کتاب‌ها و پژوهش‌هایادداشت‌ها و مقالات شخصی

مذاکرات هسته‌ای از منظر جامعه‌شناسی سیاسی

پس از قریب به ۱۲ سال از آغاز مناقشه هسته‌ای ایران و غرب، مذاکرات و گفت‌وگو و مفاهمه برای پایان بخشیدن به این مناقشه در دولت تدبیر و اعتدال در بستر تازه‌ای به جریان افتاده است. مقامات دولت یازدهم در یک هم‌آوایی نزدیک به هم استراتژی سیاست خارجی کشور و بویژه اهداف هسته‌ای ملی را بازتعریف کرده و بر آن شدند تا سیاست خارجی را که هشت سال پاشنه آشیل ایران محسوب می‌شد به منبع کسب قدرت و نفوذ تبدیل کند. از این رو دولت روحانی پایه اول سیاست خود را بر گشایش باب بسته روابط خارجی و حل و فصل منازعه هسته‌ای قرار داد. سیاستی که به نوبه خود دلیلی روشن برای عرضه داشت و آن، شکستن حصار تحریم و تهدید و گره گشایی از تنگنای معیشت مردم و باز کردن قفل زنگارگرفته سیاست خارجی و دیپلماسی بود. دغدغه‌ای که همان طورکه انتظار می‌رفت با حل و فصل اولیه آن در زمین مذاکرات ژنو باعث شد تا صحنه سیاست در ایران شاهد اتفاقاتی مهم در دو حوزه سیاسی و اقتصادی باشد. رهاورد گشایش در چالش هسته‌ای منحصر به دیپلماسی و اقتصاد نبود. بازگشت نشاط و امید به عنوان دو وجه مهم سیاست ورزی به عامه مردم- گروه‌ها و نیروهای سیاسی- نخبگان صحنه سیاست ایران، جلوه تازه‌ای از اجماع ملی و شادابی جامعه سیاسی ایران را حول پیشبرد برنامه مذاکرات دیپلماتیک به نمایش گذاشت. نمایشی که زیرپوست آن، حمایت خرد جمعی ایرانیان از گفتمان هسته‌ای دولت یازدهم و در نتیجه افزایش اعتماد اجتماعی به عنوان یک سرمایه ملی تعبیر شد. مطلب زیر، مقاله‌ای است که دکتر مجتبی مقصودی، دانشیار علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی دیروز ۳۱ فروردین ۹۴ بخش‌هایی از آن را در نشست «مذاکرات هسته‌ای لوزان از دیدگاه علوم سیاسی، دیدگاه‌های منتقد و موافق» ارائه کرد.

در این مقاله به جای پیگیری و تکرار بحث و گفت‌وگوها و اظهار نظرهای عمومی در باره مذاکرات هسته‌ای از منظر روابط بین‌الملل، سیاست خارجی و دولت و سیاست قدرت (به عبارتی تحلیل و بررسی از بالا) تلاش خواهد شد از منظر جامعه سیاسی، نیروها و گروه‌های اجتماعی، با عطف توجه به تجربه‌های تاریخی- جامعه‌شناختی (به عبارتی تحلیل از پایین)، مذاکرات ایران با ۱+۵ مورد طرح و بررسی قرار گیرد. همچنین تلاش خواهد شد در این عرصه پیامدها و دستاوردهای موضوع مورد طرح و بررسی قرار گیرد.

رویکرد بنده نسبت به مذاکرات، نگاه مثبت نسبت به اصل مذاکرات، تعاملات و گفت‌وگوی سازنده همچون اکثریت جامعه ایران است. این رویکرد محصول تجربه و مشاهده پیگیرانه سال‌های مناقشه ایران با جهان، محاسبه سود و زیان ادامه این فرآیند، برآورد مخاطرات، توجه به منافع ملی و آینده‌نگری جامعه سیاسی ایران است. قطعاً این یک زاویه دید نسبت به مسائل حیاتی کشور است و نفس برگزاری چنین جلساتی را که امید است آغازگر مذاکرات ملی در بسیاری از دیگر مسائل داخلی کشور و با همه نیروهای سیاسی باشد. با این باور که تکیه بر خرد جمعی زمینه‌ساز کاهش بسیاری از مشکلات سیاسی- اجتماعی کشور خواهد بود. صد البته به شرط آنکه این نشست‌ها ویترینی، تزئینی و نمایشی نباشد و اراده لازم برای توجه و اعمال و اجرا نیز وجود داشته باشد مغتنم ارزیابی می‌کند. در این مقاله تلاش خواهد شد به برخی از مهم‌ترین نتایج، پیامدها، دستاوردها و چشم‌اندازها از منظر جامعه‌شناسی سیاسی و تاریخی پرداخته شود.

