برگزیده مطالب دیگران

سه مرتبه دعا: حاجت ؛ محبت و فنا

آرش نراقی

انچه در زیر می اید صرفا بخشهایی از مقاله محققانه و خواندنی آرش نراقی درباره مراتب دعا مبتنی بر اندیشه مولاناست .برای خواندن مشروح مقاله در انتهای مطلب روی لینک مربوطه کلیک کنید.

۱-دعای حاجت
نخستین و شایعترین مرتبه دعا “دعای حاجت” است. در این مقام، انسان خداوند را برای رفع حاجتی از حاجاتش می خواند. فرد دعاگو چشم بر احسان خدای کریم دارد و از او گشودن گره ای را امید می برد. در اینجا “پاسخ” خداوند همانا رفع آن حاجت یا گشوده شدن آن گره است. آن واقعه خارجی چنان است که فرد دعاگو آن را پاسخ درخواست خود تلقی می کند. دعای حاجت در واقع طلب چیزی غیر از خداوند است، و از نظر عارفان، از خداوند جز خداوند خواستن کاری بغایت ناپسند و عین کفران نعمت و بی ادبی است. اما خداوند دست کم به دو دلیل به انسانها اذن داده است که او را برای غیر او هم بخوانند: دلیل نخست آن است که گرچه در این نوع دعا حاجت چیزی جز خداست، اما فرد دعاگو در هرحال خداوند را به یاری می خواند نه غیر خدا را. فرد با خواندن خداوند نشان می دهد که به قدرت و کرم او بیش از هر موجود دیگری اعتماد و اتکال می ورزد. و این امید و اتکال در رشد و شکوفایی روح سالک طریق کارساز است. دلیل دوّم این که است خداوند آدمیان غافل را به کمند همین حاجت به سوی خود می کشاند، به این امید که ایشان اندک اندک چشم از نعمت برگیرند و به چشمان منعم بدوزند.
۲-دعای محبت
مرتبه ای از مراتب وحی است همان است که عارفان گاه از آن به “وحی دل” تعبیر می کنند. پاره ای از عارفان مصداقی از این دعای مهرآمیز و وحیانی را در آینه داستان موسی در وادی مقدس طوی بازیافته اند: موسی از نزد شعیب به سوی قوم خود بازمی گشت، اما در بیابانها راه گم کرد. از دور نوری دید و به زن و فرزندش گفت که در انتظار بمانند تا از آن نور پاره ای آتش بیاورد تا گرم شوند یا دست کم در پرتو آن راه را بیابد. اما وقتی که موسی به آن نور نزدیک شد خود را با پدیده ای شگفت انگیز روبرو یافت: بوته ای در آتش شعله می کشید اما نمی سوخت. موسی دریافت که واقعه ای مهّم و مقدس در حال وقوع است. یکباره از جانب آن بوته یا درخت صدایی خطابش کرد: “ای موسی! من پروردگار تو هستم، پای افزار از پای بیرون کن که تو در وادی مقدس طوی هستی.” خداوند باب سخن را گشوده بود. خداوند ابتدا موسی را به پیامبری برمی گزیند و به او مأموریت می دهد که دو پیام اصلی ادیان توحیدی، یعنی یگانگی خداوند و قیام قیامت، را با امت خود در میان نهاد. تا اینجا کلام ساختاری عمودی، از بالا به پایین، دارد: خداوند می گوید و موسی می شنود. گوینده آشکارا در هرم قدرت و منزلت در جایگاه رفیعتری است، و میان او و مخاطبش هیچ نشانی از هم رتبگی وجود ندارد. اما یکباره منطق، لحن، و ساختار کلام با طرح یک پرسش تغییر می کند: “آن چیست به دست راستت؟” پرسش دعوت به گفت و گوست. با طرح این پرسش، کلام یکسویه، آمرانه و از بالا به پایین تبدیل به گفت و گویی دوسویه می شود منطق عمودی قدرت به رابطه افقی الفت بدل می شود. شرط گفت و گو نوعی همرتبگی است، گویی در اینجا یکباره خداوند از مقام رفیع ربوبیت فرومی آید و در کنار موسی می نشیند تا با او به عنوان دوست سخنی به مهر بگوید. اما نکته جالبتر پاسخ موسی به پرسش خداوند است:” این عصای من است، و به آن تکیه می کنم، و با آن برای گوسفندانم برگ می ریزم و مرا با آن کارهای دیگر است.” (طه/ ۹ به بعد) در اینجا دو نکته در خور توجه وجود دارد: نکته اوّل آن است که پرسش خداوند، دست کم در بادی امر، غیرضروری و زائد به نظرمی آید؛ خداوند عالم مطلق است و بی تردید نیک می دانست که موسی در دست راستش چه داشت. نکته دوّم آنکه پاسخ موسی هم غریب و تاحدّی نامتناسب با آن پرسش است؛ پاسخ متناسب یک کلمه بیش نیست: “عصا”. خداوند از موسی نپرسیده بود که با آنچه در دست دارد چه می کند. اما موسی ظاهراً بی جهت بر پاسخ خود می افزاید و سخنانی می گوید که ربطی با آن پرسش ندارد. چرا خداوند در هنگامه آن تجربه وحیانی عظیم یکباره و تقریباً بی هیچ مقدمه ای چنان پرسشی را طرح می کند، و چرا موسی چنان پاسخ طولانی و ظاهراً نامربوطی به آن پرسش می دهد؟ نکته یابی عارفان در اینجاست: وقتی که خداوند موسی را به پیامبری برگزید و آمرانه و از موضع قدوسیت رسالت او را بر وی تکلیف کرد و پیامهای اساسی را به وی تعلیم داد، کار به انجام رسید و هنگام رفتن بود. اما گویی خداوند فراق بنده محبوبش را تاب نمی آورد و بهانه می جست تا شیرینی گفت و گوی با موسی را به درازا کشاند. انگار عاشق و معشوقی تمام خبرهای مهم را با هم گفته اند و می دانند که اکنون هنگام وداع است اما نمی توانند از هم دل برکنند و بهانه می جویند تا لحظه وداع را به تأخیر بیندازد، و لذا یکی از دیگری می پرسد: “دیگه چه خبر؟” این تعبیر به آن معنا نیست که شاید خبر ناگفته ای از قلم افتاده باشد. معنای آن این است که چیزی بگو تا حلاوت این هم نشینی و دیدار به درازا بکشد، چیزی بگو تا لحظه وداع دیرتر برسد. بنابراین، وقتی که خداوند از موسی می پرسد که “این چیست به دست راستت؟” در واقع از او می پرسد “چه خبر تازه؟!”، یعنی چیزی بباف تا لحظه وداع دورتر شود. و موسی که این نکته لطیف را دریافته است به جای آنکه پاسخی کوتاه و درخور دهد، رطب و یابس می بافت تا حلاوت گفت و گو و لطف حضور بیشتر بپاید. در اینجا محتوای گفت و گو مهم نیست، نفس مصاحبت با محبوب دل انگیز و خواستنی است. بنابراین، مطابق این تأویل عارفانه، در این واقعه، که یکی از مهمترین مصادیق تجربه وحیانی در سنت ادیان توحیدی است، ما با دو سطح رابطه وحی آمیز روبرو هستیم: سطح نخست وحی رسالت آمیز است که در ساختار عمودی آن خداوند از موضع ربوبیت می گوید و موسی از موضع عبودیت می شنود. و سطح دوّم وحی عشق آمیز است که در ساختار افقی آن عاشق و معشوق در کنار یکدیگر با هم سخن می گویند و از لطف حضور هم سرمست می شوند. این سطح دوّم همان است که “دعای محبت” خواندیم.
۳- دعای فنا
اما دعای محبت آخرین پله نردبان ملاقات خداوند نیست. در دعای محبت هنوز میان محبّ و محبوب فاصله ای است. “من” با “تو” سخن می گویم و “تو” به “من” پاسخ می گویی. یعنی میان دو سوی رابطه نوعی فاصله ناشی از دوگانگی وجود دارد. اما عارفان معتقدند که گاه می رسد که عاشق یکسره خود را در معشوق درمی بازد و در او فانی می شود. “دعای فنا” در این مقام تحقق می یابد.
در مقام محبت یا رضا این اراده عاشق است که در معشوق فانی می شود، اما در مقام فنا عاشق نه فقط اراده خود را بلکه همه هستی اش را در وجود محبوب درمی بازد و از مقام رضا به مقام فنا برمی آید. در مقام فنا دعا کردن عین سخن گفتن خداوند است با خداوند. گویی در این مقام، “من” با “من من تر” سخن می گوید. وقتی که فاصله میان گوینده و شنونده برمی خیزد، خواندن محبوب عین خواندن خود است و خواندن خود عین خواندن محبوب. به بیان دیگر، خواندن عین حضور است. دعای مقام فنا، “دعای بی دعایی” است.

مشروح مقاله را در لینک زیر بخوانید

http://dinonline.com/doc/news/fa/3870/

دکتر امیر دبیری‌مهر

امیر دبیری مهر متولد 1356 در تهران، دانش اموخته علوم سیاسی در مقطع دکتری است و از سال 1374 تا کنون در حوزه‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و رسانه‌ای به پژوهش و تدریس مشغول است. وی تا کنون پژوهش‌ها، مقالات، سخنرانی‌ها و گفتگوهای مطبوعاتی و رادیویی - تلویزیونی متعددی انجام داده است که دسترسی به برخی از آنها از طریق درگاه اینترنتی اندیشکده خرد میسر شده است. ریاست انجمن اندیشه و قلم از جمله مسئولیت‌هایی است که این عضو پیوسته انجمن علوم سیاسی ایران هم اینک عهده‌دار آن است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هشت − 5 =

دکمه بازگشت به بالا