اسلایدر / مهمترین مطالبسخنرانی‌هایادداشت‌ها و مقالات شخصی

ایران پیشرفته ی اینها و ایران پسرفته ی آنها : تاثیر موقعیت و زیست و تجربه بر داوری و قضاوت ها

حتما بارها تجربه کردید که وقتی نظر و داوری برخی مقامات درباره مسایل مختلف را در اخبار خوانده و شنیدید بسیار متعجب شدید که چقدر نظر و دیدگاه ابراز شده با واقعیت زندگی پیرامون شما متفاوت است. مردم وقتی اظهارات برخی مقامات و مدیران کشور را درباره اقتصاد و فرهنگ و جامعه می بیینند و می شنوند به نظرشان مدیران از دنیای دیگری صحبت می کنند که هیچ شباهتی با جهان انها ندارد ..مثلا آنها از پیشرفت با سرعت نور در کشور سخن می گویند بعد طرف دنبال شیشه اب میوه گیری می گردد بخاطر نوسان قیمت دلار در بازار پیدا نمی شود یا داروی انتی بیوتیک وجود نداردو دهها مثال دیگر.

 

از سوی دیگر مقامات و طرفداران وفادار و البته جیره خوار انها هم وقتی اظهار نظرهای منتقدین و معترضین را در رسانه ها می شنوند تعجب می کنند که چقدر بین فهم و ادراک آنها با مردم متفاوت است و به دنبال ریشه ها و علت های این شکاف ادراکی می روند و گاهی که روش درستی را برای فهم موضوع پیدا نمی کنند به دنبال اجنه و شیاطین و کشورهای خارجی و نفوذی ها و… می گردند. البته این مثال درباره کسانی صادق است که انسانهای شرف و صدیقی هستند و مشکل شناختی و ادراکی دارند وگرنه حساب بیمار دلانی که خود را به تجاهل می زنند و پنجه به صورت حقیقت می زنند جداست و به روان درمان گر و مشاور اخلاقی نیاز دارند.

 

