اسلایدر / مهمترین مطالبدرس گفتار

گفتاری درباره اگاهی به ((ناخوداگاه)) از طریق گفتار درمانی برای رهایی از ناراحتی های روزمره

اشاره :
نیت نوشتن این مقاله را مدتهاست درسر دارم اما به دلایل مختلف از جمله رخدادهای جاری و مهم کشور در چند ماه گذشته این مهم به تاخیر افتاد . این روزها که به خاطر پروژه مطالعاتی که به آن مشغولم و درباره نظریه های روان شناسی و روان درمانگری بویژه رهیافتهای اگزیستانسیالیستی تحقیق می کنم بهانه ی نگارش این مقاله را پیدا کردم. از قضا رخدادهای اخیر کشور هم شواهد فراوانی برای طرح این دیدگاه پیش رویم نهاد اینکه چرا پشت شعارهای انسانی، رفتارهای غیر انسانی دیدیم؟ چگونه پشت وجهه دین و ایین مواضع و رفتارهای مغایر با ارزشهای اصیل دیدیم؟ از افراد و کسانی مواضع و رفتاری دیدیم که چندان قابل تصور نبود؟ به اندازه یک تاریخ انکار و دروغ و فرافکنی و سرکوب و واپس رانی و دلیل تراشی و وارونه سازی دیدم که باور این همه تحریف همزمان حقیقت ؛ غیرقابل هضم بود. و فراتر از رخدادهای اجتماعی که درباره انها بسیار گفتیم و شنیدیم اگر به زندگی روزمره باز گردیم با وجود این همه پیشرفت صوری و ظاهری و امکانات و تمهیدات برای زندگی چرا حالمان خوب نیست؟ پرسشی که برای داشتن زندگی بهتر و اصیل دایم باید درباره ان بیندیشیم وگفتگو کنیم .

طرح مساله :
دقت کردید همه ما در هر جایگاه و موقعیت و شغل و با هر میزان از اگاهی و تحصیلاتی که داریم هر از گاهی تصمیم می گیریم برخی رفتارها و نگرش های غلط مان را کنار بگذاریم و برای این تغییر با خودمان در خلوت هم قول و قرار می گذاریم و اغلب هم یک شنبه خیالی را در نظر می گیریم اما اکثرا اتفاقی نمی افتد و روز از نو روزگار ازنو و بد خلقی و کژاندیشی ها و بدر فتاری ها مثل غل و زنجیر جلو ارتفا و پیشرفت و توسعه فردی ما را می گیرد و این ناکامی خود منشا ناراحتی مضاعف می شود و از همه بدتر اینکه این طور به خودمان القا می کنیم که ما اصلاح و توسعه پذیر نیستیم و محکوم به بودن در این وضعیت نامطلوب هستیم. البته هستند اندک انسانهایی که از این گذرگاه عبور می کنند که خوشا به حال انها.
دانشمندان و پژوهشگران علوم اجتماعی درباره این وضعیت بغرنج دیدگاههای مختلفی دارند از جمله جامعه شناسان به عوامل بیرونی که انها را ساختار می نامند توجه می کنند مثلا وقتی شما تصمیم می گیرید در هر حال ارامش و خونسردی خودتان را در روابط اجتماعی حفظ کنید اما یک جامعه مضطرب و خشن این امکان را مثلا در رانندگی از شما سلب می کند و شما را در جایگاه یک فرد منفعل قرار می دهد که یک نگاه یا یک بوق بی جا یا یک ناسزا می تواند موجب از کوره در رفتن شما شود و روزتان را خراب کند. به عبارت دیگر در این مواقع دیگران مانند مار سمی شما را مسموم می کنند بدون اینکه شما تقصیری یا قصوری داشته باشید . همه ما کمابیش با این وضعیت ها مواجه می شویم.
رواشناسان سعی می کنند مهارتهای مواجهه ی درست و اثر بخش با ناهنجاری رفتاری دیگران را به شما اموزش دهند تا بتوانید بر رفتار و گفتار و پندار خود مسلط باشید اما تلاشی برای ریشه شناسی روان نژندی و روان پریشی ها نمی کنند و البته وظیفه ای هم در این حوزه ندارند.
