روحانی؛ نه قدیس و نه عفریت: سیاستمداری در جستجوی قدرت بیشتر!
پرونده ویژه «دیدار» به مناسبت آخرین سال دولت روحانی
دوازدهمین دولت جمهوری اسلامی ایران، رسما وارد آخرین سال خود شده است. کمتر از یک سال دیگر حسن روحانی باید کلید اتاق رئیسجمهور را به منتخب بعدی تحویل دهد و به خیل سیاستمداران بازنشسته جمهوری اسلامی بپیوندد. او پیروز است یا شکست خورده؟ سیاستمداری پایبند عهد و اصول است یا دیپلماتی که اهل چرخش در بزنگاههاست؟ آن چه بر سر پروژه اعتدال آمد و شکست سنگین آن؛ تا چه اندازه محصول خصائل فردی و شیوه سیاستورزی اوست و تا چه اندازه محصول گردش دوران و رخ دادن اتفاقاتی که هیچ سیاستمداری را یارای مقابله با آن نبود؟ «دیدار» در پروندهای به مناسبت آخرین سال دولت روحانی به سراغ این سیاستمدار رفته است و در جستجوی پاسخ به این پرسشها برآمده است. در نخستین مطلب این پرونده دکتر امیر دبیری مهر به تحلیل رفتار سیاسی روحانی پرداخته و او را سیاستمداری تصویر میکند که تنها با یک قطبنما حرکت میکند: قدرت بیشتر!کد خبر: ۶۱۸۰۸۱۵:۱۱ – ۱۵ مرداد ۱۳۹۹
دیدارنیوز : دوازدهمین دولت جمهوری اسلامی ایران، رسما وارد آخرین سال خود شده است. کمتر از یک سال دیگر حسن روحانی باید کلید اتاق رئیسجمهور ـ در پاستور یا سعدآباد؟_ را به منتخب بعدی تحویل دهد و به خیل سیاستمداران بازنشسته جمهوری اسلامی بپیوندد. مردی که انتخابش در سال ۱۳۹۲ یک شگفتی تمام عیار برای سیاست ایران بود. روحانی به مدت ۸ سال در تقاطع جناحهای سیاسی ایستاد، بخشی از مهمترین مجادلات سیاسی تاریخ جمهوری اسلامی را رقم زد، برجام را به دست آورد و از دست داد، از اردوی اصولگرایان به میان اصلاحطلبان رفت، با آنها اصولگرایان را شکست داد و به نظر مجددا به سمت اصولگرایان برگشته است. نام او با بزرگترین ائتلافها در تاریخ جمهوری اسلامی درآمیخته است، همچنان که نامش امروز یادآور شکست فاجعهبار یک پروژه سیاسی است. او پیروز است یا شکست خورده؟ سیاستمداری پایبند عهد و اصول است یا دیپلماتی که اهل چرخش در بزنگاههاست؟ آن چه بر سر پروژه اعتدال آمد و شکست سنگین آن؛ تا چه اندازه محصول خصائل فردی و شیوه سیاستورزی اوست و تا چه اندازه محصول گردش دوران و رخ دادن اتفاقاتی که هیچ سیاستمداری را یارای مقابله با آن نبود؟
«دیدار» در پروندهای به مناسبت آخرین سال دولت روحانی به سراغ این سیاستمدار رفته است و در جستجوی پاسخ به این پرسشها برآمده است.
در نخستین مطلب این پرونده دکتر امیر دبیری مهر به تحلیل رفتار سیاسی روحانی پرداخته و او را سیاستمداری تصویر میکند که تنها با یک قطبنما حرکت میکند: قدرت بیشتر!
