رادیو و ما ادراک رادیو
رابطه من با رادیو به دهه شصت برمیگرده زمانی که صبحها قبل از ساعت شش تفسیر قران و درس فقه از رادیو گوش می دادم . بعد تفسیر قران و بعد تقویم تاریخ و بعد هم راهی مدرسه می شدم … جمعه ها خونه مامان بزرگم قصه ظهر جمعه گوش می دادیم و جمعه هایی که می رفتیم توچال صبح جمعه با شما از بلندگوی ایستگاه یک پخش می شد و همچنین همه تاکسی ها … بابام راه شب را گوش می کرد مادرم خانه وخانواده …خلاصه رادیو وسط زندگی ما بود …اواسط دهه هفتاد علیرضا دهقان گوینده رادیو و خبر که بعدا نماینده مجلس شد به من گفت تو که اهل قلمی برای رادیو بنویس …برای من غیر قابل باور بود و من قابل این کار نبودم…صبحها که می رفتم طبقه همکف ساختمان شیشه ای صبحانه بخورم بزرگان رادیو بودند با محوریت منوچهر نوذری و دانیال حکیمی و فرهاد اصلاحی و فریبا متخصص و میکاییل شهرستانی و …. هم بودند. در این سالها همچنان شنونده بودم تا سال ۱۳۸۵ که رادیو گفتگوراه افتاد و قرار بود صدای ازاد اندیشی باشه مجال برای من فراهم شد که در کنار بزرگان دیگری کاراموزی کنم اما رادیو گفتگو بیش از سه سال بیشتر تحمل نشد و به دست از یکی از ابلهان ضد هنر و فرهنگ نابود شد اما همچنان رادیو بود و بنده توفیق یافتم با رادیو ایران ، رادیو فرهنگ و رادیو صدای اشنا کهدیگر وجود خارجی ندارد و در ۲سال اخیر را بع رادیو تهران همکاری کنم و اینچنین ۱۶ سال است با فراز و نشیب و کم و زیاد رادیویی ام و به آن افتخار می کنم.از استادان وهمکاران رادیویی بسیار اموختم ومدیون انها هستم و روز رادیو را به همه انها تبریک میگم و از اینکه اسم تک تک انها را نبردم خجلم … اما خاطرات وگفتنی های من از رادیو در این سالها دست کم کتابی ۲۰۰ صفحه ای است که شاید روزی منتشر شود