این رویکردها و نمونه های مشابه ؛ همگی سهمی و بهره ای از حقیقت دارند اما موضوع مقاله و بحث من مساله دیگری است و آن هم غولی بی شاخ و دم و پنهان به نام ناخودآگاه است . برای مقدمه و روشن شدن بحث باید عرض کنم هر کدام از ما انسانها دو وجود موازی داریم .
وجود اول ما همان وجود عینی و واقعی ماست همانی که هستیم و به ان اگاهی داریم . با همه خوبی ها وبدی های موجود که لزوما مورد تایید خودمان هم نیست اما نمی توانیم این ساحت وجودی مان را انکار کنیم . مجموعه ای از خوبی و بدی ها ، نقاط ضعف و قوت ؛ ناکامی ها و کامیابی ها؛ شادی ها و غم ها ؛ امید و نا امیدی ها و خشم و محبت ها که در طول زندگی در وجود ما لانه کرده است . همان وجودی که گاه چهره ای از خود نشان می دهیم که می گوییم از خودمان هم بدمان می اید این تجربه کمی عجیب اما اشناست
وجود دوم یا ثانی ما وجود حقیقی و آرمانی ماست . منی که در قالب وجدان ؛ دایم با ما در حال گفتگوی درونی است و جز به نیکی و خیر و خوبی و زیبایی ما را دعوت نمی کند و از بدی و زشتی ها ما را باز می دارد.این ساحت دوم وجودی انقدر متعالی و والاست که عرفا با خوانش های ویژه خود ان را جهان اکبر و خانه خدا و حرم امن الهی نامیدند و در ادبیات دینی نیز از ان با عنوان فطرت یاد شده است . همانجایی که خانه خدا نامیده شده و نباید اغیار را به ان راه داد و همانجا که اگر ترک بردارد عرش الهی به لرزه در می اید این بعد دوم وجودی هم داور و قاضی است هم مخزن استعدادها و توانایی های ماست که برخی از انها منحصر به فرد و اختصاصی است . فارغ از اینکه از چه منظری به این ساحت وجود نگاه کنیم این بعد وجودی واقعیتی انکار ناپذیر است که منشا و مبدا همه هنرها و عواطف و خلاقیت ها و ابداعات و تمدن بشری است .
نکته جالب اینجاست که این دو ساحت وجودی دایما در حال دیالوگ با هم هستند در برخی انسانها در قالب جدال و ستیز و در برخی در قالب دیالوگ پیش رونده و سازنده و در معدودی انسانها نیز این ساحتها به صلح رسیده اند که می توان این دسته سوم را انسانهای کامل و توسعه یافته نامید که اصطلاحا ایشان به صلح درونی رسیده اند. در واقع در این دسته سوم واقعیت و حقیقت وجودی شان به هم رسیده و همپوشانی کامل پیدا کرده اند یعنی همانی هستند که باید باید باشند و همانی شدند که بودند و عمر و استعداد و توانایی هایشان را ضایع نکرده و به هدر نداده اند. به جهان سخت نمی گیرند تا جهان هم به انها سخت نگیرد. با خودشان و دیگران رو راست و صادق هستند. نقاب و ماسکی ندارند . بازیگر نیستند و ادا و اطوار ندارند از تنهایی و خلوت نمی هراسند.
