یادداشت‌ها و مقالات شخصی

تحول در نظریه‌های روابط بین‌الملل – نظریه واقع‌گرایی

(شامل: جزوه کلاسی دکتر امیر دبیری‌مهر، خلاصه کتاب خانم مشیرزاده از ص ۷۳ تا ۹۳ و خلاصه فصل اول کتاب پنجاه متفکر بزرگ روابط بین‌الملل گریفیتس و همکاران ترجمه علیرضا طیب نشر نی، صص ۱۵ و ۱۶)

واقع‌گرایی به‌عنوان مهم‌ترین و پایدارترین نظریه روابط بین‌الملل و ازمنظری همخوان با واقعیت‌های بین‌الملل بدلائل زیر می‌تواند عینی‌ترین، محسوس‌ترین و شاید هم کاربردی‌ترین نظریه باشد:

نزدیکی به عملکرد سیاستمداران در عرصه بین‌الملل

نزدیکی با فهم متعارف از سیاست بین‌الملل

واقع گرایان معتقدند مناسبات حکومت‌ها در نبود حکومت جهانی شکل می‌گیرد و این به معنای اقتدار گریز بودن نظام بین‌الملل است.

بهترین راه شناخت روابط بین‌الملل از دید آن‌ها تمرکز روی چگونگی توزیع قدرت و ساختار سیاست قدرت در عرصه روابط بین‌الملل است. بنابراین از ان جهت که توزیع قدرت در گذر زمان تغییر می‌کند اتفاق نظری در خصوص توزیعان مبیان دولت‌ها وجود ندارد پس می‌توان گفت روابط بین‌الملل قلمرو ضرورت و استمرار در گذر زمان است.

نگاه واقع‌گرایان در باره تغییرات در نظام بین‌الملل بر محور تغییرات برساخت شده از توازن قدرت میان دولت‌هاست. بنابراین می‌توان گفت آنه اامکان کمی به را یتغییر بنیادی جستارهای خود قائل‌اند.

اندیشمندان این حوزه عمدتادر پی پاسخ به چهار سؤال زیر هستند:

– سرچشمه اصلی ثبات و بی ثباتی در نظام بین‌الملل کدام است؟

– توازن قدرت بالفعل و مرجح در نظام بین‌الملل چیست؟

  -قدرت‌های بزرگ در برابر یکدیگرو در قابل دولت‌های کوچک باید چگونه رفتار کنند؟

–  سرچشمه و پویش‌های تغییرات معاصر در توازن قدرت کدامند؟

به‌واسطه وجود دیدگاه‌های اشکال مختلف واقع‌گرایی به شرح ذیل قابل بیان هستند:

  • کلاسیک ۲- نو واقع‌گرایی ۳- نوکلاسیک

واقع‌گرایی کلاسیک:

سه سنت واقع‌گرایی از منظرمایکل دوئل:

۱- بنیادگرایی: متأثر از ماکیاولی که براهمیت بلند پروازی فردی استوار است

۲- ساختارگرایی: متأثر از آراء توماس هابز

۳- تکوین گرایی: متار از دیدگاه‌های ژان ژاک روسو که بر اهمیت عوامل سطح (سرشت و قدرت روابط میان جامعه و دولت) تاکید دارد.

بنابراین می‌توان گفت واقع  گرایی کلاسیک ریشه در آراء متفکران کلاسیک چون توسیدید، سنت آگوستین، ماکیاولی و هابز دارد.

توسیدید

تاریخ نگار یونانی جنگ پلوپونزی مسئله قدرت و عدالت را به‌عنوان بنیان رفتار بین‌المللی مورد توجه قرار می‌دهد و در این حوزه معیارهایی از جمله عدم مداخله، وفاداری به اتحادیه، احترام به حقوق بشر را به‌عنوان اهداف این مکتب فکری عنوان می‌کند. به‌واسطه آن در مقابل افرادغالبا بد بینی قرار می‌گیرد که معتقدند در سیاست بین‌الملل اقویا آنچه می‌خواهند می‌برند و ضعفا آنچه را که باید تسلیم می‌کنند.

او از جمله عقاید توسیدید که به‌عنوان بنیان واقع‌گرایی محسوب می‌شود اینست که: حق … فقط در میان برابرها مطرح است حال آنکه اقویا آنچه را که می‌توانند انجام می‌دهند و ضعفا از آنچه می‌خواهند رنج خواهند برد. ص ۷۵

توسیدید را از بدبینان اخلاقی در سیاست و به‌عنوان ویژگی سنت فکری واقع‌گرایی می‌شناسند.

از جمله وجوه اشتراک او با دیگر واقع گرایان توجه او به مازنه قدرت است.

بنابر دیدگاه او جنگ اسپارت علیه آتن برای جلوگیری از برهم خوردن موازنه قدرت و بازدارنده بود.

توسیدید به دو گانه عدالت و قدرت باور دارد و اینکه همواره طرفداران قدرت پیروز بودن و حق عدالت همیشه میان برابرها مطرح است، ازنوعی بدبینی اخلاقی و بدبینی به سرشت بشر حکایت می‌کند.

منسیوس فیلسوف چین باستان

سرشت بشر را زیبا می‌داند اما برآن است که انسان تحت تأثیر نیروهای بیرونی سرانجام از زیبایی آغازش محروم می‌ماند.

تاکید فلاسفه مکتب قانون گرایی چین باستان از جمله شون دزو از نظرتاکید بر عامل قدرت در کلیه روابط از جمله روابط بین حکومت‌ها به نوعی واقع‌گرایی محسوب می‌شوند.

کاتیلیا

درکتاب خود بنام آرتاساسترا (هنر حکومت داری): ضمن تعریف قدرت برمبنای نیل به اهداف و با تبدیل آن به کانون اصلی چارچوب نظری خود سهم عمده ای در اندیشه واقع‌گرایی دارد.

 اوتبلیغات جاسوسی و قتل برای کنترل حکومت را مجاز می‌داند، از منظر او ماهیت هرج و مرج گونه روابط بین‌الملل چنین ایجاب می‌کند.

کاتیلیا در کتاب خود به توصیف جهان می‌پردازد انچنان که هست نه آنچنان که باید باشد، اگرچه اصول فکری او ممکن است ازنظر اخلاقی بدبینانه به نظر برسد اما خودش گفته که صرفاً واقعیت هرج و مرج گونه و کنترل نشده را به‌عنوان روابط بین‌الملل پذیرفته  و معتقد است ماهیت اینگونه روابط  قبول تبلیغات جاسوسی، قتل و براندازی خارجی را آسان می‌نماید.