نکته اول: ایجاد و گسترش حس امیدواری

امیدواری نسبت به حل و فصل یکی از مهم‌ترین مناقشات ایران با غرب و پیامدهای ناشی از دستیابی به تفاهم، جامعه سیاسی ایران را تا حدودی سرزنده، شاداب و با انگیزه ساخته است. «امید» و «نشاط» دو وجه مهم سیاست‌ورزی در دوران کنونی است که گوهری نسبتاً کمیاب در عرصه سیاست‌ورزی ایرانی است و گهگاه ظرفیت‌هایی ظاهر ولی به دلیل استمرار نداشتن و دستیابی به چشم‌انداز مورد انتظار، امید و نشاط از جامعه رخت برمی‌بندد و جای خود را به سردرگمی و روزمرگی می‌دهد. سیاستمداران ایرانی باید مد نظر داشته باشند که جامعه سیاسی ایران در حال حاضر امیدوارتر از هر زمانی به آینده می‌نگرد؛ به بهبود وضعیت معیشت و کسب و کار از پی رفع تحریم‌ها و کاربست تدبیرها، امیدوار به گشایش بیشتر فضای سیاسی و آزادی‌های مدنی و اجتماعی، امیدوار به مسئولیت‌پذیری و پاسخگویی بیشتر مقامات و مسئولان، امیدوار به شفافیت‌ها و دوری از رانت‌جویی و رانت‌خواری‌ها از طریق شایسته‌سالاری، امیدوار به دور شدن کابوس جنگ، حمله و تحریم، امیدوار به تحقق وعده‌های دولت و… است. پاسداشت این امید و نشاط یک وظیفه ملی است. هرچند نباید فراموش کرد نیروهایی در سطح بین‌المللی، منطقه‌ای و داخلی به دنبال سرخوردگی و دلمردگی و ناامیدی و غم در سطح ملی‌اند. در واقع، در کنار «کاسبان تحریم»، باید «کاسبان غم و نومیدی» را به دشمنان این ملت افزود.

نکته دوم: شکاف در انحصار تصمیم‌گیری‌های حیاتی

تجربه تاریخی ایران معاصر حکایت از آن دارد که مهم‌ترین تصمیمات سیاسی سرنوشت‌ساز این مملکت فارغ از هرگونه ارزش‌گذاری و توجه به نتایج آن تنها توسط معدودی افراد گرفته شد. از واگذاری امتیاز توتون و تنباکو تا واگذاری امتیاز «دارسی» و متعاقب آن انعقاد قرارداد ۱۹۳۳، از تعطیلی نظام چند حزبی و تأسیس نظام تک‌حزبی رستاخیز تا پیگیری سیاست‌های هسته‌ای در زمان محمدرضاشاه تاکنون، فرآیند سیاستگذاری در مسائل مهم و حیاتی کشور، کمتر عمومی بوده است و سیاستگذاری‌ها و تصمیمات حیاتی پشت درهای بسته صورت پذیرفته است و پس از اتخاذ تصمیم یا اعلام عمومی آن، ملت را به پایکوبی و جشن پیروزی فراخواندند. تصمیم و شروع به اجرا از آن مطلع شده و سود و زیان تصمیمات مسئولان را بر دوش گرفته و پرداخته‌اند. بدین لحاظ، حتی با پذیرش و اتخاذ بهترین تصمیمات و سیاستگذاری‌ها، ملت آن تصمیمات را از آن خود و برای خود ارزیابی نمی‌کردند، لذا احساس دین و مسئولیتی در قبال آن‌ها نمی‌کرد. مشخصاً به نظر می‌رسد روند متصلب و بسته سیاستگذاری و تصمیم‌گیری در مذاکرات اخیر دچار شکاف شده است.

