یادداشت‌ها و مقالات شخصی

جرعه ای از سبوی عشق محمد(ص)

امیر دبیری‌مهرشخصیت، منش و بینش حضرت محمد (ص) پیامبر مکرم اسلام آن سرچشمه حیاتی است که مسلمین همواره باید در جستجوی آن باشند و به دست یافته‌های اندک نیز قناعت نکنند که مرتبه مسلمانی آن‌ها در گروه شناخت بیشتر «تجسم اسلام و منظور خلقت عالم امکان» یعنی پیامبر اکرم و اعظم (ص) است.

به دیگر سخن معیار و مناط حق رفتار، گفتار و پندار مسلمین فعل، قول و تقریر آن بزرگوار است. گویاترین تعبیر و سخن در این خصوص در کتاب آسمانی مسلمین قرآن مجید آمده است که: «لقد کان فی رسول آ… اسوه حسنه لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر و ذکرا… کثیراً» برای شما اگر به خدا و روز قیامت امیدی دارید و خدا را فراوان یاد می‌کنید، شخص رسول آ… مقتدای پسندیده ای است. (احزاب ۲۱).

عاقبت هر رهروی صادق و ساعی در این راه روشن نیز در کلام دلنشین پیامبر اسلام آمده است که: من احیا سنتی فقد احیانی و من احیانی کان معی فی الجنه » هر کس سنت مرا (فعل، قول و تقریر) زنده کند مرا زنده کرده است و هرکس مرا زنده کند با من در بهشت خواهد بود. شایسته است در سال پیامبر اعظم این سال را حقیقتاً برخود مبارک کنیم و امسال مایه برانگیختگی درون و برون ما شود به همین مناسبت برآن شدم گوشه‌هایی از رفتار و منش روزمره و محسوس آن حضرت را تقریر کنم تا ان شاء آ… منشور رفتار، گفتار و پندار ما باشد تا ضمن سهیم شدن در تجربه‌های شیرین و روح نواز نبوی، عزت دنیوی و سعادت آخروی قرین تکاپوی زندگیمان شود.

این مقدمه را با حدیثی از بنیانگذار مذهب جعفری امام صادق (ع) به پایان می‌بریم. حضرت فرموده‌اند: من دوست ندارم که مسلمانی بمیرد مگر اینکه تمام آداب و سنن رسول خدا (ص) را ولو یک بار انجام دهد. گفتنی است مطالب ذیل برگرفته از رساله شریف «سنن النبی» تألیف مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبایی اعلی آ… مقامه است و این کتاب گرانقدر نیز خود برگرفته از کتب ۴۲ محدث و دانشمند اسلامی اعم از شیعه و سنی از قبیل ابن شهر آشوب، ابن طاووس، سیوطی، شیخ صدوق، طبسی‌ها، طبری، غزالی، کلینی، فیض کاشانی، علم الهدی، سید رضی، مجلس، شیح مفید و محدث نوری و… است.

شمایل حضرت:

رسول خدا (ص) در چشم هر بیننده بزرگ و موقر می‌نمود، در دل‌ها جا گرفته و عزیز بود، نه لاغراندام و نه بسیار فربه، دیدگانش گشاده و سیاه، سری بزرگ و متناسب و قامتی متوسط داشت. از کوتاه‌قدان بلندتر و از بلندقامتان کوتاه‌تر بود. ابروانی پیوسته و گونه‌های برجسته داشت، مژه‌هایش بلند، محاسنش پرپشت دارای موی فراوان، شاربش بلند نبود ولی پرپشت بود، دندان‌ها از هم جدا و باز و سفید بود. اعضا و جوارحش قرص و محکم بود. چهره‌اش نه کم‌گوشت بود و نه پرگوشت، بلکه صورتی معتدل داشت. چهارشانه بود، استخوان‌های قلمی دست‌وپایش بلند بود. به‌آرامی و وقار قدم برمی‌داشت. در حال راه رفتن پیش روی خود را نگاه می‌کرد. اندامی زیبا و خویی پسندیده داشت، خوش مجلس بود؛ از راهی عبور نمی‌کرد مگر اینکه کسانی که ازآنجا می‌گذشتند از عطر عرق آن جناب متوجه می‌شدند که از آن محل گذشته، ابروانی کمانی و کشیده داشت که در عین پیوستگی جدا از هم به نظر می‌رسید، دهانش فراخ ولی متناسب بود به کسی خیره نمی‌شد، بلکه نگاه کردنش لحظه‌ای بیش نبود و هرکه را می‌دید ابتدا سلام می‌کرد. با غصه‌ها قرین و دائماً متفکر به نظر می‌رسید. اکثر اوقات ساکت بود و جز در مواقع ضرورت حرف نمی‌زد و هنگام تکلم از اول تا به آخر به‌آرامی لب به سخن باز می‌کرد و کلامش کوتاه و جامع بود.