آگوستین قدیس

دولت‌های روی زمین را قابیلیان ناپاک و دنیوی می‌داند، امکان صلح پایدار در جوامع دنیوی را نفی می‌کند؛ معتقد است صلح طلبی منوط به انطباق خواسته‌ها بر آمالشان است و به همین دلیل در صورت امکان به جذب مخالفان از راه مسالمت آمیز می‌پردازند و در غیراین صورت به جنگ متوسل می‌شوند.

راینهولد نیبور واقع گرای بزرگ معاصر معتقد است در قرون وسطی واقع‌گرایی سیاسی به‌واسطه آگوستین قدیس شکل می‌گیرد بنابراین او را بزرگ‌ترین واقع گرا می‌داند.

ماکیاولی:

ای.اچ.کار: در تاریخ غرب تحت تفوق امپراطوری روم و بعد کلیسای کاتولیک خیر سیاسی و خیر اخلاقی یکی دانسته می‌شد. وبا فروپاشی نظام قرون وسطی بود که تباین میان نظریه و عمل سیاسی حاد و پر چالش گردید.

ای.اچ.کار با اشاره به سه رکن آموزهای سیاسی ماکیاولی او را نخستین واقع گرای مهم سیاسی برمی شمارد:

بنا به دیدگاه او ماکیاولی معتقد بود:۱. تاریخ یک مسلّم علت و معلولی استو با تلاش فکری  فقط می‌توان آنرا درک و تحلیل کرد نه هدایت به‌واسطه تصورات؛۲. عمل نظریه را می‌سازد و نه بلعکس؛۳. سیاست تابع اخلاق نیست بلکه بلعکس این اخلاق است که تابع سیاست است.

وجود اخلاقیات مؤثر بدون قدرت و اقتدار مؤثر امکان پذیر نیست (اخلاق برآیند قدرت است.(

دیدگاه بدبینانه او به سرشت بشر، تاکید او بر لزوم اتخاذ معیارهای اخلاقی متفاوت، معیارهای اتخاذ شده از سوی فرمانروا برای تضمین بقاء دولت را یم توان نقطه عزیمت مکتب واقع گرایانه (سیاست قدرت) ماکیاولی دانست.

توماس هابز

به دلیل بدبین بودن به ذات بشر امکان تغییر بنیادین رفتار را باور نداشت.

همانند ماکیاول اخلاق را از سیاست جدا می‌کرد

 وجود نوعی قدرت قهری قبل از جایابی عادل و ظالم

روابط بین‌الملل را در وضعیت طبیعی تلقی می‌کرد که در آن قانون جنگل حاکم است.

معتقد بود در شرایط هرج و مرج دایمی هر جامعه دارای حاکمیت حق دارد با پذیرش خطرات حقوق مربوط به حفظ خود و دفاع مشروع را که تنها عامل تحدید آن‌ها همان حقوق از سوی دیگر جوامع دارای حق حاکمیت است بکار گیرد.

هابز معتقد بود میثاق‌ها بدون شمشیر راه به جایی نمی‌برد.

تفاوت او با واقع گرایان متأخر وجود این  باور اوست که برقراری حفظ نظم در نظام سیاسی بین‌الملل را از طریق مدیریت قدرت توسط نهادهای ممکن می‌دانست.

هگل

اهمیت جایگاه قدرت در تفکر هگل و این برداشت او که مهم‌ترین وظیفه دولت‌ها حفظ خود است به‌عنوان بنیان نظری واقع‌گرایی علاوه بر آنکه به‌واسطه همین ایده جزء واقع گرایان قرار می‌گیرد. میزان تاثیرگذاری او را بر واقع گرایان جلوه گر می‌سازد.

هانریش فون ترایچکهه

این مورخ آلمانی  علاوه برآنکه سیاست قدرت را نه اسارت بلکه بیان مستند مشیت الهی می‌داند معتقد است که جنگ بربریت نیست بلکه آزمونی الهی است که سرنوشت ملت‌ها را به حق تعیین می‌کند.

در تفکر او ترکیبی از توجیه و ستایش حاکمیت دولت‌ها، رقابت قدرت‌ها وجنگ به چشم می‌خورد.

تفاوت دیدگاه واقع گرایانه ترایچکه با واقع گرایان در نگرش آرمان گرایانه اوست.

ماخت پولیتیک از نظر او یک ارزش است نه آنکه صرفاً یک واقعیت باشد.

زمینه تاریخی طرح نظریه واقع گرا در نیمه قرن بیستم

واقع‌گرایی نوین به‌عنوان واکنشی است دسته جمعی در مقابل آرمان گرایی

نشر کتاب شهریار ماکیاولی را می‌توان سرآغاز نبرد فکری آرمان گرایان و واقع گرایان قلمداد نمود.

۱۹۲۰ تأسیس نهادهایی که لحن حقوقی و اخلاقی داشتند و موضوعات مورد بررسی عبارت بودند از جامعه ملل، حقوق بین‌الملل و تشریح قرار دادها موجب ایجاد و اتخاذ این رهیافت حقوقی، اخلاقی (آرمانگرایانه) شد که جنگ را هم تصادف و هم گناه می‌دانست. زیرا نهادی که بتواند گزینه معناداری در مقابل جنگ تعریف کند وجودنداشت. همچنین جنگ به‌عنوان گناه نشان دهنده بعدتاریک سرنوشت بشر پنداشته می‌شد.

با آغازبحران اقتصادی ۱۹۲۹، روح همکاری بین‌المللی موجود در میان دولت‌ها از بین رفت و معمولاً دولت‌ها برای حفظ منافع دست به اقداماتی می‌زدند که از نظر صلح جهانی غیر قابل جبران بود. (ظهور دیکتاتوری لجام گسیخته در آلمان، ایتالیا و ژاپن، اتخاذ سیاست‌های توسعه طلبانه ژاپن وآلمان، وقوع جنگ دوم جهانی با ۶۰ میلیون کشته و…) به‌عنوان نشانه‌هایی از بی اعتباری نظریه آرامان گرایی و بی اثر بودن تلاش آرمانگرایان برای ایجاد صلح ازطریق هنجارهای حقوقی که توسط نهادهای فوق ملی اعمال می‌شد، در سیاست بین‌الملل بودند که نام گذاری سیاست بین‌الملل به سیاست قدرت را سبب شد. و به ظهور واقع‌گرایی انجامید.