امیر دبیریمهر: اگر چرخی در فضای مجازی بزنیم با حجم انبوهی از کنایههای جدی و فکاهی به رئیسجمهور روحانی مواجه میشویم که به کسی اجازه نمیدهد از ویژگیهای مثبت و تواناییهای این روحانی نزدیک به هفتاد سالگی سخنی بگوید. اگر این انتقادهای جدی و شوخیها هم نبود نظرسنجیها نیز از کاهش محبوبیت روحانی به زیر ۱۰ درصد خبر میدهند. اما پرسش اساسی اینجاست که چگونه هفتمین رییسجمهوری اسلامی ایران که در سال ۹۲ در فضای کاملا یاس آلود توانست امید به آینده را در جامعه ایرانی بیدار کند به این موقعیت تنزل پیدا کند؟ اگر از منظر علم جامعه شناسی سیاسی بخواهیم به این پرسش پاسخ دهیم چند چهارچوب نظری برای آن وجود دارد که عبارتند از:
۱. دلایل ساختاری سیاسی؛ ۲. دلایل جامعه شناختی تاریخی؛ ۳. دلایل فردی ـ روانشناختی.
در این مقاله با مفروض گرفتن اینکه در چهارچوب اول و دوم سخن بسیار گفته شده قصد دارم به اجمال در چهارچوب سوم به این پرسش پاسخ دهم که کمتر کار شده است.
حسن روحانی هر چند باسواد و باتجربه و خوش سخن و حاضر جواب است و بالقوه ویژگیهای یک رهبر اجتماعی و سیاسی را دارد، اما او در نهایت یک سیاستمدار است با همه ویژگیهای ضروری برای سیاستمدار بودن. اما مهمترین و شاخصترین ویژگی او در جامه و قبای سیاست مداری “اصالت قدرت” نزد اوست. اینجا در مقام دفاع از روحانی این نکته را متذکر شوم که هیچ سیاستمداری ـ غیر از معصومین و قدیسین ـ در جهان نبوده و نیست و نخواهد بود که شیفته و واله قدرت نباشد فقط برخی ریاکارانه آن را انکار میکنند، ولی برخی صادقانه آن را بروز میدهند و حسن روحانی از نوع دوم است.
وقتی به خاطرات مرحوم هاشمی رفسنجانی بهعنوان معتبرترین و شفافترین متن و مرجع تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی مراجعه میکنیم متوجه میشویم حسن روحانی از دهه ۷۰ به بعد سودای ریاست جمهوری ایران را داشته است، اما آب مناسب برای شناگری نیافته بود. بعد از مذاکرات سعدآباد در اوایل دهه هشتاد و به حاشیه رفتن روحانی و کنج عزلت طلبیدن او در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام در ضلع جنوبی میدان نیاوران در حلقه مدیران و کارشناسان امنیتی تکنوکرات و لیبرال مآب مانند واعظی و صالحی امیری و حتی ممنوعالتصویر شدن ضمنی در تلویزیون؛ ناگهان در دیماه ۱۳۹۱ و در یک اتفاق عجیب که کمتر به آن توجه شده شبکه سه سیما گفتوگویی اختصاصی با حسن روحانی ترتیب داد و او در این مصاحبه مفصل در قامت یک عقل کل از راههای برون رفت کشور از چاه ویلی سخن گفت که محمود احمدینژاد حفر کرده بود. تولید و پخش این مصاحبه در صداوسیمای ضرغامی که قرابت زیادی به احمدینژاد دارد بسیار غریب و بعید بود. اما کاملا هویدا بود که این گفتوگو از آن دست برنامههایی بود که به فرموده ترتیب داده شده بود تا این سیاستمدار در حاشیه را برای مصلحت نظام که از فریضه نماز واجبتر است به متن سوق دهد. همان موقع نوشتم و گفتم که روحانی برای اعتلای سیاسی خوابهایی دیده و ارباب قدرت هم برای او خوابهایی دیدهاند. هر چند فضای غلبه یافته در سیاست کشور بین سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ اجازه نمیداد چنین خوشبینانه به سناریوهای پشت پرده نگریسته شود. اما آنچه در انتخابات ۱۳۹۲ رخ داد که منجر به ناکامی اصولگرایان و اصلاح طلبان به شکل توامان شد نشان داد تار و پود قالی سیاست در ایران در پستوها بافته میشود نه در ایوان. این روند نشان میدهد روحانی در همان دوران عزلت هم بهواسطه استراتژی قدرت خواهی خود به الزامات آن در جمهوری اسلامی تن داده و از چهارچوبها خارج نشده بود تا در روز مبادا بتواند با جلب اعتماد هسته سخت قدرت به سریر قدرت بنشیند. کاری که خاتمی و موسوی آگاهانه نخواستند یا نتوانستند انجام دهند و از دایره قدرت برای همیشه خارج شدند.
