اهداف تالیف کتاب ایران رویایی و رویای ایرانی
آرمان امروز در گفت وگو با امیر دبیریمهر، پژوهشگر علوم سیاسی بررسی میکند:

آرمان امروز در گفت وگو با امیر دبیریمهر، پژوهشگر علوم سیاسی بررسی میکند:
آرمان امروز- رها معیری:
امیر دبیریمهر، پژوهشگر علوم سیاسی و روزنامهنگار، در تازهترین اثر خود با عنوان «رویای ایرانی یا ایران رویایی»، تجربه زیسته چهار دهه سیاست در جمهوری اسلامی را از منظر پیوند میان توسعه سیاسی و فرهنگ گفتوگوی عقلانی و انتقادی بازخوانی کرده است. او معتقد است که ایران برای عبور از چرخه بحرانهای مزمن و ورود به مسیر توسعه، چارهای جز بازسازی نهادهای دموکراتیک و نهادینهسازی فرهنگ گفتوگو ندارد؛ گفتوگویی که نه تعارف سیاسی است و نه مناظرهای برای پیروزی، بلکه فرآیندی عقلانی در خدمت اقناع، اجماعسازی و تصمیم جمعی.
دبیریمهر در این کتاب، با اتکا به تجربیات رسانهای و مطالعات دانشگاهی خود، کوشیده است نظریههای توسعه سیاسی را با واقعیتهای عینی تاریخ معاصر ایران پیوند دهد. او شش بحران بنیادین ـ از بحران مشروعیت سیاسی و رانتیر بودن اقتصاد تا فقدان رسانههای مستقل و ضعف تخصص در مدیریت ـ را موانع اصلی توسعه سیاسی میداند و ریشه مشترک آنها را در غیبت گفتوگوی نقادانه میان سه لایه نخبگان قدرت، ثروت و اندیشه جستوجو میکند. به باور او، هر جا توسعه رخ داده، گفتوگو بوده؛ هر جا گفتوگو حذف شده، بحران بازتولید شده است.
این کتاب نه تنها نقدی بر رویکردهای اقتدارگرایانه در حل مسائل ایران است، بلکه تلاشی برای ارائه راهحل نیز هست؛ راهحلی که از دل شش شاخص گفتوگوی عقلانی و شش شاخص گفتوگوی انتقادی بیرون آمده و مخاطب آن نه فقط دولت، بلکه کل جامعه نخبگانی کشور است. «رویای ایرانی» در واقع دعوتی است به بازاندیشی در راه رفته و پرسشی جدی درباره آینده: بدون گفتوگو، رؤیای توسعه تا چه اندازه دستیافتنی است؟
دغدغه دولت توسعه گرا
امیر دبیری مهر، نویسنده کتاب «رویای ایرانی یا ایران رویایی» هدف خود را از انتشار این کتاب چنین به خبرنگار «آرمان امروز» می گوید: «آن چیزی که دغدغه و مطالعات، پژوهش و فکرم است، در یک چشمانداز کلان توسعه ایران و رهیافت آن، دولت در واقع توسعهگرای ملی است. یعنی هرچند برای جامعه سهم مؤثری در فرایند توسعه قائل هستم، اما در مسیر توسعه تقدم را برای دولت قائل می دانم، دولتی که هم ملی باشد، یعنی بر مدار منافع ملی عمل کند، برآمده از خواسته ملت و هم توسعهگرا باشد؛ یعنی دغدغه اصلی آن دولت و حکومت، امر توسعه در ابعاد مختلف باشد. به این تقدم، در همه نوشتهها و دیدگاهها و سخنرانیها و مصاحبهها و… قائل هستم که در کشوری با مختصات ایران، با سوابق تاریخی، با تجاربی که اندوخته، دولت توسعهگرای ملی یا دولت ملیِ توسعهگرا، اجتنابناپذیر است. در این مسیر و در ابعاد توسعه، بحث توسعه سیاسی هم امری بسیار مهم است، چون اتفاقاً زمینهساز و ساختارساز توسعه سیاسیِ دولت و حکومت است. در این کتاب، دغدغه توسعه و به طور خاص توسعه سیاسی دارم. اما رویکرد ویژه این کتاب، تأکید بر «دیالوگ عقلانی و انتقادی» است؛ دیالوگی که هم دولت و حکومت باید به آن مقید و متعهد و مسئول باشد و هم جامعه را به این سمت سوق بدهد و جامعه در این حوزه توانمند و تقویت بشود.