جنگ جهانی دوم  که از سویی حامل پیام نادیده انگاشتن سیاست قدرت بود و از بعدی دیگر پیامی از عقلانیت و نظم پذیری بشر به همراه نداشت این فرصت را برای آرامانگرایان به وجود آورد که خواستار ممزوج قدرت و حقوق بین‌الملل برای حفظ صلح و حل و فصل اختلافات باشند.

در امریکا پس از جنگ که مدافع اصلی غرب در برابر شوری بود واقع‌گرایی به مکتب مسلط تبدیل شد.

مارتین وایت

وجه تمایزتاریخ نوین از تاریخ قرون وسطی اولویت انگاره قدرت برانگاره حقانیت است و این دیدگاه عامیانه که سیاست خارجی را سیاست قدرت فرض می‌کند عاری از ژرف نگری نیست. ص ۸۲

نظریه‌ها  به‌عنوان تجهیز کنندگان ذهن از دل واقعیت بیرون می‌آیند و ادعا دارند که درک واقعیت را برای اذهان مسلح آسان می‌کنند.

درک پیچیدگی  واقعیت‌ها به‌واسطه ذهن ساده امکان پذیر نیست و این نظریه‌ها هستند که کار درک پیچیدگی‌ها را آسان می‌کنند.

واقع‌گرایی کلاسیک شامل دو شاخه است:۱. اندیشه واقع‌گرایی (توضیحات قبلی) ۲. واقع‌گرایی نوین (نیمه قرن بیستم بعد از جنگ(

واقع‌گرایی نوین همراه با احیاگری انگاره‌های سنتی:

متفاوت از نو واقع‌گرایی است.

انگاره‌های سنتی:

۱- دولت‌ها بازیگران اصلی سیاست بین‌الملل

۲- محیط بین‌الملل آنارشیک است (ریشه در برداشت هابز)

۳- جنگ را نمی‌توان منسوخ کرد بلکه می‌توان کاهش داد.

۴- منافع مشترک بشر مانع جنگ نیست. (ردنو کارکردگرایی)

۵- مدیریت نظام جهانی باید مبتنی بر منافع باشد. (رد نهادگرایی نولیبرال)

۶- بهترین راه حفظ صلح موازنه قدرت است.

تاریخ طولانی طرح منافع ملی دولت‌ها و حساسیت کنشگران در این مورد تحت عناوین اراده شهریار و منافع پادشاهی یا مصلحت دولت به ظهور شکل جدید از سازمان سیاسی و واحدهای سیاسی که وفاداری خود را معطوف به آن کردند منجر شد و اصلاحات جدید شکل گرفت.

جذابیت منافع ملی برای تحلیل گران علاقمند به ارزیابی سیاست خارجی از آن جهت که منافع ملی را راهی برای تعیین کارایی سیاست‌های گذشته، حال و آینده تلقی می‌کردند نهایتاً به بروز جنگ جهانی دوم منجر شد.

موازنه قدرت علاوه بر آنکه مفهوم جدیدی نبود از یک سو کلید سیاست خارجی بسیاری ازکشورها از جمله بریتانیا محسوب می‌شد و به‌عنوان ابزاری برای حفظ صلح میان شورها مورد توجه اندیشمندان و سیاستمداران بود.

واقع‌گرایی نوین برمبنای آنچه واقع گرایان سنتی صادره ازاروپا و متفاوت از نو واقع‌گرایی دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ که ویژگیهایی کاملاً متفاوتب از واقع‌گرایی سنتی دارد. بهنوعی خود از منتقدان واقع‌گرایی بعداز جنگ دوم جهانی است که به‌صورت واکنشی اساسی در قبال بحران نظام بین‌الملل ضربه آن بربنیان فکری و فسفی آرمانگرایانه شکل گرفته است.

بزرگان مکتب واقع‌گرایی:

ای.اچ.کار

مورخ و عالم سیاسی بریتانیایی و نویسنده کتاب بحران بیست ساله (۱۹۶۴(

با بیان واقع‌گرایی به‌عنوان پایان مرحله آرمانگرایی و خیال پردازی در روابط بین‌الملل شکل گیری علم روابط بین‌الملل را مطرح نمود؛ در حالیکه آرمانگرایان با خیال پردازی به دنبال ایجاد تحول در نظام بین‌الملل بودن کار معتقد بود که باید واقعیت‌ها در روابط بین‌الملل را آنچنان که هستند باید پذیرفت و صرفاً باید به دنبال تحلیل آن‌ها و پیامدهایشان بود.

کارکرد تفکر مطالعه توالی رویدادهاست و باید پذیرفت که ذهن نمی‌تواند رویدادها را تحت تأثیر قرار دهد و دگرگون کند بنابراین قبول واقعیت و پرداختن به علل پیامدها باید مد نظر باشد.

واقع‌گرایی با اشاره به قوت مقاومت ناپذیر نیروهای موجود و سرشت اجتناب ناپذیر گرایش‌های موجود به پذیرش و انطباق خود با این نیروها گرایش دارد.

کار معتقد است اینکه در علم سیاست دوری از آرمانگرایی اجتناب ناپذیر است اما نباید از تحلیل بی رحمانه واقعیت‌ها طفره رفت.

از منظر او تسلیم بی قید و شرط در مقابل واقعیت به صلاح نیست اما مهم است که واقعیت موجود باید همیشه نقطه عزیمت باشد. او بر همین اساس در عین واقع‌گرایی نگاه به تغییر و اصلاح را از یاد نم یبرد و خود را بیشتر عملگرا توصیف می‌کند.

او معتقد است: باید از سترون حاصل از واقع‌گرایی که بنام اندیشه عینی باعث بی حاصلی تفکر و نفی عمل می‌شود اجتناب کرد.

واقع‌گرایی یک مرحله ازتفکر برای رهایی از آرمانشهر انگاری است.

 او با ترکیب اندیشه پخته با مشاهده و تحلیل و پذیرش این امر که آرمان گرایی و واقعیت دو چهره علم سیاست‌اند بیان می‌کند که اندیشه بستر سیاسی و حیات سیاسی سالم زمانی حاصل می‌شوند که این دو جایگاه خود را داشته باشند.

