اسلایدر / مهمترین مطالبکتاب‌ها و پژوهش‌هایادداشت‌ها و مقالات شخصی

فروغی ؛رجل سیاسی فرهنگی مدار یا  کارگزار گوش به فرمان :مردی ذی فنون  در جزیره ی سرگردانی علم ؛ فلسفه و  سیاست

این مقاله برای نخستین بار در شماره ۲۵ مجله سیاست نام منتشر شد و اینجا بازنشر می‌شود.

نمی توان محمد علی فروغی (۱۲۵۶-۱۳۲۱) را بواسطه اینکه نماینده و رییس مجلس شورای ملی بوده  فقط وکیل الرعایا خواند …نمی توان او را تنها وزیر  نامید بواسطه اینکه سالها وزیر عدلیه و مالیه و خارجه ایران بود حتی نمی توان او را نخست وزیر ایران در سه مقطع متقاوت خواند  وحتی او را نمی توان صرفا مولف و مترجمی توانا و پژوهشگری خبره و مجرب خواند.  زیرا محمد علی همه اینها بود اما فراتر از همه اینها مصداق عینی رجل سیاسی فرهنگ مداردر ایران مدرن بود. رجلی از نسل خواجه نظام الملک و خواجه نصیر الدین توسی که قدرت و حکمت و ذکاوت را با هم جمع کرده بودند و به خوبی می دانست  برای سیاست مداری  و حکمرانی  در کشوری همچون ایران بدون جمع این معانی  گوی بیان نمی توان زد.  به عبارت دیگر حکمرانی در ایران بدون فرهیختگی و فضل و ادب ؛  ابتر خواهد بود.

تحقیق و نگارش درباره فروغی نیز کاری دشوار است . ابعاد شخصیتی او به گونه ای است که انتخاب بعدی از این ابعاد این نگرانی را در پژوهشگر ایجاد می کند که مبادا با تمرکز بر وجهی از شخصیت او وجهی دیگر مغفول واقع شود. اما انچه نگارنده را برای تحقیق و مطالعه در باره محمد علی فروغی بر سر ذوق و شوق می اورد وجود نوعی اصالت فرهنگی در اوست و اینکه سیاست برای فروغی ابزاری است برای گسترش و تعمیق ادب و فرهنگ در پهنه ی ایران زمین ..استغنا و ارامشی که در شخصیت او در سخت ترین و اشوبناک ترین مقاطع تاریخ ایران موج می زند نیز از همین شخصیت توسعه یافته و بالغ برخاسته است … در کلام و رفتار و تصمیمات فروغی یک وجه مشترک وجود دارد و آن پاسداشت کرامت انسان ایرانی است که دانش و معنویت و فرهنگ چارچوب های غیر قابل اغماض آن است.

 

زندگی ۶۵ ساله محمد علی فروغی از نیمه ی قرن سیزدهم تا ابتدای پهلوی دوم سراسر فراز و فرود مردی است فاضل و فرهیخته و توانا و پر تلاش و ایران دوست  که در حرکت بین ساحت های  سیاست و دانش و حکمت و فرهنگ در تکاپوست. گاهی در خدمت ساختار در حال شکل گیری دولت درایران ، گاهی در خدمت میراث فرهنگی و ادبی و تاریخی کشور، گاهی در خدمت زبان فارسی و گاهی در خدمت دیپلماسی و صیانت ایران از گزند بیگانگان مست از پیروزی در جنگ دوم جهانی که فکر شوم اشغال و تجزیه ایران را داشتند.

