یادداشتها و مقالات شخصی
جلال آل احمد ورای مدح و ذم ارباب قدرت

طبق روال که چند کتاب را همزمان مطالعه می کنم بر حسب تصادف در دو کتاب متفاوت با زندگی و اندیشه های جلال ال احمد برخوردم. در مطالعاتم برای نگارش مقاله پژوهشی ای که اخیرا درباره داریوش شایگان در مجله سیاست نامه نوشتم و منتشر شد هم نام جلال بسامد بالایی داشت. اصلا مگر می شود درباره دهه های ۳۰ و ۴۰ ایران سخن گفت و یادی از جلال نشود. شخصیتی به شدت ناهمگون و چند بعدی و گاهی متناقض….که به هر محققی اجازه می دهد روایت خودش را از او ارایه دهد. تنها و تنها روشنفکری است که بواسطه یک کتاب و البته علاقه برخی رهبران انقلاب اسلامی به او پرتره مشروع و مقبول یافت به گونه ای که جایزه جلال هم در جمهوری اسلامی جایگاهی یافته است و کتابهای غربزدگی و خسی در میقات او انقدر برجستهای شده که گویی جلال همین است وبس .
شاید باور نکنید جلال ال احمد نویسنده کتاب غرب زدگی که مانیفست غرب ستیزانه ی انقلاب اسلامی بود و مدتی طلبه هم بود به روایت بسیاری در مصرف مشروب زیاده روی می کرد هم به اسراییل و امریکا سفر کرده بود هر عضو حزب توده بود و هم همسرش یعنی سیمین خانم دانشور مکشوف الحجاب بود….البته جلال به صد هنر هم اراسته بود از جمله قلم شیوا و ذهن نقاد و کاریزمای فردی .اما از همه مهمتر خوش شانسی او بود که زود رفت وگرنه اگر می ماند بواسطه ازاد منشی اش نه ارج و قربی می یافت و نه بزرگراهی به نامش نامیده می شد و شاید یادکرد او هم قباحت می یافت همان گونه که در این روزگار نام بسیاری از روشنفکران هم عصر جلال غریب تر از منزلت و نقش و اثار انهاست.
نتیجه اینکه رجال شناسی در این فرهنگ و جامعه کار سختی است و سخت ترین بعد آن ؛ شناخت واقعیت ادمها ورای تبلیغات حکومتی له و علیه انهاست.