نکته سوم: ایجاد فضا و ظرفیت‌های گفت‌وگویی و بویژه گفت‌وگوی انتقادی

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های شرایط جدید ایجاد فضای بحث و گفت‌وگو در مورد یکی از مهم‌ترین مسائل ملی است. ایجاد «ظرفیت‌های گفت‌وگویی و گفت‌وگوی انتقادی» یکی از دستاوردهای شرایط جدید است که باید مغتنم شمرده شود و به فال نیک گرفته و امیدوار باشیم با درس‌آموزی از این شیوه حسنه، الگوی سیاستگذاری در تمامی مسائل کلیدی و مهم کشور بدین گونه باشد. در واقع به دلیل پیامدهای غیرقابل انکار تصمیمات مهم، حیاتی و ملی واگذاری مسئولیت تصمیم‌گیری به یک تیم و حتی یک فرد هر چند نخبه و یگانه دهر اشتباه تاریخی است؛ شرایط جدید بویژه دیپلماسی عمومی و آشکار به جای دیپلماسی پنهانی و ظرفیت‌های گسترده اطلاعاتی و ارتباطی باعث حضور فعالانه‌تر نیروهای اجتماعی در فضاهای رئال و مجازی شده و امکان بحث و نظر را فراهم ساخته است.

نکته چهارم: به رسمیت شناخته شدن حقوق ملت برای مشارکت در تصمیم‌گیری‌های حیاتی

از جمله معدود مواردی است که جامعه ملی احساس می‌کند به رسمیت شناخته شده و در یکی از نفسگیرترین و حساس‌ترین مذاکرات تاریخی، لحظه به لحظه با تیم مذاکره کننده بوده و از صمیم قلب برای توفیق آنان و برای توفیق ملت ایران دعا کرده است، جامعه سیاسی ایران با درک شرایط حساس تاریخی، ملی و منطقه‌ای و با اشراف به محدوده‌ها و محدودیت‌ها، با توجه به عملکردهای دولت‌های گذشته و با احساس مسئولیت نسبت به شرایط حساس منطقه‌ای، به صورتی واقع‌بینانه و فراتر از شعارهای خیالی و توهمی، توفیق نسبی تیم هسته‌ای ایران را در یک بده بستان تاریخی می‌پذیرد.

نکته پنجم: رویکرد همدلانه جامعه با تیم مذاکره کننده به مثابه سرمایه‌ای ملی

رویکرد همدلانه جامعه ملی از اقشار و طبقات مختلف با تیم مذاکره کننده در مذاکرات ۱+۵ در تاریخ ایران بی‌سابقه است. ظهور و بروز این احساس که اولاً تیم مذاکره کننده برای سرنوشت ملت تصمیم می‌گیرد و همگان مسئولیت تاریخی در دفاع روحی، روانی، قلبی و قلمی و قدمی از تیم هسته‌ای دارند، غیر قابل انکار و تردید است. ثانیاً این رویکرد همدلانه جامعه ملی با ائتلاف طبقاتی و وحدت اجتماعی اقشار مختلف اجتماعی همبسته شده است و در این آوردگاه تاریخی و حیاتی، ملت، دولت را تنها نگذاشته است.

نتیجه آنکه؛ «افزایش اعتماد اجتماعی و ملی» و تا حدودی رضایت نسبی از فرآیند مذاکرات، «افزایش سرمایه اجتماعی» و گسترش تعامل و نزدیکی دولت با ملت؛ «کاهش یکی از شکاف‌های تاریخی در مناسبات دولت-ملت» ارزیابی می‌شود که در نوع خود کم نظیر است.