فروعی نه مانند فضلای گوشه نشین بود که صرفا سر در کتاب و دفتر داشته و فارغ از رنج و غم مردم و کشور به کتاب نویسی و رساله نویسی علمی و حکمی و فلسفی بسنده کند…و نه مانند سیاست مداران بی مایه و درس ناخوانده بود که شبانه روز بی تامل و بی تفکر به سوی ناکجا اباد می تازند … او هم اهل دفتر و کتاب و تالیف و ترجمه و شعر و ذوق بود هم اهل دیپلماسی و سیاست و مدرنیسم و تجدد …. و از همه بالاتر توانسته بود این اضداد را در شخصیت خود همگرا و سازگار کند و در یک هدف واحد هدایت کند و آن هدف مدرن سازی ایران با تکیه بر میراث فرهنگی و هویت ملی ایرانی اسلامی و دور نگه داشتن ایران از استبداد داخلی و استعمار خارجی بود و این چشم انداز فروغی باعث ماندگاری و مانایی نام او در تاریخ این سرزمین شده و خاک پاشی مداوم برخی بر صورت درخشان او نه تنها تاثیری بر وجاهت ملی او نگذاشته است  بلکه امروز بین دانش اموختگان سیاست و حکمرانی این اجماع حاصل شده که ایران برای عبور از گردبادهای بی قراری به چنین سیاست پیشه گان فاضلی نیاز دارد تا بتواند صلح و عدالت و معنویت و پیشرفت و امنیت را یکجا در اغوش بگیرد…

فروغی عافیت طلب نبود…با وجودی که از نظر شخصیت و تبار با رضاشاه فرسنگ ها فاصله داشت اما به رضاشاه پر انگیزه و مقتدر اما قلدر ماب و جاه طلب بعنوان فرصتی برای خدمت به ایران و مردم محروم و مظلوم و توده های نا اگاه   آن می نگریست و هزینه همکاری با دربار رضاشاهی را هم در ماجرا و قائله ی گوهر شاد پرداخت کرد….حبیب یغمایی همکار و همراه همیشگی او در دوران عزلت می گوید: فروغی به تمام معنی ؛ ایران را دوست داشت ..وطن خواهی با حقیقت بود.. درمصلحت ممکلت هرچه تشخیص می داد به کار می بست..از غوغا و هیاهوی عوام و حتی خواص باک نداشت و از کسانی نبود که وجهه ملی خود را بر مصلحت کشورش  ترجیح نهد (مقدمه مقالات فروغی :۱۳۵۳)

نه از طعن رادیو برلین می هراسید و نه از تهمت فراماسونر بودن و یهودی زاده بودن …و انچنان در بیان نظرات خود شفاف و شیوا سخن می گفت که مرحوم مدرس بعد از استماع نطقی از فروغی در مجلس  در یادداشتی خطاب به فروغی نوشت :  دهانت را می بوسم .

به نوشته محمد افشین وفایی که درباره زندگی فروغی مطالعه و پژوهش می کند سه گروه در تخریب شخصیت فروغی از هیچ کوششی فروگذار نکرده اند.   اول توده ای ها دوم وابستگان به قاجار و سوم مذهبی های افراطی بعد از انقلاب اسلامی . این گروه سوم به ارث و ماترک مادی فرزندان و نوادگان فروغی هم رحم نکردند وبخشی از انها را  مصادره  کردند. اما به نظر وفایی  هر چه زمان می گذرد سلامت نفس و میهن دوستی فروغی بیشتر هویدا می شود.  وفایی معتقد است  حتی عضویت او در لژفراماسونری نیز نقطه ضعف او نیست زیرا ابزاری بوده برای اطلاع او از احوال ملل و سیاست های دول و بکارگیری این اگاهی و ارتباط در خدمت ایران .

محمد علی موحد درنوشتاری جامانده از پژوهش نفت خود با عنوان هفت تنان از هفت رجل کلیدی دوره پهلوی اول نام می برد که استخوان بندی رژیم رضاه شاه را در ده سال اول سلطنت او شکل دادند یعنی مستوفی الممالک، نصرت الدوله فیروز، عبدالحسین تیمورتاش، مخبرالسلطنه، علی اکبر داور، سید حسن تقی زاده و در محمد علی فروغی .