گریفیتس معتقد است: ای.اچ.کار با تقسیم بندی دو وجهی میان واقع‌گرایی و آرمانشهرگرایی و ایجاد پیوند میان آموزه و مجموعه ای از تقسیم بندی‌ها میان تعیین گرایی و اراده آزاد، عمل و نظریه، تضاد میان دیوان سالار و روشنفکر و سیاست در برابر اخلاق که از منظر فکری غیر قابل جمع تلقی می‌شدند؛ به دنبال برقراری ارتباط بین آن‌ها بود.

کن بوت: مشکل ای.اچ.کار اینست که جایگاه خود را در میان آرمان شهرگرایان و واقع‌گرایی تعیین نمی‌کند تا جایی که گاه ترکیبشان در را ناممکن و در تضاد باهم و گاه قابل جمع می‌داند.

تیم دان: ای.اچ.کار را در زمره مکتب انگلیسی قرار می‌دهد تا واقع‌گرایی

راینهولد نیبور

عالم الهیات پروتستان و تاثیرگذار بر اندیشه واقع‌گرایی در امریکا

او را پدر معنوی و فکری واقع گرایان لیبرال همچون هانس مورگنتا و جرج کنان می‌دانند.

نقطه عزیمت او ناشی از برداشت انجیلی از مفهوم انسان است بدان معنا که گناه اولیه انسان را آلوده وآماده شرارت می‌نماید او این گناهکاری را ناشی از اضطراب انسان دانسته و ناشی از پارادوکس آزادی و فناپذیری او در درگیر آن دو بیان می‌کند.

نیبور  معتقد است: اراده معطوف به زندگی انسان فراتر از اراده محض برای بقای مادی و معطوف به قدرت است. (در نقد کسانی که می گویند انسان‌ها فقط به دنبال حفظ و بقاء خود هستند(

انسان گناه کار است چون فناپذیری خود را انکار نموده و تظاهر می‌کند چیزی بیش ازآن است که واقعاً هست.

از نگاه راینهولد ارتقاء زندگی هدف بشر است.

علیرغم وجود خطرات ناشی از طبیعت و تاریخ بشر بدنیال افزایش قدرت فردی و جمعی برای حفظ امینت خود است.

تمام فناوری و دانش حاصل بشر نتیجه جنگ انسان با طبیعت است (غلبه بر طبیعت) و تمام فلسفه  برای غلبه بر موانع اجتماعی پیشرفت انسان.

سیاست بین‌الملل نیز مانند روابط میان گروه‌های کوچک تلاشی برای حفظ و کسب قدرت است.

قدرت ملی فرافکنی اراده معطوف به قدرت فرد است.

هنگامی که محدودیت‌های اخلاقی یک فرد به‌عنوان عضویت گروه یا ایک دولت کمتراز محدودیت‌های اوبعنوان یک فرد باشد به خشونت در سطح گروه ملی منجر می‌شود. ص ۸۷

فرد به‌عنوان عضو یک گروه هویت خود را از دست و در عوض عضو توده ای بدون نام می‌شود و بنابراین گرایش او به قدرت از سطح ملی و گروهی افزایش می‌یابد.

این تفکر که حکومت جهانی پدیده  ساده و امکان پذیری است شکل نهایی و پوچ‌ترین صورت مفهوم قرار داد اجتماعی در مورد حکومت است.

همچنین پذیرش اینکه وضعیت طبیعی که درآن انسان‌ها در حال جنگ هستند و وبواسطه قرار داد اجتماعی قدرتی را بر خود می‌پذیرند تا از هلاکت جلوگیری کنند افسانه است.

فردریک شومان

در تحلیل نظام بین‌الملل مرکب از دولت‌های دارای حق حاکمیت ضمن تاکید بر اینکه واحدهای سیاسی خودمختار هیچ اقتداری را نمی‌پذیرند و با جنگ و چانه زدنی به دنبال تأمین منافع خود هستند.

معتقد است رفتار دولت‌هایی که دارای حق حاکمیت و حفظ خود هستند قابل پیش بینی است و او این نظام رفتاری را یک طرح برای آنارشی می‌نامد.

از منظر او بنیان غیر قابل اجتناب بین دولت‌ها عدم اعتماد است.

عدم وجود نظارت بر همدیگر؛ عدم مشارکت در امتزاج اهداف محلی در چارچوب جامعه سیاسی بزرگ‌تر؛ نبود تضمین برای اعمال دیگران بر او وجود ندارد بنابراین موجب ایجاد سوء ظن نسبت به همدیگر می‌شوند و بر اساس این سوء ظن دولت‌ها ناچاراً برای حفظ استقلال خود دست به رقابت می‌زنند و در این مسیر ممکن است به هراقدامی برای خاموش کردن تهدیدها از سوی رقبا و همسایگان دست بزنند.

دوئرتی وفالتزگراف: شومان  در تحلیل نهایی قدرت را توان نظامی یا نبرد تلقی می‌کند.

قدرت ملی تنها سیاست منطقی قابل توجیه در نظام بین‌الملل و حفظ آن در مقابل تهدیدات و مخاطرات ضروری، اگر فرصت توسعه وجوددارد باید آنرا گسترش داد.

بنابر دیدگاه شومان: صلح هیچگاه هدف نیست بلکه می‌تواند شرط لازم برای افزایش قدرت نسبی باشد.

موازنه قدرت به‌عنوان ساز وکار تنظیم کننده و مهم به‌عنوان ابزار ایجاد کننده اتحاد در مقابل تهدیدات بالقوه و از سویی اتحاد قربانیان بالقوه قابل تفسیر است. (حفظ قدرت توسط همه دولت‌ها به موازنه قدرت می‌انجامد.

دولت‌ها اقتدار بالاتر از خود رانمی پذیرند.

هدف غایی دولت حفظ خودش است.

بنیان رفتار آدم‌ها با همدیگر بر مبنای عدم اعتماد است.

دولت‌ها همواره باید آمده دفاع باشند، تنها سیاست منطقی در نظام بین‌الملل قدرت ملی است.