برخی از دلایل این تفاوت نگرش و داوری ؛ به نوع اطلاعات و گزارش ها و مشاهدات طرفین از واقعیات باز می گردد اما همه مسأله اینجا نیست. همیشه اندیشه نقش اصلی را در ساختن واقعیت ایفا نمی کند بلکه گاهی ذهنیت و اندیشه تابعی از واقعیت است .نوع زیست و زندگی روزمره و امکانات و موقعیت و در یک کلام تجربه ی زیسته از همه عوامل بالا موثر تر است . برای مثال حاج اقای مسوول را تصور کنید صبح با صدای حاج خانم از خواب بیدار می شود راننده دولت نان تازه گرفته و میز صبحانه هم با انواع ماکولات اماده است و حاج اقا در حالی که سفره رنگین صبحانه را میل می کند و اخبار پیشرفتهای کشور را از صداوسیما می شنود به جلساتی فکر می کند که در روز دارد و گزارش پیشرفتها را باید بشنود .با ارامش صبحانه می خورد و سپس سوار بر خودروی دولتی و راننده و احیانا محافظ و از خط ویژه راهی دفتر می شود . با آسانسور مخصوص و اختصاصی راهی دفتر شده و بعد از مطالعه چند بولتن مهندسی محتوا شده توهم اشراف اطلاعاتی بر کلیه امور کشور پیدا می کند….سکوت محیط کار و دکوراسیون شیک دفتر و تعظیم و کرنش اعضای دفتر هم به این توهم می افزاید. تا شب و همه رفت و آمدها و دید و بازدید ها این قصه ی انزوا و زندگی اکواریومی اقای مدیر و مسوول ادامه دارد…مشخص است این اقا از صف نان و قیمت میوه و گوشت و تره بار؛ ترافیک و راه دور محل کار ؛ کرایه تاکسی ؛ صف اتوبوس و پله برقی خراب ایستگاه مترو؛ آلودگی هوا؛ کیف قاپی و خفت گیری درمیدان ازادی و خ وزرا ؛ اعصاب خراب عابرین پیاده ؛ فشار مسافرین مترو و اتوبوس به هنگام سوار شدن ؛ کرایه بالای خانه استیجاری؛ بیکاری فرزند ؛ شهریه دانشگاه دختر و پسر ؛ نبود جای پارک در خیابان ؛ شوک روزانه افزایش قیمت ارز و سکه و طلا ؛ افزایش روزانه قیمت خانه و خودرو و هزار درد و مشکل و سختی در عالم واقع بی خبر است و صرفا آنها را در بولتن ها و روزنامه ها می خواند. بنابر این وقتی می بیند در فضای مجازی و واقعی؛ شهروندان از وضع زندگی و جامعه ناراضی هستند از این همه قدرناشناسی ! وکافر نعمت بودن مردم ناشکر تعجب می کند و می گوید حتما این ناراضایتی ناشی از القائات شیطانی رسانه های معاند و بیگانه است. همین مردم هم وقتی شب خسته از زمین و زمان به خانه باز می گردند و افاضات و بیانات و مواضع مدیران و مسوولان کشور را می شنوند که از سرعت نور در پیشرفت در کشور سخن می گویند و اینکه نارضایتی ها القای دشمن و بخاطر سرعت پیشرفت است با خود می گویند اینها چه می گویند کجا زندگی می کنند از کجا خط و اطلاعات و تحلیل دریافت می کنند که اینقدر بیگانه ازواقعیت زندگی مردم هستند. به این سبک از مدیریت می گویند مدیریت آکواریومی یا کارتابلی… این نگاه و مواجهه با واقعیات نمی تواند به مفاهمه ملی منجر شود. تو می گویی اما شنیده نمی شود زیرا ادراکی وجود ندارد. فاصله حکام با مردم را روز به روز بیشتر می کند…و بعد از مدتی به سو تفاهم عمیق و حتی کینه و نفرت متقابل منجر می شود…. مردم به حکومت می گویند غاصب و سرکوب گر و کر و‌کور و حکومت به مردم می گوید اغتشاش گر و ناراضی و فریب خورده و عمله دشمن ….ریشه های این ستیز در این نا همدلی و شکاف ادارکی است…پس اگر طرفین حرف هم را نمی فهمند بدانید یکی از ریشه های آن در زندگی های متفاوت است و تا زمانی که فاصله ها برداشته نشود و مدیریتو مسوولیت بجای خدمت و ایفای نقش سازنده ؛ فرصتی برای برکشیدگی باشد و دیوارهای بین مردم و حکومت شیشه ای و شفاف نشود…و تصدی مسوولیت ها نوعی غنیمت تلقی شود همین اش هست و همین کاسه… حکومت خود را حق به جانب دانسته و مردم همیشه ناراضی و گله مند خواهند ماند….

 

مردمی بودن دایم بجای مردم سخن گفتن نیست بلکه مثل مردم زندگی کردن است . مثل مردم درد و رنج کشیدن و مدافع انها بودن و در منازعات اجتماعی طرف مردم ایستادن و رضای خدا و مردم را به رضای ارباب قدرت و ثروت ترجیح دادن….همین و بس

دکتر امیر دبیری‌مهر

امیر دبیری مهر متولد 1356 در تهران، دانش اموخته علوم سیاسی در مقطع دکتری است و از سال 1374 تا کنون در حوزه‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و رسانه‌ای به پژوهش و تدریس مشغول است. وی تا کنون پژوهش‌ها، مقالات، سخنرانی‌ها و گفتگوهای مطبوعاتی و رادیویی - تلویزیونی متعددی انجام داده است که دسترسی به برخی از آنها از طریق درگاه اینترنتی اندیشکده خرد میسر شده است. ریاست انجمن اندیشه و قلم از جمله مسئولیت‌هایی است که این عضو پیوسته انجمن علوم سیاسی ایران هم اینک عهده‌دار آن است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهار × سه =

دکمه بازگشت به بالا