فروغی مانند دیگر رجال سیاسی و فرهنگی دهه اول قرن چهاردهم ؛ در عداد برکشیدگان سیاسی و یک شبه به دولت رسیده نبود. او قبل از انکه به وکالت مجلس و وزرات دولت برسد سالها معلمی و تحقیق و پژوهش کرد و در مدارس علمیه ، ادب ؛ مظفریه و خرد درس داد و بعد از تاسیس مدرسه علوم سیاسی از جانب پدرش محمد حسین ذکاء الملک به معاونت مدرسه  منصوب شد. او در جوانی به دو زبان انگلیسی و  فرانسه مجهز و مسلط شد  و در حرفه روزنامه نگاری نیز تبحر یافت و نوشته های او در روزنامه تربیت گواه این ادعاست .( ایرج افشار، ۱۳۸۸) .  فروغی تا ۱۲۸۶ یعنی یکسال پس از انقلاب مشروطه زیر سایه پدر از ورود مستقیم به سیاست و حکمرانی برکنار بود و به علم و حکمت و ترجمه و تجربه مشغول بود. اما پس از مرگ محمد حسین ذکاءالملک وارد وادی سیاست شد. بلا فاصله بجای پدر رییس مدرسه علوم سیاسی شد. بعد از خلع محمد علی شاه که فروغی او را ((بدذات فراش منش از طایفه رذل قاجاریه)) می خواند نماینده مردم تهران در مجلس دوم شورای ملی شد  و ۱۲۸۹ به ریاست مجلس رسید . در مجلس سوم هم نماینده بود اما در میانه راه با قبول مسئولیت ریاست دیوان علی تمیز یا همان دیوان عالی کشور  از نمایندگی استعفا می دهد. او در ۳۴ سالگی درکابینه صمصام السلطنه به وزارت مالیه و عدلیه رسید و در کابینه مستوفی الممالک و مشیرالدوله وزیر عدلیه بود و در ۴۲ سالگی همراه با مشاورالممالک علی قلی خان انصاری وزیر خارجه کابینه وثوق الدوله  راهی کنفرانس صلح پاریس شد و تجربه دیپلماتیکی را برای خود رقم زد. گفتنی است کنفرانس صلح ورسای بعد از جنگ جهانی دوم در ژانویه ۱۹۱۹ اغاز شد و قرار نبود دول بی طرف در ان شرکت کنند اما ایران بواسطه خسارات زیادی که از جنگ دیده بود در آن شرکت کرد. همراهان وزیر خارجه در این سفر مهم تاریخ روابط خارجی ایران ۵ نفر و عبارت بودند از محمد علی فروغی رییس دیوان عالی تمیز؛ سید ابوالقاسم خان انتظام الملک از وزارت خارجه،  میرزا حسین خان معین الاوزرا وزیر سابق فواید عامه و تجارت ؛ ادولف پرنی مستشار وزرات عدلیه  و عبدالحسین مسعود انصاری پسر مشاور الممالک . هدف اصلی این سفر تضمین استقلال سیاسی و اقتصادی و قضایی ایران ، جبران خسارات وارده و اصلاح خطوط سرحدی بود که با مخالفت جدی انگلستان مواجه بود. فروغی در یادداشتهای خود از این کنفرانس در همین رابطه می نویسد:

(( از قراری که استنباط می شود در طهران انگلیسیها می خواهند با دولت کارها را تمام کنند و حتی الامکان نگذارند مطلب ایران در کنفرانس بیاید)) (یادداشتهای روزانه ص ۲۵)

اشاره فروغی به مذاکرات  سرپرسی کاکس از طرف انگلیس در تهران با وثوق الدوله ، نصرت الدوله  و صارم الدوله است که درنهایت به قرار داد۱۹۱۹ معروف شد و رشوه چهار صد هزارتومانی انگلیس به افراد مذکور.  این رشوه ربطی به دو میلیون لیره استرلینگ وامی نداشت که دولت ایران دریافت کرد تا از مستشاران انگلیسی در اصلاحات مالی و اداری هزینه کند… فروغی که از مخالفین سرسخت این قرارداد بود معتقد بود با اجرای این قرار داد انگلیس صاحب اختیار مطلق مملکت خواهد شد فروغی وطن پرست دردر نامه ای به محمود وصال درباره این موضوع  نوشت:”ملت ایران اگر وجود داشت  اگر در ایران افکار عامه موثر بود ایا دولت ایران جرات می کرد این قرارداد اخیر را با انگلیس ببندد؟ ایا دولت انگلیس جرات می کرد چنین ترتیبی را به دولت ایران تحمیل کند؟ اگر بدانید در فرنگستان و امریکا از بسته شدن این قرارداد چه محشری برپا شد…ایرانی ها نمی خواهند داخل ادم باشند دیگران هم کاسه گرم تر از اش نمی توانند بشوند”( قبلی؛ صفحه ۳۴)