او بر خلاف ایده‌های آرمان گرایان معتقد است که صلح هدف نیست بلکه فرصتی است برای افزایش قدرت

از منظر واقع گرایان دیدگاه شومان ارزش اصول اخلاقی صرفاً تبلیغاتی یا در مواردی است که این اصول با قدرت ملی مقارن باشد. بایدها در نظام او جایگاهی دارد که ماهیت ارزشی نظرات او را تداعی می‌کند، صرفاً عکس العمل در قبال تحولات جاری در نظام بین‌الملل در نیمه قرن بیستم ظهور نموده است.

ریمون ارون

 پذیرش نظریات نویسنده کتاب صلح و جنگ (۱۹۶۶) با توجه به انتقاداتش نسبت به مکتب واقع‌گرایی اندیشمندان امریکایی به سهولت در جمع واقع‌گرایی راوبط بین‌الملل ممکن نیست، اما می‌توان گفت نظریات او به مکتب واقع‌گرایی نزدیک است.

آرون در کتاب خود به بررسی روابط بین‌الملل در چهار بعد: ۱. نظری (رابطه علی و معلولی پدیده‌ها به استفاده از متغییرها)،۲. جامعه شناختی،۳. تاریخی (پلی بین نظریه و جامعه شناسی از یک سو و نظام بین‌الملل از سوی دیگر) و ۴. عملی (ارائه دستور العمل ها در رفتار بین‌الملل) می‌پردازد.

از منظر آرون در روابط بین‌الملل واحدهای سیاسی مستقلی وجود دارد که هریک خود را محق می‌داند عدالت را به دست گرفته و در مورد جنگ و صلح تصمیم گیری می‌کند. (هدف اصلی هر واحد تضمین امنیت و بقاء خود است(.

تعارض وجه شاخص روابط است و در زمانی رخ می‌دهد که واحدهای مستقل به دنبال اهداف متضاد باشند.

با توجه به سرشت تجاوز کار بشر او  ریشه جنگ را در غریزه انسان جستجو نمی‌کند و آرا فقط یکی از جلوه‌های تجاوزگر انسان می‌پندارد.

قدرت طلبی واحدهای سیاسی را مهم ارزیابی می‌کند و بنابردیدگاه او قدرت ابزاری است برای نیل به سایر اهداف مانند صلح و عظمت (رگه‌هایی از آرمان گرایی(

ضمن ترجیح جهان مبتنی برحقوق و نظمی جهانی بر خلاف نظر بسیاری از واقع گرایان امکان ایجاد جامعه جهانی باهمگنی دولت‌ها و ثبات رویه‌های حقوقی را محتمل می‌داند.

تاکید بر کاهش تسهیلات، رفع بد گمانی‌ها، احترام به انگاره‌های حقوقی از دیگر زوایای دیدگاه آرون نسبت به روابط بین‌الملل است.

آرنولد ولفرز

رفتار دولت‌ها به‌عنوان مجموعه ای متشکل انسانی یکی از نکاتی اساسی در مطالع روابطبین‌الملل است، از آنجا که رفتار دولت‌ها متأثر از واکنش‌های روانشناختی انسان‌هاست خواهان تمرکز بر افراد انسانی است.

بر خلاف واقع گرایان که هدف اصلی دولت‌ها را حفظ و افزایش قدرت می‌دانند سه هدف اساسی سیاست خارجی را به شرح ذیل بیان می‌کند:۱. گسترش ملی؛۲. حفظ جامعه ملی؛۳. انکار خود ملی (نظیر همبستگی بین‌المللی، رعایت قوانین بین‌المللی و یا صلح(

انکار خود ملی هرچند تعارضی با منافع ملی ندارد اما ازآن فراتر می‌رود.

ولفرز ضمن درک وابستگی متقابل در جهان امروز بااین مساله توجه دارد که دولت‌ها برای نیل به اهداف مربوط به حفظ خود ناچار به تعقیب اهداف و گسترش ملی هستند.

  از منظر او دولت‌ها تنها کنشگران بین‌المللی نیستند بلکه ولفرز معتقد است  کنشگران دیگری در عرصه حضور دارند و تاثیرگذار هستند مثل: کنش گران فرو ملی، فرا ملی و فوق ملی

بر مبنای دیدگاه خُرد ضمن تاکید بر نقش افراد و اینکه مبنای عمل او همان سیاستگذار بر اصول تأمین منافع ملی (تمامیت ارضی، استقلال و بقاء ملی) است اما معتقد است کهاشخاص برداشتهای مختلفی از آن دارند.

بعضاً کشورهای مختلف بنابه شرایط تفاسیر و برداشت متفاوتی از بقاء ملی دارند.

ولفرز مانند سایر واقع گرایان بر موازنه قدرت در روابطبین‌الملل تاکید می‌کند و از ان به‌عنوان مفهوم مفیددر روابط بین‌الملل نام می‌برد. موازنه قدرت را تعادل یا نوعی توزیع تقریباً مساوی  قدرت میان دو طرف متخاصم می‌داند، در برابر هژمونی یا تفوق قرارش می‌دهد.

گاهی بمانند ای.اچ.کار نظریات خود را در میان ارمانگرایان و واقع گرایان جستجو می‌کند.

جرج کنان

سرشت بشر از نگاه کنان خودخواه، غیر منطقی، سرکش و متمایل به خشونت است بنابراین ایجاد تغییرات بنیادین در بشر را نه محال بلکه دشوار می‌پندارد.

کنش انسان علل متنوع و متعدد کشاکش‌های بین‌المللی را به سهولت مرتفع می‌سازد که خود این کنش از فقدان هماهنگی در تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دولت‌ها متأثر است.

از منظر کنان همانند وجود روابط پیچیده میانا فراد، روابط میان دولت‌ها فارغ از عناصر متضاد و رقابت آمیز نیست. ص ۹۲

تعارضات بین‌الملل را پایدار می‌داند. اما  معتقد است که دیپلماسی می‌تواند تغییرات مسالمت آمیز و پایدار ایجاد و تعارض‌ها را تعدیل کند.

دید واقع گرایانه نسبت به اصول اخلاقی در روابط بین‌الملل در دیدگاه جرج کنان مشهود است.

از منظر او اصول اخلاقی موجود در روابط افراد قابل تعمیم در روابط بین‌الملل بین دولت‌ها نیست.

بنابر دیدگاه او: اخلاق برای تکامل نفس فردی، فضایل مدنی، شرط موفقیت دموکراسی و وجدان ملت آری اما برای ملاک عمل دولت‌ها و مقایسه رفتار آن‌ها خیر

اصول اخلاقی مربوط به دولت را به روابط بین‌الملل تعمیم داد، رفتار حکومت‌ها را تابع داوری‌های اخلاقی نمی‌داند.