این تذکر بسیار لازم و ضروری است که این دسته سوم معصوم و مبرا از خطا و ضعف و اشتباه نیستند و تنها تفاوت انها را با دیگران در این است که به همه نقاط ضعف خود ؛ اگاهی پیدا کرده اند و پرده از غولی در دردرون خودشان برداشته اند که همانا ناخوداگاه آنهاست . فکر کنم با اشاره به این مقدمات به تدریج به موضوع اصلی مقاله نزدیک می شویم که همانا ناخوداگاه است . ناخودگاه ما ان بخشی از از وجود ماست که دقیقا ما به آن اگاهی نداریم اما در همه رفتارها و گفتارها و پندارهای ما ظهور و بروز دارد و دیگران بهتر از ما ان را می بییند و مشاهده می کنند. نکته جالب و البته عجیب و تلخ ماجرا این است که بیشترین نقش در شخصیت ما را ناخودگاه ما دارد . این مساله انقدر مهم است که برخی این واقعیت را دلیلی بر محکوم بودن ما در زندگی و حاکمیت بلا منازع تقدیر می خوانند که البته ادعای غلطی است که درباره ان سخن خواهم گفت. نکته تلخ تر و عجیب تر درباره ناخودگاه این است که ناخوداگاه ما انسانها به مرور زمان و از دوران کودکی و تجربه های فیزیکی و روحی در وجود ما شکل می گیرد و ما انسانها بویژه در دوران کودکی نقش و سهمی در این فرایند نداریم و نمی دانیم که این غول بی شاخ و دم ؛ چه زمانی و چگونه در درون ما خانه درست کرده است و موجب ناراحتی های روانی و روحی و اضطراب ها و غم ها و کج خلقی ها و بد رفتاری ها و بد بینی هایی می شود که برایند همه انها جهانی تلخ را برای ما انسانها می سازد. البته بین دانشمندان درباره منشا این ناخودگاه اختلاف نظرهایی است از جمله فروید که ریشه شکل گیری ناخوداگاه را عقده ها و ناکامی های جنسی می داند که با وجود بدیع و نو بودن نظریه او ؛ نقدهای جدی به ان وارد است .
نتیجه و جمع بندی اولیه :
انچه مهم است و نباید از ان غفلت کنیم این است که همه ما یک وجود متعالی و توانا و زیبا پسند و مستعد رشد و توسعه و اثر گذاری داریم که ودیعه خدا یا طبیعت در ماست که بزرگترین سرمایه وجودی ماست و بین میزان اگاهی از این وجود و بهره مندی از آن در لحظه و لحظه ی حیات ما انسانها و مساله سعادت و خوشبختی رابطه مستقیم وجود دارد. به عبارت دیگر خوشبختی و سعادت و بهروزی چیزی نیست جز ادارک و فهم این ساحت وجودی و تاختن در زندگی در معبر زمان به ناکجا اباد . زیرا که در رویکرد خیام گونه و اگزیستانسیالیستی کسی نمی داند به کجا خواهد رسید و تا چه زمانی مجال تاختن خواهد داشت ما نمی دانیم چقدر عمر می کنیم و منزل اخر ما کجاست ؟ اما به هر روی لازمه خوشبختی در زندگی به قول شوپنهاور دو مقوله است سلامتی و شادی . دیگر مقولات همه فرع بر سلامتی و شادی هستند. اما توجه کنید در این مسیر خوشبختی قرارگرفتن و تاختن در این مسیر به این اسانی و اسودگی نیست که در قلم و کلام می اید . ای کاش اینگونه بود. ساحت دوم وجودی ما انسانها همان دشمن و بدخواه حقیقی ماست که نمی گذارد که در دشت همواره زندگی بتازیم و خوش و نیک و زیبا زندگی کنیم . این ساحت دوم با مجموعه ای از رذیلتها مانند آز و طمع و حسد و بدبینی و دروغ و بخل و کینه وتعصب و…مانع حرکت و تحرک دلچسب ما در زندگی سعادت مندانه است . مهم نیست که کدام به ما ارث رسیده و در ژن خانوادگی ما بوده کدام را از محیط خانوادگی اموختیم و کدام را جامعه به ما تحمیل کرده است مهم این است که این ضعفهای اخلاقی و شخصیتی در ما وجود دارد. اما نکته اصلی این است اگر ابشخور و منبع تغدیه ساحت متعالی وجودی ما خدا یا طبیعت و روح اعظم است -که هست – ابشخور ساحت دوم وجودی ما کجاست ؟ پاسخ من ناخوداگاه است که همراه همیشگی اما پنهان ماست .