او در حین ماموریت دیپلماتیک  نیز دغدغه های فرهنگی خود را در حاشیه سیاست ورزی و دیپلماسی قرار نداد و به نامه سید حسن تقی زاده برای معادل یابی و واژه گزینی فارسی برای کلمات انگلیسی و فرانسوی پاسخ داد. او مصحح شاهنامه فردوسی و کلیات سعدی و رباعیات خیام بود  و نمی توانست از رسالت فرهنگی خود به بهانه ی کنش سیاسی بکاهد. او همان رجل سیاسی بود که به زیر دستانش در وزارتخانه های مختلف هشدار داده بود که اگر در مکاتبات اداری ضوابط فارسی نویسی را رعایت نکنند نامه ها را امضا نخواهد کرد. او بعنوان رییس فرهنگستان زبان هیچگاه با عربی نویسی دشمنی نکرد  و در زمانه ای که زدودن کلمات و عناصر عربی از فرهنگ ایرانی در نظام سیاسی رضا شاهی طرفدار داشت در رساله  پیام من به فرهنگستان در ۱۳۱۵ همگان را از دخالت تعصبات ملی و وطنی در امر زبان فارسی نهی کرد.(میلاد عظیمی,۱۳۹۹) او معتقد بود نباید انتقام جنگهای قادسیه و نهاوند را از لغات عربی موجود در زبان فارسی گرفت.

فروغی در ماموریت خارج از وطن بود که کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ رخداد و زمانی که بر گشت اولین وزیر خارجه ایران در قرن چهاردهم شد یعنی سال ۱۳۰۱  در دولت مستوفی الممالک.

فروغی در این کابینه همکار رضا خان شد که وزیر جنگ بود. فروغی در دولت بعدی مشیرالدوله وزیر مالیه شد(۱۳۰۲) و در دولت سردار سپه نیز از ابان ۱۳۰۲تا ۱۳۰۴  وزیر خارجه و وزیر مالیه بود. گویا هیچ دولتی نمی توانست از فروغی مستغنی باشد و همه مجبور بودند او را بکار گیرند. این نیاز به حدی بود که بعد از تغییر رژیم از قاجار به پهلوی نیز فروغی همچنان بر صدر بود و در فاصله اذر ۱۳۰۴ تا خرداد۱۳۰۵ یعنی بعد از خلع ید قارجاریه و با تاج گذاری رضا شاه فروغی ریاست هیات وزیران را برعهده گرفت و در مراسم تاجگذاری هم نطقی کرد که نشان می داد چه صدر اعظم فاضل و مسلطی بر تاریخ و ادبیات ایران بر صدر نشسته وقتی از جمشید و کیکاوس و کوروش و داریوش و نوشیروان و شاه اسماعیل و شاه عباس تجلیل کرد. فروغی در دولت رضا شاه مناصب گوناگونی را از وزارت تا سفارت تجربه کرد  و حضور او در ترکیه و ارتباط با مصطفی کمال پاشا یا  اتاتورک زمینه ساز سفر رضا شاه به ترکیه و ایجاد روابط راهبردی دو کشور شد که تا امروز ادامه یافته است .تاسیس دانشگاه تهران و فرهنگستان زبان  و ادب فارسی  و جشن هزاره حکیم فردوسی و افتتاح راه اهن از یادگاران مدیریت فروغی در این دوران است .

این صدر نشینی و میان داری فرهنگی و سیاسی تا سال ۱۳۱۴ ادامه یافت تا اینکه  بر اثر واقعه گوهر شاد و وساطتی که برای جلوگیری از اعدام مصباح السلطنه محمد ولی خان اسدی نایب التولیه استان قدس رضوی  که پدر شوهر فرشته خانم دختر بزرگش بود کرد مورد خشم رضا شاه قرار گرفت و خانه نشین شد . او تاوان یک بیت شعر را داد که  دروصف رضا شاه گفته بود که

در کف شیر نر خونخواره ای

غیر تسلیم و رضا کو چاره ای

اما از غضب رضا شاه در امان ماند و صرفا خانه نشین شد .