نکته ششم: واقع‌بینی، صلح‌جویی و مداراطلبی جامعه سیاسی ایران

صلح، صلح و باز هم صلح مهم‌ترین منفعت واقع‌بینانه جامعه سیاسی ایران است. تجربه تاریخی مؤید «روح صلح‌طلبی و مداراجویی ایرانیان» است. واقع‌بینی مفرط و حزم‌اندیشانه جامعه سیاسی ایران در آشفته بازار خون، آتش و دود در منطقه خاورمیانه که از هر سو صدای توپ و تفنگ و فغان ملت‌ها شنیده می‌شود و کم و بیش جامعه ایران را در معرض مخاطرات جدی قرار داد، تحسین‌برانگیز است. احتیاط، حزم‌اندیشی و واقع‌بینی سیاسی حکم می‌کند کشور و جامعه را از احتمال بروز هرگونه جنگی دور بسازیم. آلام و مصائب جنگ‌ها فراتر از تصور است و مخاطرات ناشی از آن غیرقابل محاسبه.

جامعه سیاسی ایران واقع‌بینانه ارزیابی می‌کند؛ هزینه بروز یک جنگ، حتی یک جنگ محدود در داخل مرزهای کشور چقدر است؟ به عنوان نمونه؛ هزینه‌ها، صدمات، آلام و مصائب جنگ و حتی زیان‌ها و از دست رفتن فرصت‌های اقتصادی- اجتماعی برای ملت‌های عراق، سوریه، یمن چقدر است؟ این ملت‌ها تاوان چه سیاست‌هایی را می‌پردازند؟ لذا جامعه سیاسی ایران در آشفته بازار سیاست‌ورزی در سطح منطقه، منطق مذاکره و تعامل را بر منطق اسلحه ترجیح داد.

منش، روش و فرهنگ جامعه سیاسی ایران «مداراجویی، صلح‌طلبی و تعامل سازنده با جهان» است. جامعه سیاسی ایران به لحاظ انتظارات ارزشی و گذشته پرافتخار خود، خویش را فراتر از وضع موجود می‌داند و شایسته بهترین‌ها به لحاظ شأن، پرستیژ، ثروت، قدرت و جایگاه منطقه‌ای و بین‌المللی می‌داند. دور شدن از فضای نظامی- امنیتی و کاهش قدرت و مانور نیروهای افراطی و رادیکال یک دستاورد برای جامعه سیاسی صلح‌طلب و مداراجوی ایران تلقی می‌شود.

نکته هفتم: رویکرد مثبت جامعه روشنفکری به مذاکرات هسته‌ای

در جامعه‌ای که مخالف‌خوانی با سیاست‌های دولت معمولاً رایج است و گاه به مثابه یک ارزش محسوب می‌شود. همچنان که نقد و مخالفت ناظر بر متفاوت دیدن، عمیق و فراتر از ظواهر نگریستن محسوب شده، در جامعه‌ای که همراهی با سیاست‌های دولت، حکومتی شدن، قلم به مزد شدن محسوب می‌شود و معمولاً مرسوم نیست، حمایت بخش‌های زیادی از جامعه روشنفکری از مذاکرات هسته‌ای یک نقطه عطف محسوب می‌شود. «عملگرایی، واقع‌بینی و تعاملات جامعه روشنفکری با سیاست‌های ملی» یک دستاورد تلقی می‌شود که باید آن را پاس داشت.

جامعه روشنفکری ضمن انتقاد سازنده، از روند کلی مذاکرات و تعاملات با جهان خارج استقبال کرده و این مذاکرات را آغازگر فرآیندی می‌داند که در دراز مدت موجب تعمیق توسعه سیاسی، گسترش آزادی‌های سیاسی، اجتماعی و محدود شدن نهاد قدرت خواهد شد.