خلقش نرم، به کسی جفا نمی‌کرد و کسی را حقیر نمی‌شمرد، نعمت در نظرش بزرگ می‌نمود اگرچه ناچیز باشد، نه‌تنها از طعام‌ها مذمت نمی‌کرد، بلکه مدح و تعریف هم می‌نمود. دنیا و ناملایمات آن هرگز او را به خشم درنمی‌آورد و چون حقی پایمال می‌شد از شدت خشم کسی آور آ نمی‌شناخت و از هیچ‌چیز پروا نداشت تا آنکه حق را یاری کند، زمانی که صحبت می‌کرد دست‌ها را به هم وصل می‌کرد و وقتی غضب می‌فرمود از شدت ناراحتی روی می‌گردانید. بیشتر خنده‌های آن حضرت لبخند بود. چون به منزل تشریف می‌برد اوقات خویش را به سه جزء قسمت می‌کرد. قسمتی برای عبادت خدا، و قسمتی برای اهل‌بیت خود و جزئی را به خود اختصاص می‌داد (برای رسیدگی به کارهای عمومی مردم و حاجات آن‌ها)، هرکس را به مقدار فضیلتی که در دین داشت احترام می‌کرد. هر کار نیکی را تحسین و تقویت می‌کرد و هر کار زشتی را تقبیح کوچک می‌شمرد. و در همه امور میانه‌رو بود. در هیچ مجلسی نمی‌نشست و برنمی خواست مگر به یاد خدا. وقتی به جمعیتی می‌پیوست هر جا که خالی بود می‌نشست و جای مخصوصی برای خود انتخاب نمی‌کرد. دائماً خوش‌رو و خوش‌خو و نرم بود همانا خود را از سه چیز دور می‌داشت: جدال و پرحرفی و گفتن مطالب بی‌فایده. هرگز کسی را سرزنش نمی‌کرد و از او عیب نمی‌گرفت و لغزش و عیب‌های مردم را جستجو نمی‌کرد.

گفتارش از همه فصیح‌تر و شیرین‌تر بود تا آنجا که خود فرمود: اهل بهشت با لغت محمد تکلم کنند. جوهره صدایش بلند و آهنگ صدایش از همه مردم زیباتر بود. رسول خدا فرمود: وقتی خدا عقل را آفرید به او گفت: مخلوقی نیافریده‌ام که نزد من محبوب‌تر از تو باشد. پس نودونه جزء آن را به محمد عطا کرد و یک جزء دیگر را در میان همه بندگان قسمت نمود. رسول خدا فرمود: من به اخلاق نیک و پسندیده برانگیخته شدم. شجاع‌ترین مردم و نیکوترین آنان و سخی‌ترین ایشان بود. رسول خدا از دختران پس پرده باحیاتر بود و چنان بود که اگر چیزی را دوست نمی‌داشت از قیافه آن حضرت می‌فهمیدیم. بسیار صبور بود و می‌فرمود: صبر نسبت به ایمان مانند سراست نسبت به تن. فرشته‌ای خدمت رسول خدا آمد و گفت: ای محمد خدایت می‌فرماید: اگر بخواهی سرزمین مکه را برای تو از طلا می‌سازم؟ رسول خدا سر به‌سوی اسمان بلند کرد و گفت: ای خدا این حال برای من بهتر است که یک روز از غذا سیر شوم و سپاس گذاری تو را کنم و روز دیگر گرسنه بمانم و از تو گدائی نمایم. از دنیا به‌قدر حاجت اکتفا کرد و چشمان را به آن خیره نساخت و به آن التفات نفرمود. لاغرترین اهل دنیا از حیث شکم و گرسنه‌ترین آنان بود از جهت خوردن. خزائن دنیا بر وی عرضه شد ولی قبول نفرمود و چون فهمید که خدا چیزی را دشمن دارد او نیز آن را دشمن داشت و چیزی را که خدا حقیر دانست او نیز تحقیرش کرد. خلاصه اینکه قلباً از دنیا اعراض کرد. پس به‌کلی دنیا را از دل خارج کرد و یاد آن را از قلب بیرون نمود. آن حضرت از ترس خدا این‌قدر گریه می‌کرد که جانمازش تر می‌شد بااینکه گناه نداشت. رسول خدا دست بازتر از همه مردم و باجرئت‌تر از همه آنان بود. از همه راستگوتر و از همه باوفاتر. هرگز از امور دنیا ترس و اضطراب نداشت و با فقرا می‌نشست و با آنان هم‌غذا می‌شد و به اهل فضل و دانش احترام می‌کرد و با اشخاص آبرومند الفت می‌گرفت و به آنان نیکی می‌کرد. ساعتی از عمر خود را بیهوده و در غیر بندگی خدا و در غیر اصلاح خود نمی‌گذرانید. از همه مردم دیرتر به غضب درمی‌آمد و از همه زودتر راضی می‌شد و مهربان‌ترین و خیرخواه‌ترین و نافع‌ترین مردم بود به آنان. در تمام کارهایش جدی بود و به هرکس می‌رسید سلام می‌کرد، چه توانگر و چه درویش و چه کوچک و چه بزرگ. می‌فرمود: خدادوست دارد که بنده‌اش وقتی برای دیدن برادران از خانه بیرون می‌رود خود را آماده کرده و زینت کند و خود چنین می‌کرد. نمازش در عین تمامیت از همه نمازها سبک‌تر بود و چیزی از آن حضرت درخواست نشد که در جواب بگوید: نه، با هیچ‌کس سخنی که موردپسند طرف نبود ایراد نمی‌کرد همه را به کنیه (لقب نیکو) و برای به دست آوردن دل‌هایشان صدا می‌زد. کراهت داشت کسی برای وی به پا خیزد، بسیار امانت‌دار و خوش‌قول بود. بیشتر لباس‌های آن حضرت سفید بود.