چه جالب است که فروغ فروغی  با دوران فراز دولت رضاشاهی و افول او با فرود دولت رضاشاهی همزمان است .. به عبارت دیگر اغلب محققین تاریخ معاصر معتقدند دوران حکومت رضا شاه یا پهلوی اول به بخش کاملا متمایز قابل تقسیم و بررسی است بخش اول که از سال ۱۳۰۴ تا ۱۳۱۴ را شامل می شود که دوران شکل گیری دولت مدرن و پیشرفت خیره کننده کشور است و دوره دوم از ۱۳۱۴ تا ۱۳۲۰ که دوران افول دولت رضاه شاه تحت تاثیر خودکامگی بیمارگونه اوست . فروغی در این دوره دوم و شش سال خانه نشینی دوباره به دغدغه و مسوولیت دیرین خود یعنی تالیف و ترجمه بازگشت. سیر حکمت در اروپا و آیین سنخنوری و حکمت سقراط محصول این دوران است بجای وزارت خانه و کاخ های صدرات ؛ ساکن فرهنگستان و دانشگاه علوم معقول و منقول شد و در شهریور ۱۳۲۰ که دولت رضا شاهی نفس های  پایانی  خود را می کشید مجددا با سلام وصلوات برای نجات ایران به نخست وزیری دعوت شد .

یکی از نکات جالب تاریخی درباره فروغی نظر مشترکا منفی سفرای اروپایی علیه اوست که نشان می دهد سیاست او با خوش امد انها تنظیم نمی شد.  سفیر المان و روسیه و بریتانیا او را دوست نمی  داشتند. وزیر مختار بریتانیا درباره او می نویسد بقای سلسله پهلوی را زمانی می توان تضمین کرد که رجال لایق و برجسته کشور از مناصب قدرت برکنار گردند و جای انها را به کسانی نظیر فروغی که برجستگی و استقلال فکری خاصی ندارد  و جاه طلب و قدرت پرست نیستند داده شود.

مدارا و پرهیز از جدل در گفتار و کردار شاخصه شخصیت فروغی بود که هم فرزندانش در روش تربیتی  از آن یاد می کنند و هم نصرالله انتظام رییس تشریفات دربار  در گرامی داشت روش دولت مردی فروغی به یاد می اورد. شاید بتوان این مدارا را در برابر رضاشاه خودکامه ؛  گوش به فرمانی تعبیر کرد از همین روی  نباید فراموش کنیم که تیمور تاش و سردار اسعد بختیاری در دورانی به فرمان رضاشاه کشته شدند که فروغی دوران دوم نخست وزیری خود را سپری می کرد و هیچ اعتراضی و تلاشی برای جلوگیری از این جنایت انجام نداد.  البته نمی توان چنین قضاوتی را در خلا صورت داد از زمانه ای صحبت می کنیم که نفر اول سرکوب رضاشاهی یعنی آیرم نیز از ترس اینکه روزی نوبت مجازات خودش شود به بهانه بیماری ازایران به المان گریخت و دیگر بازنگشت. اما این نقد به فروغی را نمی توان کتمان کرد که او اهل مجادله و ستیز و سرسختی در عرصه سیاست نبود.

بهر حال این همه فراز و فرود بدون درک شاخصه های اصلی شخصیت فروغی ممکن نیست و  درک تصمیمات و اقدامات او می تواند توام با نا داوری باشد. فروغی در پندنامه ای به فرزندانش محمد علی و ابوالحسن می نویسد:

بدان که هیچ پیش امدی هر اندازه بد به نظرآید ؛  بلیه و مصیبت حقیقی نیست و از آن اشفته نباید شد . مگر اینکه کاری بکنی که شرافت ذاتی تو را لکه دار کند و پیش نفس خود خجل گردی و خدا از ان راضی نباشد.

منویات و روحیات و اولویتها و شخصیت حقیقی فروغی را باید در نامه هایی جست که او به فرزندانش نوشت و انها را وصیت نامه حقیقی خود خواند که مربوط به سال ۱۳۰۵ است .

او در این نامه ها می نویسد که در جوانی اهل هوس و هوس نبودم تنها عشق و سودایی که در سر داشتم کسب معرفت بود و شرکت در تهیه موجبات خیر و سعادت ابنا نوع …. اوضاع مملکتی و ترتیب زندگانی شخصی ما هم نگذاشت در کسب معرفت و خدمت به ابناء نوع به طوری که منظورم بود موفق شوم ولیکن با همه محرومی و مهجوری که نصیب من شده باز خود را سعادتمند می دانم چه با شرافت و ابرومندی زندگی کردم. با اینکه در پی جاه و مقام نبودم به همه مقامات عالیه رسیدم. در حالی که به هیچ دنائت  و رذالتی تن در ندادم.