در سال ۱۳۹۶ هم که شورای نگهبان عزم خود را برای رد صلاحیت او جزم کرده بود روحانی توانست ماشین مصلحت سنجی هسته سخت قدرت را به کام خویش روشن کرده و از سد ارادههای آشکار و پنهان شورای نگهبان عبور کند. کاری که حتی مرحوم هاشمی رفسنجانی با آن همه محافظهکاری؛ اعتبار و ذکاوت و نفوذ نتوانست در سال ۱۳۹۲ انجام دهد و در یک شوک سیاسی شخص دوم همیشگی انقلاب و نظام اسلامی فاقد صلاحیت ریاست جمهوری تشخیص داده شد! با این توضیحات تا حدودی به پاسخ مدنظر نزدیک شدیم.
حسن روحانی در مشی مدیریتی خود نه به دنبال انجام رسالت تاریخی است نه قصد عوام فریبی دارد و نه سودای قهرمان ملی شدن دارد. او یک هدف کاملا رئالیستی و واقع بینانه دارد که همه تواناییهای خود را در خدمت به آن به کار میگیرد و آن حفظ و گسترش قدرت در دایره سخت تصمیم گیری جمهوری اسلامی است. وقتی سیاستمداری اینگونه میاندیشد طبیعتا چندان پروای دلخوری افکار عمومی از سخنان و رفتارهایش را ندارد. مخالفین روحانی خاماندیشانه تصور میکردند که اگر زعفرانیهنشینی روحانی را به رخ بکشند یا اریستوکرات مابی او را در کاخ ریاست جمهوری بر ملا کنند یا از حساسیت او به گرما بگویند روحانی آزرده میشود، غافل از آنکه روحانی چنین پروایی نداشت و ندارد و اساسا به این مقولات توجهی نمیکند. مهم این است که روحانی همواره در موضع گیریها، تصمیمات، انتصابات و کنشهای خود در طیف و بسامدی تعریف شده در نوسان است و از خط قرمزهای خود که پرنسیپ سیاسی اوست خارج نمیشود و آن خط قرمزها محدوده قدرت در جمهوری اسلامی است.
اینجا نمیتوانم پنهان کنم که روحانی در طی کردن سلسله مراتب قدرت در ایران همه مصادر مهم و کلیدی را تجربه کرده جز مقام و منصب رهبری و کیست که نداند او خود را ذخیره احتمالی مجلس خبرگان برای رهبری در روز مبادا میداند و در همه کنشهای خود به روزی میاندیشد که به رای اعضای این مجلس نیاز دارد. البته این هدف روحانی در دایره تدبیرات آینده اندیشانه او ارزیابی میشود نه جاه طلبیهای پنهان، زیرا نقل است در یکی از دیدارهای هیات رییسه مجلس خبرگان رهبری با مقام معظم رهبری ایشان قریب به مضمون از هیات رییسه این مجلس خواسته بودند برای روز مبادا تا ۱۰ نامزد واجد الشرایط رهبری در آستین داشته باشند که ظاهرا یکی از آنها مرحوم آیتالله هاشمی شاهروی بود. بخشی از مخالفتهای سیاسی با روحانی در دایره قدرت هم دقیقا ناظر به این برنامه روحانی است تا از او اعتبار زدایی شود در حالی که روحانی خود را نه صرفا بهتر و برتر از نه نامزد بالقوه دیگر بلکه در راس واجدین شرایط رهبری در آینده میداند. بنابراین سال ۱۴۰۰ پایان روحانی نیست بلکه فقط و فقط پایانی از فصلی دیگر از حیات سیاسی روحانی و آغاز فصلی دیگر است.