وی با اشاره به اینکه این دیالوگ قرار است در چه سطحی صورت بگیرد و بین چه گروههایی؟ می افزاید: «در متن کتاب که اگر مراجعه کنید، به دقت و به تفصیل توضیح دادهام، بین نخبگان سیاسی، نخبگان فکری و نخبگان اقتصادی. نخبگان سیاسی صاحب قدرتاند، نخبگان فکری صاحب علم و دانش و اندیشهاند، و نخبگان اقتصادی صاحب ثروتاند. این دیالوگ عقلانی و انتقادی، یا خردمندانه و منتقدانه، باید بین اینها شکل بگیرد تا در واقع مسیر توسعه سیاسی هموار بشود.»
ایران رویایی، چه نوع ایرانی است؟
اما دبیری مهر به دو موضوع «رویای ایران» یا «ایران رویایی» در عنوان کتابش اشاره دارد، اما وی در رابطه با مولفه های «ایران رویایی» از دید خود می گوید: ایران رویایی از دید من، ایرانِ توسعهیافته است؛ ایرانی که فقر در آن نباشد، تولید ثروت صورت بگیرد، رونق و شکوفایی همهجانبه در آن موج بزند، عزت و احترام و کرامت انسانها به شکل ساختاری، نه در شعار، رعایت شود. آزادیهای شهروندان مطابق با قانون اساسی به رسمیت شناخته شود و از آن پاسداری صورت بگیرد؛ اینقدر کشور قدرتمند شود که از امنیت پایدار وجود داشته باشد و در نهایت ملت بر امور مسلط باشند و حکومت صرفاً یک تنظیمگر و پاسبان قانون، آنهم قانون برآمده از رأی ملت، باشد. این طبیعتاً ایران رویایی از نظر من است و معتقدم این یک معیاری برای تشخیص راه درست از راه نادرست، سیاستِ غلط از سیاست درست و بقیه ارزیابیها از اوضاع و احوال کشور است. اما اینکه چرا اسم کتاب رو گذاشتم «رویای ایرانی» یا «ایران رویایی»، اینجا لفاظی صورت نگرفته و بازی با کلمات هم صورت نگرفته. «رویای ایرانی» از یک ذهنیت روایت میکند؛ نیتِ ایرانی درباره کشورش، درباره ایران و ایرانی. توجه میکنید؟ آنچه که دائم در ذهن دغدغهمندان توسعه، روشنفکران، متفکران، دلسوزان، پژوهشگران، سیاستمداران کارآمد و غیره درباره ایران میگذره، «رویای ایرانی» است. این روزها متعلق به امروز هم نیست، از دیرباز وجود داشته. شاید شاه عباس هم این دغدفه را داشته، شاید ناصرالدین شاه هم از این نوع طرز تفکر برخوردار بوده، امیرکبیر و کسانی که دغدغه پیشرفت و قدرت ایران را داشتند؛ مثل کریمخان و نادرشاه، حالا هر فرد به سهم خود؛ بعد از انقلاب هم مثلاً آقای هاشمی رفسنجانی و برخی از سیاستمداران دیگر داشتهاند. اینها در واقع رویای یک ایرانِ قدرتمند رو داشتند. اما وقتی میگیم ایران رویایی، از یک عینیتِ قابل تحقق و قابل دستیابی داریم صحبت میکنیم. و من معتقدم که توسعه بین این دو مفهوم در حال رفت و برگشت است؛ یعنی ما به همان میزان، نتیجه میخواهیم اینطور بگیریم، به همان میزان که به عمل برای توسعه، اقدام برای توسعه نیاز داریم، به اندیشه و فکر و گفتگو و دیالوگ و ذهنیت و نظریهپردازی برای توسعه ایران هم نیاز داریم. و هیچکدام، یعنی ذهن و عین و گفتار و عمل و اندیشه و سیاست، نباید سیاست عملی را، قربانی دیگری کنیم. توسعه ایران در این فضای بین ذهنیت و عینیت قابل دستیابی است.
این فعال سیاسی و اجتماعی در پاسخ به این سوال که برای رسیدن از «رویای ایران» به «ایران رویایی»، باید چه اقداماتی به خصوص در حوزه اجتماعی و سیاسی انجام شود؟ می گوید: من معتقدم جامعه ما در درون خود یا بیرون خود، بهشدت به گفتوگو از نوع عقلانی و انتقادی نیاز دارد. ما، پیشدرآمد و پیشگفتار هرگونه حرکتی به سمت ایرانِ رویایی، دیالوگ عقلانی و انتقادی است؛ گشودهشدن به سوی خودمان، دیگری و جهان.
ما (یعنی ما که میگویم، ایران و ایرانی اعم از جامعه و حکومت را عرض میکنم) راه ما به رهایی، از طریق دیالوگ عقلانی و انتقادی میگذرد. شرح این بحث، آن چیزیست که ماحصل این کتاب
شده است.
بازخوانی ۴ دهه سیاست در ایران: «رویای ایرانی» یا «ایران رویایی»