این نظریه کنان که منافع ملی به‌عنوان هادی سیاست خارجی است و دولت‌ها باید منافع بلند مدت خود را در نظر گیرند تا ثبات شکل بگیرد از آن جهت که شرایط امکان اجماع دولت‌ها را بیان نمی‌کند مورد نقد قرار گرفته است.

هانس مورگنتا

کتاب سیاست میان ملت‌ها و کتاب او مرجع نظریه واقع‌گرایی است.

از مهم‌ترین متفکران و نمونه عالی واقع‌گرایی کلاسیک است.

در معرفت شناسی فردی مدرن زیراقائل به امکان شناخت وجود قوانین عینی قابل کشف و کاربری خرد  و شناخت است.

اما از سویی دیگر بر شناخت فلسفی و نظریه در نظریه پردازی سیاسی تاکید دارد.

با انتقال روش‌های عینی به حوزه علوم اجتماعی نظیر کمی سازی و تقلیل گرایی مخالف است.

او تحمیل طرح واره های نظری با واقعیت را  عامل تخریب واقعیت می‌داند.

هنجارهای خود را معیار شناخت واقعیت ندانید

مورگنتا ضمن تاکید بر عینیت و اجتناب از تجویز گرایی (هنجارگرایان) اما در نظریه خود هنجارگرا است. (دست به توصیه دولتمردان می زند اما با خرد گرایی بدین معنا که جهان تحت حکومت قوانینی است که در دسترس خرد بشر است مخالفت می‌کند.

انسان نمی‌تواند ارباب واقعیت باشد. (جدایی سوژه وابژه را باور ندارد(.

عالم سیاسی که نسبت به تعهد اخلاقی خود در مورد گفتن حقیقت جهان سیاسی وفادار باشد باید چیزهایی را به جامعه بگوید که جامعه نمی‌خواهد بشنود. (معمولاً جامعه علاقه مند به شنیدن واقعیت‌ها نیست.)

آنتولوژی و اپستومولوژی

هستی شناسی و معرفت شناسی

استاد: حوصله فکر کردن و ذهنیت سازی نداریم به نوعی تنبلی ذهنی دچار هستیم در نتیجه بحث‌های نظری برای ما ملال آور است. پیش نیاز درک علوم انسانی فلسفه است (منظور قواعد فلسفی نیست) بلکه معنای هستی شناسی

معرفت شناسی و هستی شناسی به همراه تاریخ عینی بشر منجر به ایجاد ایده در ذهن و بیان آن می‌شود که در این مرحله نظریه شکل می‌گیرد. که سرانجام کاربردی کردن آن ممکن است پیامدهای مختلفی داشته باشد.

هستی شناسی: (در حوزه فلسفه(

یعنی اینکه ذات ابژه چیست؟ ابژه همان مفعول قابل شناسایی (پدیده سؤال برانگیز)، آ» چه که باید فهمیده شود و در آخر همان موضوع قابل شناخت است. مثل: دولت، قدرت، وحی، انسان، نفس، اتم و…

سوژه: فاعل قابل شناسایی یعنی انسان، مغز، اندیشه که در حوزه معرفت شناسی قالب بندی می‌شود

توانایی‌ها و محدودیت‌های انسان در شناخت ابژه چیست؟

ممکن است توانایی سوژه تغییر کند به‌واسطه استفاده از ابزارها

در علوم اجتماعی برخی از صاحبنظران مثل مورگنتا معتقدن واقعیت بیرونی وجود ندارد که به‌واسطه عقل شناسایی شوند این معرفت شناسی است که هستی شناسی ابژه‌ها توسط سوژه‌ها ساخته می‌شوند (در علوم اجتماعی) اما برداشت طبیعیون در علوم اجتماعی را نیز رد نمی‌کند.

اما در علوم طبیعی ابژه‌ها همیشه وجود دارند و سوژه باید آن‌ها را پیدا کند (نیروی جاذبه)

سوژه بر ابژه تقدم دارد

مورگنتا سرشت انسان را شرور می‌داند و شرارت اصلی او در قدرت طلبی است، او نظام بین‌الملل را آنارشیک و فاقد مرجه اقتدار مرکزی می‌داند. و این وضع آنارشیک است که توسل به زور دولت‌ها را مشروع می‌سازد.

دولت‌ها مهم‌ترین کنشگران نظام بین‌الملل هستند.

قدرت (به معنای کنترل ذهن یا اذهان و اعمال سایر انسان‌ها) و منافع ملی دو مفهوم اصلی در نظریه مورگنتا هستند.

در حالیکه قدرت از منظر ماکس وبر توانا اعمال اراده معنا می‌شد.

سه منشاء قدرت از نگاه مورگنتا:۱. توقع سود ۲. هراس از زیان ۳. احترام یا عشق به افراد و نهادها

و این قدرت‌ها به سه روش اعمال می‌شوند:۱. دستور ۲. تهدید ۳. جاذبه (کاریزما(

قدرت در اندیشه مورگنتا رابطه ایست یعنی متضمن برداشت علّی از رابطه قدرت و عناصر آن عبارت‌اند از: جغرافیا، منابع طبیعی، توان صنعتی، امادگی نظامی، جمعیت، منش و روحیه ملی، کیفیت دیپلماسی و حکومت

منافع ملی مخرج مشترک میان منافع قومی و گروهی است.

هر چند در عمل معنا منافع ملی امری ذهنی و وابسته به روایات فردی و مسئولان و ناظران است.

سه نمونه دیپلماسی خارجی:

۱- حفظ وضع موجود (ژاپن، برزیل، ارژانتین و… که البته به معنای تعطیلی کامل دیپلماسی داخلی و خارجی نیست.(

۲- ناراضی از توزیع قدرت که سیاست امپریالیستی و توسعه طلبانه نتیجه آن در ابعاد جهانی، منطقه ای و قاره ای است. (امریکا (جهانی)، ایران (منطقه ای)، فرانسه (قاره ای) و در زمینه‌های اقتصادی، فرهنگی با ضرورت اتخاذ سیاست سد نفوذ

۳- پرستیژ برای نمایش قدرت (امریکا(

از نگاه مورگنتا ایدئولوژی و اخلاق پوششی هستند برای واقعیت سیاست و قدرت

سیاستمدار خوب می‌تواند کاور(جلد ایدئولوژیک خوبی برای بیان و پنهان سیاست‌های خود پیدا کند.