غایب همیشه حاضر است . هر کاری می خواهد با ما می کند و از انجا که او را نمی شناسیم و به وجود ان اگاهی نداریم برای همه ناکامی ها و ناراحتی ها و غمها و افسردگی هایمان به دنبال عوامل خارجی و بیرونی می گردیم . گاه پدر و مادرهایمان، گاه همسرمان، گاه دوستان و گاه مدرسه و گاه حکومت و گاهی روزگار و سرنوشت را مقصر می دانیم و معرفی می کنیم و هیچ گاه شهامت مسئولیت پذیری در قبال سرنوشت مان را نداریم زیرا کمتر به درون خود اگاهی یافتیم . با رندی انواع مکانیسم های دفاعی را طراحی می کنیم تا زیر بار این اضظراب ها و روان نژندی ها؛ نابود نشویم. اما این مکانیسم ها دفاعی و تلاش های ما فقط مسکنی است کوتاه مدت برای کاهش اضطراب ها نه بیشتر . برای عبور موقت از موقعیت های ازار دهنده . در حالی که راه حل اساسی نور افکندن بر ناخوداگاه از طریق روان درمان گری است که یکی از بهترین متدهای آن گفتگوی های عمیق و زمان دار با افراد اگاه به این امور است که ضمن حفظ محرمانگی به تدریج اگاه شویم در گذر روزگار این غول ناخودگاه با چه اشکال و اطواری در نهانخانه وجودمان لانه کرده و هر دم و به هر شکلی که بخواهد ما را مدیریت و کنترل می کند و منشا اصلی اغلب رفتارها وگفتارها وافکار ماست و از همه نگران کننده تر که در جنگی مداوم سعی دارد ساحت وجودی متعالی و توسعه خواه ما را ضعیف و حتی نابود کند که متاسفانه در مواردی این چیرگی رخ می دهد که نتیجه ان انسانهای پلید و قسی القلب و بی رحم و کلاش و کلاه بردار و ظالم و ستمگر هستند. اینها نتیجه و فرزند غلبه نیمه تاریک وجود بر نیمه روشن وجود هستند. زیرکی و چموشی ناخوداگاه اینگونه است که انچنان زیر پوستی عمل می کند که بسیاری از این انسانهای تباه تصور می کنند در مسیر صلاح و خیر و راستی هستند غافل از انکه غول وحشتناک درونشان حاکم بلامنازع وجودشان است . انچه که در ادبیات دینی و اساطیری با مفهوم تلبیس ان را می شناسیم یعنی لباس خوبی بر پیکر زشتی پوشاندن و امان از این لباس های دروغین که می پوشیم اما دیگران فقدان آن را می بییند مانند همان پادشاه ساده لوح که باور کرده بود لباس دارد در حالی که در معرض دید مردم عریان بود.
بنا براین اگر دنبال خوش بختی و کامیابی و سعادت نسبی هستیم اما در چنبره مزاحمت های ناشناخته ناخودگاه وجودمان هستیم باید راه چاره را درشناخت ناخوداگاه خود جستجو کنیم و مسیر این جستجو در گفتار درمانی عمیق با صاحبان ذو الفنون است به گونه ای که به تدریج لایه های پنهان شده در ناخوداگاه مان را استخراج و شناسایی کنیم و اجازه ندهیم انها برما حکومت کنند . زندگی اصیل زمانی حاصل می شود که نیمه روشن وجودمان که من حقیقی ماست بر مملکت وجودمان حاکم باشد . تجربه گفتگو های عمیق من در ماههای گذشته با مراجعین تجربه ارزشمندی را برای من رقم زده که امیدوارم بتوانم در اختیار دیگر مراجعین هم قرار دهم.
در صورتی که با این مقدمه و بحث موافق باشید این بحث را در موضوعات جزیی تر و دقیق تر ادامه خواهم داد. پرسشهای و نقدهای شما مخاطبان محترم در کانال اندیشکده خرد مکمل این بحث مهم خواهد بود و بنده در حد استطاعت به انها پاسخ خواهم داد و در صورتی که پاسخ انها را ندانم برای یافتن ان تلاش خواهم کرد.

دکتر امیر دبیری‌مهر

امیر دبیری مهر متولد 1356 در تهران، دانش اموخته علوم سیاسی در مقطع دکتری است و از سال 1374 تا کنون در حوزه‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و رسانه‌ای به پژوهش و تدریس مشغول است. وی تا کنون پژوهش‌ها، مقالات، سخنرانی‌ها و گفتگوهای مطبوعاتی و رادیویی - تلویزیونی متعددی انجام داده است که دسترسی به برخی از آنها از طریق درگاه اینترنتی اندیشکده خرد میسر شده است. ریاست انجمن اندیشه و قلم از جمله مسئولیت‌هایی است که این عضو پیوسته انجمن علوم سیاسی ایران هم اینک عهده‌دار آن است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ده − 9 =

دکمه بازگشت به بالا