مقالات را فقط نویسنده و داور مجله می خوانند و بس . نظام اموزش عالی ایران نیازمند بازنگری جدی در پذیرش دانشجو است که مهمترین سرفصل های ان عبارتند از :

  1. حذف غول کنکور که شبکه سرمایه داری بی فرهنگ زمام آن را بدست گرفته است وپذیرش دانشجو بر اساس ایین نامه های شفاف و دقیق در دانشگاهها به شکل غیر متمرکز
  • هدایت تحصیلی بدین گونه که صرف تمایل و علاقه افراد معیار ورود به رشته ها نباشد  استعداد وتوانایی متقاضیان ملاک اصلی باشد.
  •  بر صدر نشستن علوم انسانی در نظام اموزش عالی و جذب برترین استعدادها در رشته های اقتصاد و حقوق و علوم سیاسی و مدیریت و حمایت همه جانبه از انها برای کادرسازی حل ابر مشکلات کشور
  • ایجاد فضایی کاملا سخت گیرانه در دانشگاهها به گونه ای که هر وارد شده ای به دانشگاه لزوما امکان فارغ التحصیلی نداشته باشد و صرفا با طی کردن ضوابط دقیق علمی و کسب صلاحیت های لازم بتواند به ترم ها و سالهای بالاتر صعود کند.
  • ایجاد محدودیت شدید برای پذیرش دانشجو در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری مبتنی بر نیازهای کشور و امکانات دانشگاهها و استعداد و علاقه متقاضیان و تعطیل نمودن دیوان بی سرو ته مدرک سازی
  • حذف انواع و اقسام دانشگاهها و دانشکده ها و موسسات اموزشی بی کیفیت و بی اعتبار که صرفا فضا و باشگاهی برای جذب افرادی کم مایه بعنوان هیات علمی وعده ای جوان بی گناه بعنوان دانشجو شده است .
  • ترجیح پژوهش و تحقیق به تدریس در دانشگاهها به گونه ای که به جای صد هزار کارمند و کارگر دانشگاهی تحت عنوان عضو هیات علمی، هزاران پژوهشگر فعال و پویا در نظام اموزش عالی به فعالیت علمی مشغول باشند.

این نگرش انتقادی به هیچ وجه به معنای نادیده گرفتن استادان عالم و پژوهشگر و دانشجویان ساعی و تیز هوش و دانشکده های موفق کشورمان نیست بلکه رویکرد این مقاله نگاهی بی تعارف و هشدار دهنده به اسیب ها و ضعف هاست برای ساختن اینده ای بهتر .

در نتیجه شاید با این اقدامات و دیگر اقداماتی که دلسوزان نظام اموزش عالی مطرح کرده اند بتوان از عمق بحرانی که در ابتدای مقاله مطرح کردم کاست وگرنه رفع کلی ان به سالها اصلاحات اموزشی نیاز دارد.

منتشر شده در دیدار نیوز http://didarnews.ir/fa/news/21368/%D8%A8%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B5%D9%84%DB%8C-%D9%BE%DB%8C%D8%B4-%D8%B1%D9%88%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D8%AF%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B3%D8%AA

دکتر امیر دبیری‌مهر

امیر دبیری مهر متولد 1356 در تهران، دانش اموخته علوم سیاسی در مقطع دکتری است و از سال 1374 تا کنون در حوزه‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و رسانه‌ای به پژوهش و تدریس مشغول است. وی تا کنون پژوهش‌ها، مقالات، سخنرانی‌ها و گفتگوهای مطبوعاتی و رادیویی - تلویزیونی متعددی انجام داده است که دسترسی به برخی از آنها از طریق درگاه اینترنتی اندیشکده خرد میسر شده است. ریاست انجمن اندیشه و قلم از جمله مسئولیت‌هایی است که این عضو پیوسته انجمن علوم سیاسی ایران هم اینک عهده‌دار آن است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیست − 4 =

دکمه بازگشت به بالا