هر چند بر خلاف نظر مورگنتا برخی کشورها قدرت، امنیت و حتی بقاء خود را قربانایدئولوژی خود می‌کنند. (در مورد آن در حوزه فرهنگی روابط بین‌الملل -سازه انگاری- بحث شده است.(

پنج روش حفظ نظم و صلح بین‌الملل از منظر مورگنتا:

  1. موازنه قدرت ۲. حقوق بین‌الملل ۳. سازمان‌های بین‌المللی ۴. حکومت جهانی ۵. دیپلماسی

روش‌های کارآمد ازنگاه مورگنتا گزینه‌های ۱ و ۵ هستند. زیرا موازنه قدرت برای حفظ استقلال حاکمیت دولت‌ها ضروریست و نظام بین‌الملل را به ثبات می‌رساند و دیپلماسی از طرح اقناع مصالح و تهدید (نه کاربرد زور) منر به صلح می‌شود.

نو واقع‌گرایی:

اواخردهه ۱۹۷۰ تلاش برای علمی کردن واقع‌گرایی در شرایطی که واقع‌گرایی کلاسیک متهم به سنت گرایی غیر علمی بدون توجه به مسائل اقتصادی بود مطرح شد.

توجه ویژه به حوزه مسائل اقتصادی بین‌الملل و تأثیر آن بر روابط بین‌الملل از ویژگی‌های اصلی آنست در حالیکه در واقع‌گرایی بیش از سایر عوامل بر قدرت به‌عنوان ابزار و عامل مؤثر تاکید می‌شد.

بزرگان نو واقع‌گرایی

کنت والتز

نظریه سیاست بین‌الملل او ۱۹۷۹ شرح نظریه واقع‌گرایی ساختاری است.

او علل جنگ را در سه مساله می‌دانست:۱. سرشت انسان ۲. دولت‌های با ایدئولوژی خاص ۳. ساختار آنارشیک بین‌الملل

والتز از قضاوت مورگنتایی پرهیز می‌کند و تلاش می‌نماید رها از ارزش‌ها تحقیق کند او از نظر معرفت شناسی و روش شناختی تابع کارل پوپر و لاکاتوش (مکتب انتقادی عقلانی) است.

والتز ابطال گراست یعنی معتقد است که نظریه باید از گزاره‌هایی تشکیل شده باشد که قابل راستی آزمانی باشد.

او معتقد است نظریه، قانون و مدل با هم متفاوت هستند.

نظریه: مجموعه قوانین نیستند بلکه عباراتی هستند که قانون را تبیینمی کنند و مدل خود نمودی از نظریه است.

معیار قضاوت در خصوص نظریه‌ها صدق و کذب آن‌ها نیست بلکه مفید و سودمند بودن آن‌ها در تبیین یا پیش بینی است.

سؤال اصلی منت والتز اینست که: چرا دولت‌ها با وجود تفاوت‌های سیاسی و ایدئولوژیک رفتار مشابهی در سیاست خارجی دارند.

ساختار (نظام بین‌الملل) در وهله اول با تعامل واحدها (….) شکل می‌گیرد اما در مرحله دوم رفتار دولت‌ها را تعیین می‌کند.

منطق قیاسی در فهم مساله کمک می‌کند.

نظام بین‌المللی ابژه نیست که سوژه‌ها بشناسند بلکه خودش تبدیل به سوژه می‌شود.

مثل تبدیل کمیسون حقوق بشر به شورای حقوق بشر به‌عنوان مصوبه خوددولتها در حالیکه کمیسیون عملکرد استحضاری، استطلاعی و صدور بیانه را دارد  اما شورا نهادی با حق نظارت استصوابی و صدور قطعنامه‌های الزام آور است.

سه مؤلفه ساختار سیاسی از منظر والتز:۱. سازمان دهنده (به را ی رهایی از آنارشی و ایجاد خودیاری)؛۲. تفکیک کارکردی (حفظ بقاء حاکمیت)؛۳. چیدمان ساختار قدرت در ساختارنظام بین‌الملل

دو مؤلفه اول ثابت و متغییر و مؤلفه سوم ساختار نظام بین‌الملل را شکل می‌دهد.

بیان شش مدل فرضی نظام‌های تاریخی و غیر تاریخی در نظام بین‌الملل

۱- موازنه قوا

۲- دو قطبی منعطف (در طول تاریخ وجود داشته‌اند، بخصوص قرون ۱۸،۱۹ و ۲۰(

۳- دوقطبی نا منعطف (همه کنشگران در یکی از دو اردوگاه قرار می‌گیرند)

۴- سیستم جهان شمول (تشکیل حکومت یکپارچه و نابودی دولت‌ها) (مدل‌های فرضی(

۵- نظام سلسله مراتبی (حضور یک قدرت در رأس)

۶- نظام حق وتو واحدها (هر کدام ازواحدها ازتوانایی نابودکردن دیگران برخودار است(.

کنت والتز ساختار دو قطبی را باثبات تر از دیگر نظام‌ها می‌داند او افزایش مبادلات تجاری بین‌المللی را  نیز باعث افزایش تعارضات می‌داند نه … او ازموافقان گسترش سلاح‌های اتمی به‌واسطه جنبه بازدارندگیان است.

والتز بیش از حد جبرگراست و ساختار را در نظام بین‌الملل تحمیلی می‌داند و کارگزاران را در مقامشی یا ابژه تقلیل می‌دهد. تنها مؤلفه تغییر پذیر ساختار را توانمندی‌های می‌داند.

بدون بررسی عوامل مؤثر بر توزیع توانمندی‌ها (همان عوامل مؤثر در قدرت ملی ازمنظر مورگنتا(

والتز در بررسی دولت‌ها (نگاهشی انگارانه نه تاریخی) به پویایی داخلی و پیچیدگی‌های تصمیم گیری آن‌ها کار ندارد.

الکساندر ونت و وراگی نظریه والتز را از منظر مادی گرایی افراطی و عدم توجه به هنجارها و ارزش‌های سیاسی مورد نقد قرار می‌دهند.