دینداری فروغی هم روشن بینانه و عمیق است او می نویسد : وقتی من از خدا می گویم آن وجودی را که مشهدی حسن و ربابه خانم و حاجی فلان و ملا بهمان تصور می کنند در نظر ندارم. خداوند همان حق و حقیقت است که در وجود او شکی نیست و مدار جمیع امور عالم است .هر شخص و هر امر که از خدا یعنی حقیقت دور شود به هر اندازه که از راه راست منحرف شده به همان نسبت از سعادت محروم می گردد .عقلای دنیا همه در این باب متفق بوده و اگر شخص کور نباشد هر روز به شهود و عیان می بیند و حسن می کند….من نه به موهومات قائلم نه خیالات شاعرانه دارم عرفان بافی نمی خواهم بکنم…انچه می گویم از روی تجربه و تحقیق و تعقل است .

آری انچه در بالا امد صرفا نگاهی گزیده بود گذرا به زندگی رجلی سیاسی و فرهیخته در تاریخ ایران ….درباره او و ساحتهای زندگی اش می توان بسیار خواند و گفت و شنید …اما غرض بیان ذو ابعاد بودن مردی است که فرهنگ در سپهر اندیشه او اصالت داشت و در تمام فراز و فرود های زندگی اش تحت الشعاع هیچ امری قرار نگرفت و عمیقا باور داشت تنها با  تکیه بر میراث غنی فرهنگی و ایینی ایرانی و اسلامی می توان زورق شکسته دولت را در ایران به ساحل تجددو پیشرفت رساند و برای تحقق این راهبرد از هیچ کوششی دریغ نکرد.. اهمیت این رویکرد فروغی زمانی اشکار می شود که وقتی بین اندیشه او و دیگرسیاست مداران و رجال سیاسی  در ۱۵۰ سال اخیر مقایسه می کنیم کارنامه او و همفکرانش را به مراتب درخشان تر و ماندگار تر می بینیم این نسل به جمع مدرنیسم و فرهنگ ایرانی  باور داشتند و با عمل و تصمیمات خویش نشان دادند مردان توسعه ایران هستند بدون اینکه از ریشه های تاریخی و فرهنگی  منحرف شوند   یا به بهانه حفظ اصالت ها عطای توسعه را لقای آن ببخشند.در پایان نمی توانم این جمله و سخن را نگویم که ایران اینده برای عبور از بحران ها و چالش ها به تربیت و ظهور و کنش فروغی ها و فراتر از فروغی ها متناسب با زمانه نیاز دارد.

 

 

منابع:

مقالات فروغی ؛ محمد علی ذکاءالملک (تهران: توس ,۱۳۸۴)

یادداشتهای روزانه محمد علی فروغی؛ به کوشش ایرج افشار و محمد افشین وفایی و پژمان فیروز بخش (تهران:سخن ,۱۳۹۴)

اندیشه پویا؛ سال نهم شماره ۷۱؛ بهمن ۱۳۹۹ صص۵۰ -۶۹

محمد علی فروغی ، اندیشه های دور و دراز، ۱۳۰۶؛ بی نام

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دکتر امیر دبیری‌مهر

امیر دبیری مهر متولد 1356 در تهران، دانش اموخته علوم سیاسی در مقطع دکتری است و از سال 1374 تا کنون در حوزه‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و رسانه‌ای به پژوهش و تدریس مشغول است. وی تا کنون پژوهش‌ها، مقالات، سخنرانی‌ها و گفتگوهای مطبوعاتی و رادیویی - تلویزیونی متعددی انجام داده است که دسترسی به برخی از آنها از طریق درگاه اینترنتی اندیشکده خرد میسر شده است. ریاست انجمن اندیشه و قلم از جمله مسئولیت‌هایی است که این عضو پیوسته انجمن علوم سیاسی ایران هم اینک عهده‌دار آن است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

17 − 14 =

دکمه بازگشت به بالا