محبوب‌ترین عطرها پیش آن حضرت مشک بود و آن حضرت بیش از مقداری که برای خوراک خرج می‌کرد به عطر پول می‌داد و به انواع عطریات خود را معطر می‌ساخت. رسول خدا روغن مالیدن به بدن را دوست می‌داشت و انواع روغن‌ها تدهین می‌کرد و هنگام تدهین قبل از محاسن، سر را روغن می‌مالید. رسول آ… فرمود؛ روشنی چشم من نماز و لذتم در زنان قرار داده‌شده. رسول آ… چون صبح می‌کرد بامحبت دست بر سر فرزندان خود می‌کشید. رسول خدا با شکم گرسنه از دنیا بیرون رفت و سالم وارد آخرت گردید. رسول خدا چون با مردم غذا می‌خورد نخستین کسی بود که دست به غذا دراز می‌کرد و آخر از همه دست می‌کشید تا اینکه مردم بخورند. همه رقم غذایی میل می‌کرد. هرگز از طعامی ایراد نگرفت. اگر میل داشت می‌خورد وگرنه ترک می‌کرد. رسول خدا به صاحبان مصیبت تسلیت می‌فرمود و می‌گفت: اجرکم ا… و رحمکم و چون به کسی تبریک می‌گفت: بارک ا… لکم و بارک ا… علیکم. رسول خدا به عیادت مریض می‌رفت و از جنازه تشییع می‌نمود. رسول خدا برای هر نماز مسواک می‌کرد. رسول خدا صلی آ… دو برابر نمازهای واجب نماز مستحبی می‌خواند. رسول خدا با اشتیاق تمام انتظار فرصت نماز را می‌کشید و مراقب آن بود و بر نماز هیچ‌چیز را مقدم نمی‌داشت. رسول خدا هنگام بارندگی زیر قطرات اولیه باران می‌ایستاد تا آنکه سر و محاسنش از آب باران تر می‌شد. رسول خدا فرمود: خواندن دو رکعت نماز در دل شب محبوب‌تر است پیش من از دنیا و آنچه در دنیا است. آن حضرت در هرماه سه روز: پنج‌شنبه اول ماه و چهارشنبه وسط و پنج‌شنبه آخر ماه را روزه می‌گرفت و فرمود: اگر کسی چنین کند مثلان است که تمام عمرش روزه باشد. رسول خدا هر وقت از امری محزون و غمناک می‌شد با خواندن نماز و گرفتن روزه بر دفع آن غم استعانت می‌جست. رسول خدا هیچ‌گاه گدایی را از خود نراند اگر چیزی نزد آن حضرت بود به او می‌داد و اگر چیزی نداشت می‌فرمود: خدا برساند رسول آ… فرمود جوانمردی ما اهل‌بیت اقتضا می‌کند از آنکه به ما ستم کرده درگذریم و به آنکه ما را محروم ساخته بخشش نماییم. و برای رسول خدا هیچ‌چیز مانع تلاوت کردن قرآن شریف نبود رسول خدا صلی آ… هنگام دعا کردن دست‌هایش را بلند می‌نمود. رسول خدا بلند نمی‌شد و نمی‌نشست مگر به یاد خدا. زلیخا از حضرت یوسف اجازه ملاقات خواست حضرت یوسف گفت: چه باعث شد که مرا چنان به‌زحمت انداختی. زلیخا گفت: زیبایی روی تو. یوسف فرمود: اگر پیغمبر آخرالزمان محمد را می‌دیدی چه می‌کردی. او زیباتر از من و اخلاقش بهتر و سخاوتش بیشتر از من است. داناتر و پرزورتر از او در روی زمین نبود.

خداوند وجودان نازنین مکتب نرفته و مسئله‌آموز صد مدرس شده را شفیع همه دوستداران و شیفتگانش در دنیا و آخرت قرار دهد. آمین

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. با سلام و عرض ادب
    خدمت استاد گرامی
    نوشته مفید و دلنشینی ست .اگرچه بر سیما و ویژگیهای ظاهری ایشان توجه بیش اندازه شده است.ک شاید علت آن علاقه و عشق فراوان شما به آن حضرت باشد. بسیار بسیار از درج این مقاله و توجه به اخلاق در سایت شما ک وبگاهی سیاسی است . تشکر میکنم. ارادتمند شما سجاد رکانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

18 − 4 =

دکمه بازگشت به بالا