زنان و قومیت‌ها در نظریه واقع‌گرایی جایگاهی ندارند، لیبرال‌ها نقدهای جدی بر نو واقع گراها دارند (بدبینی، هنجارهای حقوقی و توانمندی نهادها و …)

نقد دیگر رویکرد تلویحی، ایدئولوژیک و محافظه کارانه نو واقع‌گرایی است زیرا ایننظریه توجیهی دروضع موجود به نفع قدرت‌های بزرگ است.

رابرت گلیپین

واقع‌گرایی را ساختاری سیستمیک و هژمونیک می‌نامد

پرسش اصلی او اینست که چگونه و تحت چه شرایطی تغییر در روابط بین‌الملل رخ می‌دهد؟

بیان سه متغییر: ۱. تغییر نظام بین‌الملل ۲. تغییر در درون نظام در شکل توزیع قدرت ۳. تغییر در سرشت تعاملات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی

معتقد است نظام مانند همه نظام‌های سیاسی و …. تابعی از رفتار کنشگران است و نظام تنها محدود کننده کنش گران است.

دولت‌ها تلاش برای تغییر نظام بین‌الملل را به نفع خود ارزیابی می‌کنند و اگر منافع بیش از هزینه‌ها باشد دولت‌ها برای تغییر آن تلاش خواهند کرد.

استفان کراسنر

هم قدرت دولت‌ها را مهم می‌داند و هم رژیم‌های بین‌المللی را.

رژیم‌های بین‌المللی شامل:

  1. اصول (مجموع اعتقاداتی در باره واقعیت‌ها و علت‌ها)
  2. هنجارها (استانداردهای رفتاری بر مبنای حقوق و تکالیف)
  3. قواعد (تجویزها و ممونعیت های خاص برای عمل)
  4. رویه‌های تصمیم گیری (رویه قالب برای انتخاب جمعی و اجرای آن(

برقراری رژیم‌های بین‌المللی نیازمند حمایت دولت‌های قوی است تا ثبات هژمونیک ایجاد شده و تعاملات اقتصادی نهادینه شوند. (اجرای هر کاری بدون استفاده از قدرت هژمونیک غیر ممکن است(

اقتصاد بازبین‌الملل نیازمند یک قدرت هژمون سیاسی، اقتصادی است زیرا قدرت هژمونیک توان ایجاد و حفاظت از رژیم‌های بین‌المللی را دارد حتی اگر قدرت هژمونیک ضعیف شود.

واقع‌گرایی نوکلاسیک

مانند کلاسیک‌های مکتب واقع‌گرایی بیش از هر چیز بر قدرت تاکید می‌کنند و قدرت را مانند نوواقع گرایان براساس توانمندی تعریف می‌کنند (کا‍پلان، گیپلین، کراسنر(

سیاست خارجی را تابعب از جایگاه دولت در نظام به‌ویژه قدرتنظامی می‌دانند و برای برداشتهای ذهنی و ساختارهای داخلی دولت‌ها نیز اهمیت قائل هستند. جک اسنایدر آن‌ها را به  دو دسته واقع گرایان تهاجمی و واقع گرایان تدافعی تقسیم می‌کند.

واقع گرایان تهاجمی معتقدند آنارشی دولت‌ها را وادار می‌سازد برای رسیدن به امنیت و تضمین آن تا قدرت خود را به حداکثر رسانند. (دولت در ایران پس از جنگ) به شرط آنکه منافع این توسعه گرایی دولت بیش از هزینه‌های آن باشد (تپوری هزینه/فایده(

واقع گرایان تهاجمی شبیه کنت والتز به مطالعات تاریخی بها می‌دهند.

فرید زکریا ستون نویس نیویورک تایمز و خبرنگار سیان ان  بههمراه جان مرشایمر از مهم‌ترین نظریه پردازان واقع‌گرایی تهاجمی بشمار می‌روند.

فرید زکریا به چرخه شش گانه زیر معتقد است: افزایش ثروت، ارتش مجهز، دخالت در مسائل خارجی، افزایش نوذ بین‌الملل، افزایش توانمندی‌ها، شکل دهی به نیات دولت‌ها

به نظر این‌ها قدرت دولت مهم‌تر از قدرت ملی است زیرا آبل استفاده تر است. (نگاه عینی گرایانه(

مرشایمر نیز نقش نهادها در روابط بین‌الملل را بسیار کم تلقی می‌کند زیرا بر عنصر قدرت دولت‌ها تاکید دارد.

واقع گرایان تدافعی

مانند جک اسنایدر واستفان والت آنارشی بین‌المللی را خوش خی‌ام تلقی می‌کنند برای حس ناامنی دولت‌ها صرفاً نقش بازدارنده قائل هستند.

چهار مفروضه واقع‌گرایی تدافعی:

۱. معضله امنیت: وجود رابطه صفر و یکی بدان معنا که افزایش امنیت یک دولت از طرف دیگر موجب کاهش امنیت دولتی دیگر می‌شود. (رابطه الاکلنگی) و این خود می‌تواند از شاخص‌های مهم در ایجاد رقابت‌های تسلیحاتی باشد. (در منطقه خاورمیانه بین ایران و عربستان(

۲. ساختار ظریف قدرت: امکانات و توانمندی‌های مادی مهم تر از منابع پایه ای قدرت هستند.

۳. برداشت ذهنی رهبران

  1. عرصه سیاست داخلی

استفان والت بر اهمیت موازنه تهدید بجای موازنه قدرت تاکیددارد

کشورهای مدعی در عرصه بین‌الملل بودجه قابل توجهی برای انجام مانور نظامی به‌عنوان تهدیدی نرم با رویکرد بازدارندگی برنامه خاص دارند. (تکلیف سیاستمداران بر نظامیان) باید تاکید کرد که انجام مانورنظامی متفاوت از حمله ‍پیش دستانه است.

به نظر والت تهدید برابر است با جمع جبری قدرت تهاجمی دولت، توانمندی نظامی، نزدیکی جغرافیایی و نیت تجاوز (حضور امریکا در خلیج فارس مطابق این نظریه تهدیدی است برای کشور ما(

+ منبع: وبلاگ دانشجویان کارشناسی ارشد سال ۱۳۹۲

+ ویراستاری و انتشار: علی فتحی

تبصره: مدیر وب‌سایت پیشاپیش از وجود اشکالات ویرایشی و غلط‌های املاء که برخی از آنان به دلیل کمبود وقت اصلاح نشده‌اند، عذرخواهی می‌نماید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

13 + یک =

دکمه بازگشت به بالا