نکته هشتم: گذار از مذمومیت تاریخی-اجتماعی و سیاسی مذاکرات سیاسی

یک از دستاوردهای مذاکرات هسته‌ای «گذار از مذمومیت تاریخی- اجتماعی مذاکرات سیاسی» است. جامعه سیاسی ایران در دوران معاصر هیچ گاه نظر مساعدی نسبت به مذاکره با بیگانگان بر سر منافع حیاتی کشور و جامعه نداشته است. پاشنه آشیل دولت مصدق در ملی کردن صنعت نفت، پاسخ منفی به انواع و اقسام پیشنهادهای واصله و از جمله پیشنهاد بانک جهانی بود. با وجود ظرفیت‌های مثبت پیشنهاد بانک جهانی برای حل و فصل مسأله نفت و تمایل باطنی مصدق به این راه حل، وی با تمکین به نظر مشاوران خود که در صورت مذاکره از سوی منتقدان و حزب توده خائن شمرده می‌شود از توافق با بانک جهانی سر باز زد، حال آنکه پذیرش این توافقات حداقل چند سالی به جنبش ملی شدن صنعت نفت توش و توان تازه‌ای می‌داد.

در دوران پس از انقلاب نیز مذمومیت مذاکره، بویژه مذاکرات رودررو موجب تطویل برخی مناقشات شد. به نظر می‌رسد جامعه سیاسی ایران در حال عبور از این مذمومیت تاریخی است.

نکته نهم: تقویت گفتمان اعتدال و میانه‌روی

هرچند انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ نشانی از نیاز و تأیید رویکرد اعتدالی و میانه‌روی از سوی اکثریت جامعه سیاسی ایران است، توفیق در کارزار مذاکرات هسته‌ای تقویت کننده وزن نیروهای میانه‌رو و مصالحه‌جو در درون جامعه ایران است، واقعیت این است که رادیکالیزم، افراط‌گرایی، بنیادگرایی عرصه را بر نیروهای میانه رو نه تنها در ایران، بلکه در سطح منطقه خاورمیانه تنگ کرده است.

نکته دهم: تعمیق توسعه سیاسی

«تنش پرهیزی» مهم‌ترین بستر توسعه سیاسی در جامعه ایران محسوب می‌شود. هرگونه زمینه‌سازی برای دستیابی نداشتن به آرامش و امنیت ملی و حتی منطقه‌ای، ضد توسعه و توسعه سیاسی ارزیابی می‌شود. وجود تنش و ناامنی مهم‌ترین بهانه نیروهای اقتدارگرا در همه جهان و از جمله ایران است که آزادی‌های سیاسی- مطبوعاتی، رسانه‌ای، نهادهای مدنی، حقوق شهروندی در قانون اساسی و شفافیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، دسترسی آزاد به اطلاعات و شبکه‌های اطلاع‌رسانی را برنمی‌تابند و منتظر بهانه‌ای برای از بین بردن همه دستاوردهای جوامع ملی‌اند. به نظر می‌رسد «گریز آگاهانه و هشیارانه از تله‌های خشونت‌زا و تنش‌زا یک وظیفه ملی و دینی» از سوی نیروهای آزادیخواه در سطح جهان، منطقه و ایران است. قطعاً، آتش‌افروزی به نفع نیروهای دلسوز اجتماعی و مصلح نیست. بدین لحاظ، «کمپین صلح‌جویی و آرامش‌طلبی» یک نیاز منطقه‌ای است. حفظ دستاوردهای توسعه‌ای در سطح منطقه بشدت متشنج خاورمیانه و در میان کشورهای مسلمان جز از طریق نیروهای صلح‌جو و ضد جنگ امکانپذیر نیست. باید امیدوار باشیم که مذاکرات ایران با ۱+۵ ضمن کمک به تنش پرهیزی در دراز مدت بسترساز توسعه سیاسی باشد.

نکته یازدهم: انتظار بهبود وضعیت کسب و کار و ارتقای وضعیت و جایگاه طبقه متوسط

با وجود افزایش کمی و بهبود وضعیت کیفی و رو به صعود طبقه متوسط جدید در طول دوران سازندگی و اصلاحات؛ سال‌های ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ برای طبقه متوسط، بویژه طبقه متوسط شهری و حقوق‌بگیر بیشتر به یک کابوس شبیه بود. به موازات افول وضعیت کسب و کار و وابستگی بیش از پیش اقتصاد کشور به درآمدهای حاصل از فروش نفت و کسب نزدیک به ۶۰۰ میلیارد دلار درآمد ارزی و فرصت‌سوزی‌های تاریخی دولت در این ارتباط، طبقه متوسط شهری نیز افول وضعیت اقتصادی و شأن اجتماعی- فرهنگی و منزلت سیاسی خود را نظاره‌گر بود. طبقه متوسط در چنین وضعیتی سیاست صبر و انتظار را پیشه خود ساخت تا در شرایط مساعد بر سیاست و فرهنگ ایرانی تأثیرگذار باشد. قطعاً توفیق در تعاملات هسته‌ای با ۱+۵ در درازمدت آن فرصت مورد انتظار را برای طبقه متوسط فراهم خواهد آورد تا یک بار دیگر شاهد بهبود کسب و کار و ارتقای جایگاه، شأن اجتماعی- فرهنگی و تأثیرات بیشتر این طبقه باشیم.

درس‌ها و بایسته‌ها

اول: توجه و بازبینی ساختار و نظام تصمیم‌گیری

چه مشکل اساسی و ریشه‌ای در ساختار سیاسی و نظام تصمیم‌گیری کلان کشور وجود دارد که هر از چندگاه ضمن بازتولید بحران تصمیم‌گیری، دیرهنگام و شاید در شرایط فشارهای سنگین و تنگناهای سخت داخلی و خارجی به حل و فصل مسائل از سر ناچاری مبادرت می‌ورزد؟ آیا فرآیند تصمیم‌گیری‌های کلان و حیاتی در همه کشورها این گونه است یا مختص ایران و معدود کشورها است؟ چه ظرفیت نهفته‌ای در نظام سیاسی کشور چرخه بحران تصمیم‌گیری را موجب می‌شود؟ مشخصاً، با توجه به نکات پیش گفته و از جمله تحولات عظیم بین‌المللی و منطقه‌ای به نظر می‌رسد بازبینی فرآیند تصمیم‌سازی، تصمیم‌گیری و اجماع‌سازی، تعریف منافع ملی، اولویت‌های سیاست داخلی و خارجی الزام دیر یا زود نظام سیاسی در ایران باشد.

دوم: مدیریت مطالبات و انتظارات فزاینده

دامن زدن به مطالبات و انتظارات و دادن وعده‌های دست نیافتنی آفت مدیریت سیاسی در کشور است که مجدداً شکاف دولت- ملت را تشدید خواهد کرد. در حال حاضر برخی این گونه مطرح می‌کنند که از فردای توافقات هسته‌ای مشکلات جامعه حل خواهد شد. حال آنکه واقع امر چیز دیگری است. در شرایط کنونی مدیریت مطالبات و انتظارات فزاینده باید در دستور کار مسئولان نظام قرار گیرد تا بعد از حل و فصل مناقشات ایران و غرب در عرصه داخلی دچار تعارضات جدی نشویم. بدین لحاظ انتظار می‌رود همزمان با پیشبرد مذاکرات هسته‌ای، مطالبات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه مدیریت شود.

سوم: چالش‌های کارآمدی

محدودسازی جهتگیری و عملکرد مدیریت سیاسی کشور، تنها به حل و فصل مناقشات نوعی تقلیل در وظایف، مسئولیت‌ها، وعده‌ها و شعارهای داده شده از سوی دولت کنونی است و قرار دادن همه فعالیت‌های دولت، ذیل مذاکرات هسته‌ای، کم‌توجهی به نیازها و تقاضاهای جامعه سیاسی تلقی می‌شود که در گذر زمان چالش‌هایی به دنبال خواهد داشت.

چهارم: حفظ حس امید و اعتماد به دولت تدبیر

در صورتی که مردم و نیروهای اجتماعی در حوزه عمومی تغییر محسوسی مشاهده نکنند و مطالبات همچنان پابرجا باشد یا تنگناهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جای خود را به گشایش‌های محسوس و دستاوردهای ملموس ندهد، حس امیدواری و اعتماد به دولت تدبیر و امید از جامعه رخت خواهد بست و این فرآیند، علامت خوبی نه تنها برای دولت کنونی، بلکه آینده نظام سیاسی نخواهد بود. بدین لحاظ حفظ روحیه امیدواری یک وظیفه ملی است.

+ منبع: روزنامه ایران

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهار × 3 =

دکمه بازگشت به بالا